ابرکوه
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ابرکوه شهری است در بخش مرکزی شهرستان ابرکوه استان یزد ایران.
[ویرایش] منبع
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران: ۱۳۸۳ خ.
![]() |
|
---|---|
مرکز | یزد |
شهرستانها | ابرکوه | اردکان | بافق | تفت | خاتم | صدوق | طبس | مهریز | مِیبُد | یزد |
شهرها |
ابرکوه | احمدآباد | اردکان | اشکذر | بافق | بهاباد | تفت | حمیدیا | خضرآباد | زارچ | شاهدیه | طبس | عشقآباد | مروست | مهردشت | مهریز | میبد | ندوشن | نیر | هرات | یزد |
اماکن دیدنی |
آبانبار ششبادگیر | آتشکده یزدان | امیرچقماق | باغ گلشن طبس | پیر سبز چکچک | خانه لاریها | دخمه زرتشتیان | رباط ساغند | زندان اسکندر | سرو کهن ابرکوه | غار چهارطاقی | قلعه مروست | قلعه ندوشن | مسجد جامع کبیر یزد | مسجد شاهولی | میدان و حمام خان |
ابرکوه یکی از قدیمیترین شهرهای ایران است که در مرکز ایران و در محدوده استان یزد واقع میباشد. در مورد تاریخ این شهر حکایتها و روایتهای بسیاری نقل میشود. آنچه مسلم است اینکه این شهر که هم اکنون تقریباً از رونق چندانی برخوردار نیست روزگاری از جمله مراکز پرآوازه و مشهور بودهاست. هم اکنون آثار باستانی بسیار زیادی از روزگاران گذشته در این مکان بجای ماندهاست که نشان از وجود تمدنی بیاد ماندنی و قدیمی دارد. اولین اثری که اگر آنرا از عجایب بدانیم اغراق نکردهایم وجود یک درخت سرو کهن سال و بلند است که بر پایه ارزیابی متخصصین فن و از جمله یک دانشمند مشهور روسی عمر آن به بیش از 4000سال بالغ میشود .این درخت مشهور که هنوز نیز سر سبز و با
صلابت در مرکز این شهر خودنمایی میکند دارای ارتفاعی بالغ بر ۲۸متر میباشد.
درباره ابركوه:
جغرافيا و اقليم:
وسعت، مختصات جغرافيايي،ارتفاع از سطح دريا، اقليم ، آب و هواي ،درجه حرارت ،بارندگي، جهت وزش باد ،جمعيت،كشاورزي ،فعاليت
ابركوه يكي از شهرستانهاي استان يزد مي باشد كه در جنوب غربي شهرستان تفت و استان يزد واقع شده است. اين شهرستان از شمال محدود است به شهرستان صدوقِ استان يزد و شهرستان شهرضا استان اصفهان، از شرق به شهرستان خاتمِ يزد و از غرب و جنوب به شهرستان آبادهِ استان فارس.
وسعت ابركوه 5641 كيلومترمربع مي باشد و در مختصات جغرافيايي 52 درجه و 58 دقيقه شرقي و 30 درجه و 46 دقيقه شمالي و با 1550 متر ارتفاع از سطح درياي آزاد واقع شده است.
از نظر توپوگرافي، دشت ابركوه جزئي از فلات خشك مركزي ايران است كه رشته كوههاي زاگرس چون حصاري انتهاي اين دشت را در جهت غرب و جنوب در بر مي گيرد و كَفه ( كوير) ابركوه با كمتر از 1450 متر پست ترين محل اين حوزه است.
ابركوه داراي اقليم گرم و خشك بياباني مي باشد. آب و هواي شهر در مقياس عمومي ، ويژگيهاي اقليمي مناطق كويري درون فلاتي ايران را داراست و از مشخصات آن، كميِ بارندگي ، دامنه نوسان حرارتي كم و بيش زياد و خشكي مي باشد.
بيشترين درجه حرارت متوسط مربوط به ماههاي خرداد، تير، مرداد و شهريور بوده و به صورت نسبي اين 4 ماه از سال از نظر دما متمايز از ساير ماههاي سال هستند. همچنين ماههاي آذر ،دي ، بهمن ، بطور نسبي خنك ترين ماههاي سال هستند. بيشترين درجه حرارت، 1/39 درجه مربوط به مردادماه و حداقل آن مربوط به بهمن و اسفندماه با 4/0 درجه سانتيگراد ثبت گرديده است.
بيشترين ميزان بارندگي ماهيانه مربوط به ماههاي بهمن و فروردين و بين 5/15 – 12 ميلي متر مي باشد.*
جهت وزش باد غالب در استان، شمال غربي ـ جنوب شرقي مي باشد. بيشترين سرعت وزش باد در اين شهر از اواسط ماه اسفند تا اواسط ماه مهر بين 8 تا 10 نات مي باشد.
وضعيت اجتماعي:
بر اساس آخرين سرشماري در سال 1375 جمعيت خانوارهاي ساكن شهر ابركوه، 19164 نفر و بر اساس آمار كلي ،جمعيت شهرستان در حدود 43500 نفر مي باشد. دين مردم اين شهرستان اسلام و مذهب ايشان شيعه است.
در زمينه كشاورزي، عمده ترين سطح زير كشت ابركوه مربوط به گندم، و پسته دومين محصول عمده ابركوه است. از محصولات باغي ابركوه مي توان زردآلو ، انار و انگور را نام برد.*
از كل جمعيت شاغل ابركوه در بخشهاي عمده فعاليت، 8/12 درصد در بخش كشاورزي، 2/29 درصد صنعت ، و 58 درصد در بخش خدمات مشغول فعاليتند.
- سالنامه آماري استان يزد در سال 81
سوابق و پيشينه تاريخي:
از نظر تقسيمات كشوري ابركوه قبلاً جزئي از شهرستان يزد از استان بزرگ اصفهان بوده (تا سال 1332) و سپس در سال 1332 به استان فارس ( شهرستان آباده ) ضميمه گرديد . درسال 1367 اين شهر به عنوان بخشي از شهرستان تفت از استان يزد درآمد و در سال 1373طبق آخرين تقسيمات كشوري مستقلاً يكي از شهرستانهاي يزد با مركزيت ابركوه گرديد .
وجه تسمیه ابرکوه
از آنجا كه اين شهر ابتدا در پاي كوه ساخته شده، آنرا «برِكوه» مي گفتند(كنار كوه) كه در گويش مردم به «ابركوه» تبديل شد و پس از ورود اسلام اين نام نيزمانند بعضي نامهاي ديگر در گويش عربي ،كاف به قاف تبديل و «ابرقو» خوانده شده است. نهايتا در سال 1350 اين شهربه صورت رسمي «ابركوه» ناميده شد. نام آن در منابع قديم و جديد به صورت هاي «ابرقو»«ابركويه»«ابرقويه»«برقوه»و «دركوه» آمده است.«ابر» در فرهنگ دكتر معين چنين تعريف شده :1- بر-به 2-زبر-بالاروي-سر 3-با 4- برسر-در
افسانه ها و داستانهايي درباره ابتداي حضور ابركوه:
درباره بوجود آمدن و قدمت ابركوه افسانه ها و داستانهايي نقل مي شود كه اغلب سند و مرجع علمي مقبولي ندارند ولي با توجه به آثار و ابنيه باقيمانده مي توان پي به قدمت زياد ابركوه پي برد .ولي تاريخ دقيق آنرامي بايست در نوشته هاي پراكنده جستجو كرد.در كتاب «شناخت ابركوه و قدمت آن» از قول احمدبن حسين بن علي كاتب مولف كتاب تاريخ جديد يزد آمده زماني كه اسكندر كثه(يزد كنوني)به عنوان زندان قرار داد(يعني زماني كه تازه يزد را بنيان نهاد)نايبي براي خود در «ري» تعيين نمود كه از ايالات ابرقو-اصفهان-اصطخر-قم خراج به نزد وي مي فرستاد. در صورت صحت اين گفته قدمت ابركوه نه تنها از يزد بيشتر است بلكه در آن زمان هم سنگ و هم رده ايالت اصفهان و اصطخر قلمداد مي شده.درباره ابركوه در نگاشته هاي قديم سخن فراوان رفته از آنجمله :« مسالك الممالك» اصطخري، «حدود العالم من المشرق الي المغرب» ،«فارسنامه»ابن بلخي، طمعجم البلدان» ياقوت حموي، «المسالك و الممالك» ابن خرداذبه، «اقليم پارس»ايرج افشار ،«نزهه القلوب»حمدالله مستوفي ،«ٍسياحت نامه جنوب ايران»،«فارس نامه ناصري» حاج ميرزا حسن فسايي،«كتاب اثار ايران»آندره گدار ،«اقليم پارس»محمد نقي مصطفوي،«تاريخ و جغرافياي شهرستان آباده»عبدالرحيم شريف،«لغت نامه دهخدا»،«فرهنگ فارسي معين»
در كتاب آثار ايران درباره موقعيت جغرافيايي ابركوه آمده:
ابرقو تقريبا در وسط راه استخر به يزد واقع است. بنابر روايت حمدالله مستوفي در ابتدا در پايان كوهي ساخته بوده اند و بركوه مي گفتندش و بعد از آن بر صحرايي كه اكنون هست اين شهر كرده اند. شهري كوچك است. كسي كه از راه سورمق يا دهبيد بيايد هنوز هم در دامن كوهي سنگي، كه در صحرا جامانده است آثار شهر قديم،و در كنار خرابه هاي عتيق، شهر جديد را كه مستوفي اشاره مي كند مي بيند. ابرقويي كه در دشت واقع است از حيث آبادي شباهتي به ابرقوي عهد مغول ندارد بلكه در حقيقت ميان آبادي كنوني او و ويرانه هاي اطرافش تفاوتي نيست، بنابر بعضي اقوال كه بسيار متحمل هم است اين شهر در حمله افغانها خراب شده است(1135 هجري). ولي علت حقيقي ويرانيش سابق بر هجوم افغانهاست. اين شهر هم مثل بلاد بسياري كه پيش از اين آباد و سر سبز بوده اند، بدرود حيات گفته يا بحال نزع افتاده است زيراكه تنها علت عمران اين بلاد وقوع در سر راه تجارتي بوده و با انحراف تجارت رشته حيات آنها منقطع شده است، راه معروف كارواني عهد مغول كه از خليج فارس تا درياي سياه كشيده بود از هرز شروع و پس از عبور كرمان و يزد و سلطانيه و تبريز به سواحل درياي سياه مي رسيد و ادويه چين و هند و نيل سوده و مشك و صمغ و اجناس ابريشمي و بنه كرمان و يزد و شيراز و سنگهاي قيمتي را كه شيراز و هرمز و سلطانيه بازار عمده آن محسوب مي شد به اروپا مي رسانيد.