احزاب دولتی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

 در بی‌طرفی این مقاله اختلاف نظر وجود دارد.
لطفاً به گفتگوهای صفحهٔ بحث مراجعه کنید.

حزب سیاسی به مفهوم جمعیتهای خاص دارای اهدافی ویژه که منتج از شرایط عینی و ذهنی ساختار نظام سیاسی جامعه خویش باشند در ایران پیشینه‏ای چندان قوی ندارد و تنها به بعد از دوران مشروطه برمی‏گردد و آن هم به صورت منقطع و پاره پاره به طوری که هرگاه استبداد مطلقه به اوج خود می‏رسید و یا بحران سیاسی به وجود می‏آمد این احزاب متلاشی شده و یا تجزیه می‏گشتند. در دوران استبداد پهلوی دوم به ویژه پس از شهریور 1320 ما به گونه‏ای از احزاب برمی‏خوریم که از هیچ بستر عقیدتی و ایدئولوژیکی برخوردار نبوده و بدون اتکا به حمایت مردم تنها به دستور عوامل قدرت از بالا تشکیل می‏شدند و وظیفه ‏ای جز حفظ و تقویت قدرت سیاسی حاکم نداشتند. این احزاب از اجزای ساختار سیاسی و حکومتی عصر بودند که به دفاع همه جانبه از قدرت و حکومت مرکزی می‏پرداختند و خود از وسایل استبداد داخلی بودند. این دسته از احزاب در تاریخ معاصر ایران به احزاب دولتی معروف شده‏ اند. این احزاب همه در سه چیز درباری، فرمایشی و غیرمردمی بودن اشتراک داشتند و در سه دوره در تاریخ معاصر ایران خودنمایی کردند.

فهرست مندرجات

[ویرایش] دوره اول

[ویرایش] حزب وطن

اولین حزب دولتی در ایران حزب وطن بود که در سال 1322ش توسط سیدضیاءالدین طباطبایی یکی از مسببین کودتای 1299ش و از عوامل انگلیس تشکیل شد. مکان حزب خیابان سعدی، نزدیک مخبرالدوله در ساختمان باشکوهی که از طرف صراف‏زاده، کارخانه ‏دار معروف یزدی به او اهدا شد قرار داشت. از اعضای این حزب مظفر فیروز، سیدکاظم یزدی، برادران رشیدیان، کورس بازرگان و حجازی مدیر روزنامه وظیفه را می‏توان نام برد.

روزنامه رعد امروز ارگان این حزب بود که توسط مظفر فیروز اداره می‏شد. این حزب تا اواسط سال 1324ش به فعالیت ادامه داد.

بعد از یک سال این حزب در بهمن 1323ش به حزب اراده ملی تبدیل شد و تا سال 1325ش به فعالیت ادامه داد. این حزب با قدرت گرفتن قوام دشمن دیرین سید ضیاءالدین طباطبایی منحل شد.

[ویرایش] حزب آریا

دومین حزب از احزاب دولتی حزب آریا بود که توسط حکومتگران لشکری ایجاد شد. این حزب شدیداً به انگلیس وابسته بود. از اعضای مهم آن می‏توان به سرلشکر حسن ارفع، محمدهادی سپهر، سرلشکر محمود ارم، سرلشکر امین ‏زاده، حسن اخوی، سرهنگ حسن منوچهری (بهرام آریانا) اشاره نمود. این حزب به دلیل تمایلات شدید ناسیونالیستی و ضدکمونیستی که داشت تا دهة 30 به فعالیت ادامه داد.

[ویرایش] حزب دموکرات ایران

سومین حزب از این دسته از احزاب، حزب دموکرات ایران است که در 8 تیر 1325ش توسط احمد قوام (قوام ‏السلطنه) نخست‏وزیر وقت با شرکت رجال و اشراف تشکیل شد. از افراد این حزب می‏توان به مظفر فیروز، علی امینی، ابوالقاسم امینی، محمدولی فرمانفرما، سردار فاخر حکمت، ملک‏الشعرای بهار، حسن ارسنجانی... اشاره نمود. هدف این حزب بازگرداندن آذربایجان به خاک کشور بود. با سقوط کابینه قوام این حزب نیز منحل شد.

[ویرایش] دوره دوم

فکر ایجاد حزب دولتی در عصر پهلوی دوم، پس از کودتای 28 مرداد 1332ش و ایجاد حکومت مطلقه محمدرضا شاه در ایران شکل گرفت. قصد حکومت از تشکیل چنین احزابی، در دست گرفتن نبض فعالیت‏های سیاسی جامعه و پر کردن خلاء ناشی از نبودن احزاب آزاد بود. اما این فکر تا سال 1335ش همچنان در اذهان باقی ماند. تا اینکه به دستور شاه اسدالله علم یار دیرینه‏ اش مسئول تأسیس حزب مردم گشت.

[ویرایش] حزب مردم

حزب مردم در اردیبهشت 1336ش موجودیت خود را اعلام کرد. سران این حزب غالباً چهره ‏های علمی و دانشگاهی و شخصیت‏های سیاسی و حکومتی بودند. رهبر عملی این حزب تا پایان حیات سیاسی آن اسدالله علم بود. از دیگر بنیانگذاران این حزب می‏توان از پرفسور یحیی عدل، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر موسی عمید، دکتر حسن ستوده تهرانی و دکتر احمد فرهاد نام برد.

[ویرایش] حزب ملیون

یک سال بعد دومین حزب دولتی توسط نخست‏وزیر وقت منوچهر اقبال تأسیس شد (1337ش) اعضای این حزب بیشتر از میان وزرا، نمایندگان مجلس، مقامات وقت و رجال سیاسی اداری رژیم بودند. هیئت مؤسسه حزب از آقایان محمود جم، عزالممالک اردلان، حاج سید اسدالله موسوی، دکتر محمدعلی هدایتی، حسام دولت‏ آبادی، محمد حجازی و دکتر شاهکار تشکیل می‏شد. این هیئت ریاست و دبیرکلی حزب ملیون را به نخست‏ وزیر وقت و مؤسس حزب دکتر منوچهر اقبال واگذار کردند. دکتر اقبال در اولین جلسة حزبی خود عنوان کرد که: (در دنیای امروز حکومت دموکراسی! بدون احزاب و تشکیلات اجتماعی معنی ندارد. شاهنشاه دستور فرموده ‏اند که سیستم دو حزب در مملکت برقرار شود. پس حزب ملیون در مقابل حزب مردم تأسیس می‏گردد.)

اوج فعالیت حزبی احزاب مردم و ملیون در سال 1339 مقارن با انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی متجلی می‏شود. در این دوره از انتخابات تقلبات فراوان و تبایز و زد و بند بسیاری صورت گرفت. با آشکار شدن اسناد تقلبات انتخاباتی و تبایز و زد و بند حزب مردم به عنوان اقلیت و حزب ملیون به عنوان حزب اکثریت انتخابات باطل اعلام شد و هر دو حزب اعتبار خود را از دست دادند. بدین ترتیب دکتر اقبال نخست‏وزیر وقت از سویی و اسدالله علم از سویی دیگر از دبیرکلی حزب ملیون و مردم استعفا دادند. و حزب ملیون عملاً با برکناری نخست‏وزیر از میان رفت. اما حزب مردم به صورتی کمرنگ با رهبری دکتر یحیی عدل و سپس علینقی کنی، ناصر عاملی و محمد فضائلی تا سال 1353 در صحنه بود و در دوره 21 مجلس در سال 1342 و 22 در سال 1346 و بیست و سه در سال 1350 در رقابت با حزب ایران نوین همچنان به ایفای نقش اقلیت پرداخت.

حزب مردم در دوران حیات خود با جناح‏بندیها و اختلافات بسیاری روبه‏رو بود و سرانجام در سال 1353با برقراری نظام تک حزبی از میان رفت.

[ویرایش] کانون مترقی

این تشکیلات نه به عنوان حزب بلکه به صورت جمعیت در سال 1340ش توسط گروهی از جوانان طرفدار اصلاحات امریکایی و پاره‏ای از وزرا و رجال دولتی چون حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا تشکیل گشت. و با از میان رفتن حزب ملیون در نقش حزبی در مقابل حزب مردم ظاهر شد و در انتخابات 21 مجلس شورای ملی در سال 1342ش شرکت جست. تأسیس این کانون در واقع پیش درآمد حزب ایران نوین بود که یک سال و اندی بعد از این کانون توسط همین اعضا ایجاد گشت. شایان ذکر است که نمایندگان اکثریت حزب ایران نوین در مجلس اکثریت را در دست داشتند.

[ویرایش] حزب ایران نوین

این جزب در واقع با تغییر نام کانون مترقی در آذر سال 1342ش به وجود آمد. حزب ایران نوین بزرگ‏ترین و ماندگارترین حزب دولتی در عصر پهلوی بود که همواره تا تأسیس نظام تک حزبی، اکثریت را در دست داشت و بیش از یک دهه در فضای خالی از فعالیت‏های حزبی به حیات خود ادامه داد. نخستین دبیرکل این حزب حسنعلی منصور بود که در اسفند 1342ش به نخست‏وزیری رسید. با قتل منصور معاون دبیرکل حزب ایران نوین، امیرعباس هویدا نخست‏وزیر و دبیرکل حزب شد. حزب ایران نوین در انتخابات دوره 22 و 23 مجلس شورای ملی در سالهای 1346ش و 1350ش اکثریت را در مجلس داشت و در سال 1353 بزرگ‏ترین و پرطرفدارترین حزبی بود که در حزب رستاخیز ادغام شد.

فعالیت حزب ایران نوین بسیار وسیع بود و کمیته‏های متعددی را علاوه بر کمیته مرکزی دربرمی‏گرفت. این کمیته‏ها شامل: کمیته اجرایی و دفتر سیاسی، سازمان جوانان، زنان، کشاورزان، کارگران، بازرگانان، سندیکاهای کارگری، اتحادیه‏های اصناف و تشکیلات وابسته دیگر بود. حزب نشریاتی نیز در سراسر کشور منتشر می‏ساخت و روزنامه ندای ایران نوین ارگان آن محسوب می‏شد. حزب ایران نوین برای آموزش کادر خود اقدام به تأسیس مدرسه عالی علوم سیاسی و امور حزبی نمود که پس از ادغام آن در حزب رستاخیز، به آن حزب متعلق گشت.

[ویرایش] دوره سوم

[ویرایش] ايجاد نظام تك حزبي

فكر ايجاد حزب واحد و فراگير از سوي ايرانيان تحصيل‏كرده در خارج كشور به ويژه طرفداران ساموئل هانتينگتون (استاد علوم سياسي دانشگاه هاروارد) مطرح شد. هدف از ايجاد چنين حزبي جلوگيري از بي ‏تفاوتي سياسي اكثريت مردم كشور بود تا از طريق علاقمند كردن آنان به امور سياسي مطلوب و عاملي مؤثر در جهت پيوند دولت و مردم ايجاد گردد.

بدين ترتيب تلاشهايي در جهت كسب موافقت محمدرضاشاه صورت گرفت و او را با اين عنوان كه از اين پس با اجراي طرح نظام حزب واحد شاه رهبريت كل فعاليتهاي سياسي را برعهده خواهد گرفت، با خود هم‏آهنگ نمود. شاه در كتاب خود (پاسخ به تاريخ) در اين مورد مي‏گويد:

“ ما معتقد هستيم همه مردم ايران بايد براي رسيده به هدفهاي ملي كه سعادت و آسايش فرد فرد ما را تامين خواهد كرد متحد باشند و در يك جهت حركت كنند، همه كوششها بايد در راه پيشرفت كشور باشد. نه خنثي كردن تلاشهاي يكديگر. در نظام چند حزبي امكان تفرقه و تشتت بسيار است. هر گروه كه در حزبي هستند با ديگران بر سر كسب قدرت و به دست گرفتن حكومت ستيز و دعوا دارند. هر گروه مي‏خواهد حرفهاي خودش را به كرسي بنشاند و در نتيجه اختلافات به وجود مي‏آيد. در حالي كه در حزب رستاخيز از جنگ گروهي خبري نيست“

بنابر اين حزب رستاخيز ملي ايران به دستور شاه در يازده اسفند 1353ش تشكيل شد و كليه احزاب منجمله حزب ايران نوين، حزب مردم، پان ايرانيست و ايرانيان در آن ادغام شدند. اندكي بعد كار به جايي رسيد كه شركت در اين حزب سياسي، اجباري اعلام شد و شاه در سخنان خود گفت: “ هر كسي بايد جزو اين حزب بشود و تكليف خود را روشن بكند. اگر نشد از ايران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند، جايشان در زندان است، و دولت اعلام نمود براي هر ايراني كه خواستار شركت در حزب نيست پاسپورت صادر و به خارج فرستاده خواهد شد.“

بدين گونه حزب رستاخيز نيز حربه‏اي در دست دولت و ديكتاتوري شد و شاه ركن چهارمي به سه ركن ديكتاتوري خود افزود و حزب دولتي به جاي آنكه از قدرت و استقلال بيشتري بهره ‏مند باشد و در فعاليتهاي سياسي نقشي چشمگير داشته باشد عملاً به صورت يكي از ابزار اعمال قدرت حكومتي درآ‚د. دبيركلي حزب جديد در ابتدا به عهده اميرعباس هويدا نخست ‏وزير وقت و رئيس حزب ايران نوين نهاده شد و البته قصد شاه اين بود كه فعاليتهاي سياسي نخست‏ وزيرش را نيز تحت اختيار خود بگيرد. بعدها رهبري اين حزب به عهده جمشيد آموزگار گذارده شد و اندكي بعد به نخست ‏وزيري برگزيده شد. اما عملكرد جمشيد آموزگار در حزب كه به ايجاد جناح پيشرو انجاميد خود از موانع ضعف حزب گشت و به جاي آنكه حزب باعث اتحاد و يكرنگي و ثبات در جامعه گردد، خود از عوامل اصلي تشتت آرا و ايجاد اختلاف بين رجال دولتي و دولتمردان سياسي گشت. در اين بين درگيري جناحهاي پيشرو، سازنده و ليبرال بر شدت اين جريان افزود.

حزب رستاخيز ملت ايران سه سال بعد از تشكيل به عنوان يكي از پايه ‏هاي رژيم مورد حملات مخالفين رژيم قرار گرفت و عملكرد آن باعث تشديد نارضايتي‏ها گشت. به طوري كه در اهداف خود از جمله تحكيم رژيم و نهادي كردن سلطنت و تثبيت دولت موفق نشد و به جاي ايجاد ثبات، كل رژيم را تضعيف كرد و سلطنت را بيش از پيش از ملت جدا ساخت و معدود پيوند موجود در رژيم را از بين برد و سرانجام در پائيز 1357 به دستور خود رژيم برچيده شد.


[ویرایش] جستارهای وابسته

[ویرایش] پیوند به بیرون

قانون احزاب .



این نوشتار ناقص است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.