بحث:اسطوره‌شناسی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

سلام من چيز زيادي در اين مورد نمي‌دان فقط براي تمرين بحث و ازطريق صفحه رندم وارد شدم

Kheradmand اسطوره ها –


از فريبنده ترين چيزهاي مربوط به اسطوره ها ، تصوير دائمي بودن آن ها است. بي نام و بي زمان، به نظر مي رسد اسطوره ها در برزخي كيهاني در انتظار كشف هستند . پيام آن ها به ااندازه فضاي لايتناهي ابدي است، به فرا گيرندگي انرژي هايي كه غبار كيهاني را به مارپيچ هايي تبديل كرده و جهان هاي ذره اي را به اشكال سازمان يافته كه جهان هاي بزرگ تري هستند مي تاباند. اين جا تنها يك حقيقت وجود دارد و آن اين است كه اسطوره ها متعلق به همه ي انسان ها هستند. هميشه وجود داشته و هم اكنون نيزوجود دارند. از پرتو اين حقيقت كهن، اسطوره ها و دست نوشته هاي جهان تششع مي يابند هرچند كه آن پرتو هنوز باقي است اما از اذهان انسان هاي بيشماري به رنگ هاي منشوري از خرد ناتمام وباورهاي گوناگون منكسر مي شود. با اين وجود، با مقايسه ي اسطوره هاي مختلف مي توانيم حقيقتي را كه به آن ها هستي داده تشخيص دهيم. در ميان تاثيرات افسانه هاي باستان در بخش هاي مختلف جهان در مي يابيم كه خرد اسطوره ي «ادا» نظام والا و خرد شفافي را ارائه مي دهد كه مذهب را با مردمي كه براي مدتي طولاني فراموش شده اند تركيب مي كند. مردمي كه سابقه ي آن ها بايد تا به عصر وايكينگ ها برسد كه طول مدت آن را كسي نمي داند. آن ها با افكاري كه در قصه هايشان به جاي گذاشته اند قضاوت شده اند و در تصوير جهان خود آگاهي اي بسياري نيرو ها و توانايي ها را با نام هاي مختلف به ما مي شناسانند كه بوسيله علم در طول قرن گذشته از نو كشف شده است. با توجه به اين كه سنت اسكانديناوي با اين كه در ضروريات به زمان نامعلومي پيش از تاريخ بر ميگردد بايد از جهان بي نظم وايكينگ ها گذشته و بدون هيچ ترديدي نقش واضح تري در نمايش ماجراهاي خدايان و غول ها، بيش از آن چه تصوير شده نشان دهند. البته بايد در نظر گرفت كه امروزه اين فلسفه براي ما قابل شناسايي است. نسل هاي بسياري كه قصه ها را سينه به سينه نقل كرده اند احتمالا" از درك آن ها عاجز بودند . براي آن ها اين قصه ها فقط به پايان رساندن شب ها ي سياه و پر كردن آسمان ها و زمين از خدايان و قهرمان ها بوده است. اگرمردم سينه به سينه افسانه هاي باستان را براي نسل هاي بعد حفظ كرده اند، نسل هايي كه پذيرنده تر هستند ، آيا اين هدف اصلي اسطوره نگارها نبوده است. وباز اگر در نظر بگيريد كه چه مقدار كمي از پرفروش ترين كتاب هاي ما حتي در سال انتشارشان باقي مي مانند ، ادامه هستي اين آوازها و داستان ها معجزه به شمار نمي آيد؟ اگر اسطوره ها تنها گزارشي از حوادث معمولي، واقعي يا خيالي بودند فراموش مي شدند. ماندگاري آن ها بايد به دليل ثبات ساختاري كه در زير لايه ي حقيقت پنهان شده مربوط باشد . اين از ويژگي هاي آب و هوايي و منطقه اي مستقل است ويژ گي هايي كه رنگ خود را به قصه ها وام داده است. بيشتر مردم با مجموعه اي از قصه هاي كلاسيك، حماسي و اسطوره هاي گروه هاي متعدد آشنا هستند. ما آ ن ها را در مقام كودك و يا والد يادگرفته و بدون سوال انتقال مي دهيم و به اين شكل آن ها باقي مي مانند. به سادگي تنها به اين دليل كه جالب هستند و ما از آن ها لذت مي بريم. با اين حال در زبان ما كلمه ي « اسطوره» به معناي چيزي جعلي و بدون هيچ پايه اي از حقيقت تلقي مي شود كه دوره به دوره با كلام انتقال يافته و توسط عوام تكرار مي شدند. اين سوال بحث برانگيزي است كه آيا آن شعرا كم دقت تر از كلمات مكتوب بودند. همه مي دانيم كه چطور كودكان به هر گونه تغييري در كلمات داستان هاي پريان اعتراض مي كنند. شايد از روي غريزه مي دانند كه اين داستان ها مقدس هستند و بايد آن ها را از هر گونه جعل و تزوير دور نگاه داشت. البته همه ي اسطور ها به يك اندازه پر معنا نيستند. بعضي فقط جهت سرگرمي و بعضي ديگر به خردي واقعي اشاره مي كنند حتي اگر به كلامي ناآشنا بيان شده باشند. در حالي كه موضوع هايي كه به نظر ما مختلف و جدا از هم مي آيند. مانند نجوم، بيولوژي ، مردم شناسي، روانشناسي و فيزيك يك كل يكپارچه در نظر گرفته مي شوند. اشاره هايي به تاريخ فراموش شده براي ما بي معني است. به هر حال اسطوره ها با موضوعاتي بي زمان و جهاني سرو كار دارند: خلقت جهان ها ، حوادث نجومي، تاريخ طبيعي، علوم، فلسفه و مذهب را حفظ كرده و در هر زماني كه نسلي پذيرنده تر براي دريافت پيام آن ها حاضر باشند از ابهام در مي آيند. از آن جا كه تمامي اسطوره ها ناشي ازهر سنتي، از پيدايشي بزرگ ويكسان سخن گفته اند، در نتيجه دستور العمل هاي يكساني براي زندگي اخلاقي دررمز مشخص خود دارند. ما مي توانيم به طور ناتمام آن رمز را با مقايسه نظام هاي متفاوت بگشاييم. بدون چنين كشف رمزي بسياري از قصه هاي پريان ، يافته هاي باستان شناسي ، افسانه ها ، سرودها و اسطوره خالي از اهميت باقي مي مانند مانند جلد بدون كتاب يا قاب دور يك بوم نقاشي. اما اگر به دنبال پيام دروني اسطوره ها با شيم خواهيم ديد كه اين پوشش ها بسيار با ارزش هستند و از خرد ي آكنده اند كه در قالب داستان ها ميراثي كهن را دست نخورده باقي نگاه مي دارد. زبان اسطوره ها اسطوره تنها مجموعه اي از داستان نيست . اسطوره يك زبان است. مانند ساير زبان ها براي انتقال ايده ها بر طبق مجموعه ي استانداردي از نمادها بكار مي رود. نشانه هايي مثل والا، بلند و عالي نماد چيزهاي اصيل و رفيع و پايين و پست نمايانگر چيزهاي غير اصيل و نامطلوب هستند. نمادي كه در «ادا» يافت شده ، استعاره است . اعتقاد بر اين بوده كه اگر نام واقعي خود را به يك غريبه مي دادي مثل اين بود كه به او قدرت و تسلطي از خود داده باشي و به اين ترتيب يك لقب يا استعاره ي توصيفي ترجيح داده مي شد. پس براي فهميدن واژه ي«اد» بايد از واژه شناسي نام ها استفاده كنيم . اين جا سعي شده كه استعاره ها را همان گونه كه رخ داده اند برگر دانيم تا به خواننده فرصتي براي تشخيص معناي آن ها داده شود. اغلب يك استعاره براي جلب توجه به جنبه خاصي از يك انسان يا سوژه كه در آن زمان به موضوع مربوط مي شده بكار مي رفت. براي مثال همان طور كه « آيدان» غمگين كه از درخت زندگي سقوط كرده گريه كنان دراز مي كشد داستان از اول به ما مي گويد كه چگونه اشك ها از سپرهاي مغز او افتاده. اگر مي خواستيم ترجمه رابه شكل « از چشمان او» انجام دهيم ،البته مي شد اما طعم مشخص شعر را از دست مي داديم. به همين ترتيب درخت زندگي هم به ندرت دو بار به يك روش بيان مي شود.اين نماد به صورت « حامي زندگي»، « سايه گسترنده» ، « حاصلخيز كننده خاك» ، « درخت زبان گنجشگ آزاده»، اسب اودين يا چوبه دار اودين كه روي آن مصلوب شد نيز بيان شده است. اسطوره هاي اسكانديناوي از جناس نيز استفاده مي كنند كه مي تواند روش پيچيده و بسيار موثري از آموزش باشد. يك نمونه داستان سيندرلا است كه خود عنوان آن، غني از خرد است كه همان سندريلون فرانسه و پولي فليندر انگليسي كوچولو است كه ميان خاكستر مي نشست . اين داستان مشهور تر از آن است كه نياز به تكرار داشته باشد و نمادشناسي آن كاملا" روشن است . به طور خلاصه كودك يتيم به وسيله نامادري و شياطين كوچك او به بردگي كشيده شده بود: روح انسان كه ارتباط با خويش حقيقي خود را از دست داده تحت سلطه ي سوي پايين تر طبيعت قرار مي گيرد كه با آن به درستي آشنا نيست . توجه داشته باشيد كه اين يك نامادري است، نه يك مادر واقعي كه نقش پستي را بازي كند. دور افتاده از مكان مناسب اش روح تلاش به باز يافتن شرايط حقيقي خود مي كند . با خلوص و تقوي كمك مادر خواند ه ي روحاني خود يعني پري را در يافت مي كند كه همان روح معنوي است. داستان ها ي بسياري، از موضوع مادر خوانده ي اعجاب انگيز و هديه دهنده استفاده مي كنند كه اين دومي معرف كيفيت هاي لطيف تر روح است كه از طريق شايستگي آشكار مي شود. اين قدرت روحاني كه روح انسان را با منشا الهي آن متحد مي كند گذرگاهي است كه به كودكش تمامي مواهب كسب شده ي معنوي را اعطا مي كند. سيندرلاي اسكانديناوي آسك اونگن نام دارد( آسك از همان اش يعني خاكستر مي آيد و اونگن يعني كودك) يعني كودك خاكستر.او فرزند درخت زبان گنجشگ آزاده است يعني درخت زندگي كه جهان ها را با همه ي اشكال زندگي در شاخه هايش حمل مي كند. همه ي موجودات زنده فرزندان اين درخت كيهاني هستند از كوچكترين ذره تا بزرگ ترين. بعلاوه هر يك از ما نه تنها عضوي از درخت كيهاني هستيم بلكه در عين حال يك درخت زندگي نيز مي باشيم. كودك خاكستر نيز به صورت چرخه اي از خاكستر هاي خويش قبلي خود، باز تولد مي يابد مانند ققنوس. همينطور رابطه اي با گالوايگ « تشنگي براي طلا» دارد كه ذهن آگاه را وادار به جستجوي طلا از كيميا گران جادويي مي كند : خرد. گفته شده تشنگي براي طلا سه بار سوزانده شده و سه بار از نو به دنيا آمد و هنوز زندگي مي كند. اگرآس كونگن به شكل آس كن گير نوشته مي شد معاني سليس بيشتري از اين واژه قابل استخراج بود: اول « خويشاوند خدا» براي مثال از دودمان الهي و يا « شناخت خدا» يعني داشتن علم نسبت به الوهيت و دانستن مانند يك خداو داراي خرد الهي و باز شناخته شده بوسيله خدايان. هر يك از اين ها مي تواند روح نادري را كه به تكامل انساني دست يافته توصيف كند. يك معني ديگر نيز از بخش كردن كلمه ي آس كانگن حاصل مي شود: كه به معناي الوهيت هاي فعال است ، يعني در ذات داستان حكمروا يي خدايان با كودك بي سر پرست است . از اين رو يك بازي غير هوشمندانه بر روي كلمات ، عنوان اين قصه را به فلسفه ايي غني تبديل مي كند. مفسران بسياري بر نقش ايفا شده توسط مهاجرت هاي نژادي در تاريخ اسطوره تاكيد نموده اند و بدون شك اودين كسي كه اعمال برجسته و رهبري موثر او در شكل داستان نمايانگر مردم اوليه است احتمالا" از لايه هاي عميق تري ناشي شده كه بيش از نظر يك اسطوره شناس است . با اين همه به هيچ وجه كاربردهاي ديگر حماسه را رد نمي كند يعني نجومي ، روانشناسي و معنوي . همين مورد در ساير قلمروهاي الهي شخصيت نيز صادق است . تمام معابد خدايان خصوصيت هاي موجود در طبيعت را ارائه مي دهند و نه تنها بركيفيت زندگي در قلمرو زميني ، بلكه بر تمام قلمرو خورشيدي نيزتاثير مي گذارند. بهره مندي از ايده ها نيازمند سه عامل است: اول پيامي كه بايد مورد بهره برداري قرار بگيرد، دوم وسايل بيان استفاده شده براي انتقال پيام ، سوم يك ذهن درك كننده براي دريافت . يعني نوشته هاي اسطوره ها بايد خرد ابدي رخ داده ها را براي تعريف حقايق ترسيم كنند. بنابراين چيزهايي كه در ذهن عموم شكل مي گيرد از طر يق اسطوره ها آشكار مي شوند. در اين ميان جنگ و نبرد به طور برجسته اي مطرح است چرا كه به طور رايج حضور آشنايي در زندگي انساني دارد. علاوه بر اين ،جنگ تضاد روحي را كه به دنبال اهداف دروني و ايده آل هاي والا است تصوير مي كنند . تكامل انسان به سوي مقامي اصيل تر به طور عمده چيزيست كه حماسه قصد ياري به آن دارد.

[ویرایش] myth

در بحث‌های اسطوره‌شناسی بیشتر به ریشهٔ واژهٔ myth توجه شده، درحالی‌که در اینجا بر روی واژهٔ history تأکید شده‌است به نظر من که باید در این مورد این مقاله اصلاح شود. انشاءالله فصت بعدی! مازیار پری‌زاده ۱۴:۴۲, ۸ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)