اصطهبانات

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

از شیراز که به طرف جنوب شرق حرکت کنی دریاچه و جنگل و کوه و دشت سبز و خرم و مزارع پر ثمری چشمان شما را به میهمانی با شکوهی خواهند برد که غم و ملال از خاطر حزین ببرد. پس از دو ساعت تفرج وسیاحت به شهری زیبا خواهید رسید که درختان انبوه و فراوان انجیر آن را در برگرفته‌اند زیبایی این درختان که در دامنه کوه‌ها و در پهنهٔ دشته‌ها روییده‌اند، چنان انسان را سرمست و شاداب می‌کند که بیان آن ممکن نیست. کوه‌های استوار و با عظمت دور تا دور شهر را احاطه کرده و چشمه‌های آب از تنگناهای آن برروی زمین جاری است در لابلای کوه و دره‌ها درختان، سر رفعت به دامن آسمان برآورده و سایه ساری خوش بر رهگذران ارزانی داشته که چشم آفتاب هرگز زمینش را ندیده است. پاره‌ای از بهشت توصیفی گویاست.

رهگذران خسته از غم زمانه بر طرف جویبارش و زیر سایه بید و چنارش درنگ می‌کنند و از هوای عبیرآمیزش مشام جان خوش می‌سازند، خنده کبک مست گوش را می‌نوازد و موسیقای جاری آب زنگار دل را می‌زداید.

اگر آسمان دریغ نکند و رحمتی بر خاکش ببارد، تابستان و پاییزش نیز بهار خواهد بود و درختان انگور و بادام و انجیر روزی مردمانش را گشاده دارد و اهالی آن شاکر زراق کریم خواهند بود و اگر سالی خشک باشد و زمین تشنه آبی که آسمان فرو نفرستد مردمش با توکل و دعا و رضا و تسلیم معاش خواهند کرد.

فرهنگ مردمش در هر حال رضا و توکل و عبادت و قناعت است اگر روزگار بر ایشان سخت گیرد مهر را فراموش نمی‌کنند و اگر سال خوب و گشاد باشد راه فساد نمی‌پویند و از یاد خدا غافل نمی‌شوند.

از دیر باز مساجدش رونق داشته و پیر و برنا در آنها با خلوص و اخلاص بندگی خدا می‌کنند دستشان به جانب خدایشان دراز است و گردنشان از عزت برفراز. نه دست به آزار می‌گشایند و نه به تمنایی به آستان ناکسان و نامردمان دست دراز می‌کنند. کفششان پاپوشی است که خود آن را دوخته‌اند و پوشش و خوراکشان از رزق حلالی است که از دانه‌های طلایی انجیر بدست می‌آورند.

عالمان شهر از دیر باز نیز در ترویج و فرهنگ عبادی شهر کوشیده‌اند در هر کوچه و محلت آن عالمی ربانی با غم وشادی مردم و چون مردم و هم آغوش با آنها گذران می‌کند به همین خاطر است که به آن نجف کوچک می‌گویند.

به آنجا که بیایید سوره انجیر و قسم خداوند به انجیر را خوب درک خواهید کرد. مردمانی مهربان و با اخلاص که هزار سال است در تاریخی پر افتخار پاییده‌اند از درختان مهربان انجیر روزی می‌خورند واز آبی کوثر نشان، تشنگی از کام می‌نشانند و همواره شاکر رحمت خدایند.

شهر مهربان استهبان، وطن پدری و مادری من و دیار آشنایی که من او را همواره و همیشه دوست داشته و دارم و از خداوند می‌خواهم که او و مردمش را همیشه سرافراز و بی‌نیاز و فقط نیازمند به خودش نگاه دارد. بحق سوره انجیر الهی بشنو و بپذیر.