ادوارد براون
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ادوارد گرانویل براونEdward Granville Browne(۱۸۶۲-۱۹۲۶ (میلادی)) خاورشناس نامدار انگلیسی بود. او زاده گلاسسترشایر انگلستان بود. او نویسنده چندین کتاب و مقاله با ارزش دانشگاهی در زمینه ادبیات و تاریخ بود. او همچنین استاد دانشگاه کمبریج بود.
ادوارد براون علی سبزی «ادوارد گرانویل براون» هفتم ماه فوریه ۱۸۶۲ م. (۱۸ بهمن ۱۲۴۰) در شهر «اولی» (Uley) جایگرفته در استان«گلوسترشایر» (Gloucestershire) انگلستان به گیتی آمد.پدرش «بنجامین براون» (Benjamin Brown) در نیوکاسل خوندگار یک بنیاد خودرو(ماشین) سازی و کشتی سازی بود. «براون» پس از گذراندن سالهای دبستان به دانشگاه نامی اتون (Eton) فرستاده شد که بی یشتر فرزندان بزرگان در آنجا آموزش میدیدند. وی در آنجا به آموختن پزشکی پرداخت. «براون» بروارونه جوانان هم سال خودش در آن زمان که همیشه به زبانهای لاتینی و یونانی دلبسته میشدند، دلبستگی شگفتی به زبانهای خاوری داشت _ بویژه ملتهای اسلامی. در سال ۱۸۸۲ و در آغاز جوانی به کنستانتینیا (استانبول امروزی) رفت تا در آنجا به خواندن گاهنگاری و زبان ترکی بپردازد. ولی سرنوشت جور دیگر نگاشته شد، وی چنان شیفته سخنوری و رازورزی(عرفان) ایران گردید که برآن شد هرجور شده زادگاه هافز و سعدی را از نزدیک ببیند. سرانجام نیز پس از پنج سال به آرزوی خود رسید. هنگامی «براون» راهیاب ایران شد جوری پارسی گپ میزد که میتوانست با همه رستههای جامعه به آسودگی پیوستگی برقرار کند. «ادوارد براون» نوشتههای بسیاری در باب سخنوری و فرهنگ ایر ان دارد که حاکی از دلباختگی وافراو به ایران زمین است. برخی ازنبشتههای وی در این زمینه عبارتند از: «زبانهای اسلا می»، «تصوف در اسلام» با بازنمودی درباره مثنوی مولوی، «بابی» که بازنمود است درباره فرقه بابیه در ایران، «میژوی سخنوری ایران» در پنج جلد بر شیوه تذکره نویسان ایرانی که در آن به سرگذشت چامه سرایان ایرانی پرداخته، که از کهن ترین روزها به سخن دیگرچندگاهها پیش از فردوسی تا اینک را دربرمی گیرد. چند نسک نزدیک سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۲ که بیشتر اندیشههای وی کشیده وضعهای سیاسی ایران بود ازآنگروه: «میژوی(تاریخ) شورش ایران»، «بازنمود کوتاهی از پیشامدهای ایران»، «مطبوعات و سخنوری نوین ایران» و بررسیهای در باب فرقه اسماعیلیه و حروفیه و دودمان صفوی(صفییان) و بازآفرینی کیش شیعه نیز داشت. وی در بیست و پنج سالگی به چندگاه یک سال از چهارم اکتبر ۱۸۸۷ تا ۲۸ سپتامبر ۱۸۸۸ به ایران آمد و شهرها و روستاهای ایران را با اسب و قاطر پیمود و نگریستههای خود را در کالب نسک «یک سال در میان ایرانیان» به رشته نگارش درآورد. «براون» در این نسک قلمی شیرین و زیبا دارد که به او توانایی میدهد اندیشههای خود را به بهترین گونه بازگوید. از فرزانگی گرفته تا ویرانههای تخت جمشید، از گپت و شنود با عارفان تا چانه زدن با مردم عوام آن روزگار. این نسک نگارهٔ است شفاف و دور از هرگونه غرض با خامهای شیرین از ایران روزگار قاجار، که افزون برافشان(نثر) دل انگیز و گواشگری(توصیف) گیرای آن، دانستنیهای دربردارندهای درباره بسیاری از آخوندها، صوفیان و فرزانگان _ که با آنها دیدار داشتهاست _ جاهای باستانی و گیتی شناسین، گویشهای گوناگونی، سنگنبشتهها ویادبودهای باستانی را در برگرفتهاست. گزارشهای او از زندگی مردم ایران آن زمان چنان دل انگیز است که نمونه آن را در هیچ جای دیگر نمیتوان یافت. مغز کنجکاو او باعث شده هر چه را که میبیند به پنداره بکشد. نویسنده چنین میگوید: «روز پسین(دیگر) باید از «ترابوزان» (شهری در ترکیه) راه بیفتی. یک کان شناس بلژیکی در مهمانخانه با ما آشنا شد. او از ایران میآمد و گپتگوهایی دربارهٔ ایران میکرد که دلسردی پدید میآورد و از آنگروه(جمله) میگفت، که من در بسیاری از کشورها گردش کردهام و در هر ملتی کاستیهایی یافتم ولی ملتی وجود نداشت که در برابر کاستیها(بدیها)، دارای نیکوییهایی نباشد. ولی در ایران هیچ صفت نیکویی ندیدم...» و همه جستارهایی که پس از آن میآید همگی نقل قولی بیش نیست که «ادوارد براون» از زبان یک کان شناس بیان میکند. یک جای دیگر نیز پچواکگر آبرومند در رویهٔ ۲۱۴ نسک بر نویسنده بدون هیچ کرکوزی خرده میگیرد. در دیمه یاد شده میخوانیم: «نظریه مللاسدرا با برخی از فرزانگان پیشین اسلام ناهمگونی دارد. زیرا آنها میگویند روان هنگامی پس از مرگ پاینده میماند که مردم در زمان زندگی کاری برای ماندگاری مینو کرده باشد. و اگرمردم در زمان زندگی کاری نکند که مینو را درخور ماندگاری نماید روان او برجا نخواهد ماند...» این همانند دیبای پچواک شدهاست که پچواکگر در پانویس ای همان رویه چنین روشنگری میکند: «براون» هودهٔ جستار را ادا نکردهاست.
بیشتر نوشتهها و پژوهشهای براون در پیوند با تاریخ و ادبیات ایران میباشد. همچنین او پژوهشهایی درباره بابیان و بهاییان انجام دادهاست.