بحث رده:اسلام

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

[ویرایش] علائم ظهور حضرت امام مهدی (علیه السلام)

علایم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
مي‌توانيم‌ نشانه‌هاي‌ ظهور حضرت‌ مهدي‌ عليه السلام را - كه‌ در كتابهاي‌ حديثي‌ روايت‌ گرديده‌ - به‌ سه‌ نوع‌ تقسيم‌ كنيم:
نوع‌ اول: نشانه‌هاي‌ كه‌ از انحرافاتي‌ كه‌ در كشورهاي‌ اسلامي‌ و غير آنها منتشر گرديده‌ و اجتماعات‌ بشري‌ را آلوده‌ مي‌كند سخن‌ مي‌گويد. اين‌ علائم، نشانه‌ هائي‌ نيستند كه‌ مقارن‌ ظهور حضرت‌ مهدي‌ عليه السلام باشند، بلكه‌ ممكن‌ است‌ دهها سال‌ قبل‌ از ظهور حضرتش‌ به‌ وجود آيند.

نوع‌ دوم: نشانه‌هائي‌ كه‌ سالياني‌ اندك‌ قبل‌ از ظهور حضرت‌ اتفاق‌ افتاد و نزديك‌ قيام‌ آن‌ بزرگوارند، اما دليل‌ بر خروج‌ امام‌ عليه السلام در همان‌ سال‌ نمي‌باشند، بلكه‌ از انواع‌ پيشگوييهاي‌ از حوادث‌ آينده‌اند كه‌ در قرنهائي‌ پس‌ از زمان‌ صدور آن‌ احاديث‌ صورت‌ گرفته‌اند. نوع‌ سوم: نشانه‌هائي‌ از وقايعي‌ كه‌ در همان‌ سالي‌ اتفاق‌ مي‌افتند كه‌ در سال‌ ظهور حضرت‌ مهدي‌ عليه السلام يا سال‌ قبل‌ از ظهور رخ‌ مي‌دهد.

اين‌ نوع‌ سوم‌ نيز خود به‌ دو گونه‌ تقسيم‌ مي‌شود: گونه‌ اول: نشانه‌ هائي‌ غير حتمي، و معني‌ آنها اين‌ است‌ كه‌ آن‌ نشانه‌ها قطعي‌ نيستند لذا ممكن‌ است‌ واقع‌ شوند و يا واقع‌ نشوند. گونه‌ دوم: نشانه‌هاي‌ حتمي‌ كه‌ قابل‌ شك‌ و ترديد نيست‌ و حتماً‌ اتفاق‌ خواهد افتاد.

مطلب‌ ديگر آنكه‌ اين‌ نشانه‌ها روي‌ هم‌ رفته‌ برخي‌ داراي‌ معني‌ آشكارند و منظورشان‌ واضح‌ است‌ و حال‌ آنكه‌ برخي‌ ديگر در نهايت‌ ابهام‌ و اجمال‌ و پيچيدگي‌ مي‌باشند. پيش‌ از من‌ بسياري‌ از افراد و خصوصاً‌ نويسندگان‌ معاصر اين‌ احاديث‌ را ذكر كرده‌ و آنها را بر حسب‌ آرا‌ خاص‌ و نظرات‌ شخصي‌ خويش‌ تفسير و تا‌ويل‌ نموده‌اند. گمان‌ من‌ بر آن‌ است‌ كه‌ آنان‌ توانِ‌ اثبات‌ آن‌ آرا‌ را، نه‌ از راه‌ علمي‌ و نه‌ تاريخي، ندارند، لذا مرا چنين‌ جرا‌تي‌ نيست‌ كه‌ در آنگونه‌ توجيهات‌ از انان‌ پيروي‌ و در آرا‌ و تا‌ويلاتشان‌ در مورد تا‌ويل‌ آن‌ احاديث‌ به‌ آنان‌ اقتدا نمايم، كه‌ خدا و پيامبر او و اهل‌ بيت‌ رسول‌ خدا به‌ حقايق‌ امور داناترند.

اينك‌ مثالي‌ در اين‌ زمينه: شيخ‌ بزرگوار مفيد در كتاب‌ ارشاد خويش‌ در ضمن‌ علائم‌ ظهور چنين‌ فرمايد: و نزول‌ تُرك‌ در جزيره‌ و نزول‌ روم‌ در رَمله.

ترك‌ها فعلاً‌ در ايران‌ و شمال‌ عراق‌ و تركيه‌ و قفقاز زندگي‌ مي‌كنند پس‌ بايد ديد كه‌ مراد از ترك‌ كيست‚ جزائر نيز زيادند. پس‌ بايد پرسيد: جزيره‌اي‌ كه‌ ترك‌ها در ان‌ نزول‌ مي‌يابند كدام‌ است‌ و كجاست. اما روم، به‌ احتمال‌ زياد اروپائيان‌ هستند و مسلم‌ است‌ كه‌ اروپا قاره‌اي‌ است‌ شامل‌ دولتهاي‌ گوناگون‌ و حكومت‌هاي‌ فراوان‌ و همه‌ آنان‌ روم‌ اند، پس‌ مقصود از روم‌ كيست. آيا ممكن‌ است‌ مقصود از روم‌ اسرائيل‌ باشد و ممكن‌ است‌ مراد از روميان‌ امريكائي‌ها باشند زيرا اكثر امريكائيان‌ مهاجرانِ‌ قاره‌ اروپا مي‌باشند .
به‌ همين‌ ترتيب‌ در اخبار كلمه‌ مشرق و يا مغرب وارد شده، پس‌ مقصود از مشرق‌ و مغرب‌ چيست. خاور دور يا خاور ميانه باختر دور يا مغرب‌ عربي‌ كه‌ شامل: ليبي، تونس، الجزائر و مراكش‌ مي‌باشد. همچنين‌ كلمه‌ بني‌ فلان - كه‌ در حديث‌ آمده‌ آيا شما را به‌ پايان‌ حكومت‌ بني‌ فلان‌ خبر ندهم. - چه‌ كساني‌ هستند. گفته‌ مي‌شود انان‌ بني‌ عباسند، حال‌ آنكه‌ حكومت‌ عباسيان‌ در سال‌ 656 منقرض‌ گرديد. آيا ممكن‌ است‌ كه‌ برخي‌ از زمامداران‌ در كشورهاي‌ عربي‌ نسبشان‌ به‌ عباسيان‌ برسد. به‌ هر حال‌ ما را توانِ‌ آن‌ نيست‌ كه‌ موكداً‌ دعوي‌ دانستن‌ اين‌ اسامي‌ را - كه‌ شبيه‌ به‌ رمزاند - داشته‌ باشيم‌ و نخواهيم‌ توانست‌ كه‌ مقصود از آنهارا دقيقاً‌ بدانيم.

بنابراين، بهتر آن‌ است‌ كه‌ آن‌ نشانه‌ها را همانگونه‌ كه‌ هست‌ ذكر نمائيم‌ و البته‌ آينده‌ تفسير اين‌ كلمات‌ را بر عهده‌ داشته‌ آنها را بر مصاديقشان‌ تطبيق‌ خواهد نمود.


نوع اول: نشانه های عمومی

اما نشانه‌هاي‌ عمومي‌ - كه‌ نوع‌ اول‌ از نشانه‌ها بودند - بسيار زيادند. ما از همه‌ ان‌ احاديث‌ فقط‌ يك‌ حديث‌ را انتخاب‌ مي‌كنيم‌ و همين‌ كافي‌ است. سپس‌ برخي‌ كلمات‌ وارد در ان‌ را شرح‌ مي‌دهيم: از نَزَّ‌ال‌ بن‌ سَبر‌ نقل‌ است‌ كه‌ گويد: حضرت‌ اميرالمو‌منين‌ عليه السلام براي‌ ما خطبه‌اي‌ خواند در ان‌ خطبه‌ ابتداً‌ حمد خداي‌ عزوجل‌ نمود. آنگاه‌ ثنا گفت. سپس‌ بر محمد و خاندن‌ او دررود فرستاد. آنگاه‌ فرمود: اي‌ مردم، قبل‌ از انكه‌ مرا نيابيد از من‌ بپرسيد.

اين‌ جمله‌ را سه‌ بار تكرار فرمود. انگاه‌ صعصعه بن‌ صوحان برخاست‌ و سو‌ال‌ نمود: اي‌ امير مو‌منان، دجال‌ كي‌ خروج‌ مي‌نمايد. حضرت‌ فرمود: بنشين، خدا سخنت‌ را شنيد و دانست‌ چه‌ مي‌خواهي...

تا انكه‌ فرمود: ولي‌ اين‌ امر را نشانه‌ها و صورتهائي‌ است‌ كه‌ برخي‌ از آنهابه‌ دنبال‌ برخي‌ ديگر پياپي‌ واقع‌ خواهد شد. اگر مي‌خواهي‌ ترا به‌ آن‌ نشانه‌ها خبر دهم.

صعصعه‌ عرض‌ كرد: آري، اي‌ اميرمومنان. حضرت‌ فرمودند: انچه‌ گويم‌ به‌ خاطر سپار...علامت‌ خروجِ‌ دجال‌ وقتي‌ است‌ كه‌ مردم‌ نماز را ميراندند و امانت‌ را ضايع‌ كردند و دروغگوئي‌ را حلال‌ دانشتند و ربا خوردند و رشوه‌ گرفتند... و دين‌ را به‌ دنيا فروختند و سفيهان‌ را به‌ كار گماردند و قطع‌ رحِم‌ كردند و از هواي‌ نفس‌ تبعيت‌ نمودند و حرمت‌ خون‌ها را خفيف‌ شمردند، در روزگاري‌ كه‌ حِلم‌ و بُردباري، ضعف‌ شمرده‌ شود و ظلم، افتخار، زمامداران‌ افراد بدكار باشند و وزرا، ستمگر، معرف‌ها (و راهنمايان) خائن‌ باشند و قاريان‌ قرآن، فاسق، شهادت‌ها دروغ، اشكار گردد و بدكاريهاي‌ علني‌ و سخنان‌ باطل‌ و گناه‌ و طغيان‌ ظاهر شود، قرآن‌ها زيور و مساجد زينت‌ پيدا كرده‌ و مناره‌هاي‌ بلند ساخته‌ شود. افراد شرور، گرامي‌ شمرده‌ شود‌ و صفوف، پُر جمعيت‌ و نظرات، مختلف‌ و پيمان‌ها شكسته، و آنچه‌ خدا وعده‌ داده‌ نردي‌ گردد، زنان‌ به‌ خاطر حرص‌ بر دنيا با همسران‌ خويش‌ در تجارت‌ شركت‌ نمايند و صداهاي‌ اهل‌ فسوق‌ بلند شده‌ مردم‌ به‌ آن‌ صداها گوش‌ فرا دهند، رهبر مردم‌ پست‌ترين‌ آنان‌ باشد، از بدكار به‌ خاطر ترس‌ از شر‌ وي‌ بترسند و سخن‌ دروغگو را تصديق‌ نمايند و خائن‌ امين‌ شمرده‌ شود، كنيزكان‌ آوازه‌ خوان‌ و ضرب‌ و دف‌ در استخدام‌ در امده‌ و هر كه‌ امت‌ اسلام‌ ديگري‌ را لعن‌ كند، زنان‌ بر زين‌ها سوار شوند و به‌ مردان‌ شبيه‌ و مردان‌ به‌ زنان‌ شبيه‌ شوند، شاهد، بي‌ آنكه‌ از وي‌ شهادت‌ بخواهند - براي‌ رعايت‌ دوستي‌ گواهي‌ دهد - ديگري‌ - بدون‌ آنكه‌ بداند حق‌ با چه‌ كسي‌ است‌ - به‌ جبران‌ حقي‌ به‌ گمراهي‌ حاضر شود، فقه‌ را نه‌ براي‌ دين‌ بلكه‌ براي‌ دنيا بكار گيرند، عمل‌ دنيا را بر عمل‌ آخرت‌ ترجيح‌ دهند و پوست‌هاي‌ ميش‌ را بر قلب‌هاي‌ گرگان‌ بپوشند، دلهاي‌ انان‌ بدبوتر از مردار و تلختر از گياه‌ صبر است...در چنين‌ حالتي...شتاب...شتاب‌ و اَلعجل...اَلعجل...

ما اكنون‌ برخي‌ از جملات‌ وارد در اين‌ حديث‌ را - با مقداري‌ شرح‌ و تفصيلي‌ كه‌ به‌ ذهن‌ مي‌آيد - بيان‌ مي‌داريم‌ و خدا به‌ معني‌ واقعي‌ داناتر است. حديث‌ مذكور به‌ برخي‌ از مفاسد و واژگون‌ شدن‌ مفاهيم‌ و تغيير معيارها و به‌ ضعف‌ جنبه‌هاي‌ اعتقادي‌ و بي‌ مبالاتي‌ به‌ نواميس‌ اسلامي‌ و همت‌ گماردن‌ به‌ مسائل‌ بي‌ ارزش‌ و تسلط‌ منحرفان‌ بر مسندهاي‌ حكومت‌ و سقوط‌ فضيلت‌ها از اعتبار و نشر منكَرات‌ بدون‌ بيم‌ و خجالت‌ اشاره‌ مي‌كند.

نماز - كه‌ ستون‌ دين‌ است‌ - جوهر خويش‌ را از دست‌ داده‌ امانات‌ ضايع، دروغي‌ كه‌ حرام‌ است، حلال و ربا مباح‌ مي‌شود، افراد بدون‌ صلاحيت‌ در مسند زمامداري‌ مي‌نشينند، روابط‌ دوستانه‌ و عاطفي‌ بين‌ نزديكان‌ و خانواده‌ها قطع‌ مي‌گردد، ريخت‌ خون‌ پاكان‌ كوچك‌ شمرده‌ مي‌شود، ستمگر به‌ ستمگريش‌ افتخار مي‌نمايد، بدكاريها بين‌ فرماندهان‌ و ظلم‌ بين‌ وزرا‌ و خيانت‌ بين‌ جاسوسان‌ و نظاميان‌ و فسق‌ بين‌ قاريان‌ قرآن‌ و يا سخنوران‌ منتشر مي‌گردد. در اين‌ زمان‌ احترام‌ قرآن‌ عظيم‌ به‌ خواندن‌ و به‌ عمل‌ كردن‌ قرآن‌ نمي‌باشد، بلكه‌ به‌ چاپ‌ مرغوب‌ و جلد رنگين‌ و نظير آن‌ خواهد بود. صف‌هاي‌ نماز جماعت‌ از نمازگزاراني‌ انبوه‌ - كه‌ قلوبشان‌ از يكديگر بسيار دور مي‌باشد - آكنده‌ است، يعني، در حالي‌ كه‌ بدنها به‌ يكديگر نزديكند، قلب‌ها از هم‌ دور مي‌باشند. زنان‌ و دختران‌ به‌ دكانها و بازارها مي‌روند تا جلب‌ ثروت‌ كنند و صداي‌ بدكاران‌ از فرستنده‌ها بلند و همه‌ جا منتشر مي‌گردد و مردم‌ سخن‌ آنها را تصديق‌ كرده‌ آن‌ را وحيِ‌ مُنزَل‌ دانند. در اين‌ هنگام‌ زمامداري‌ و رياست‌ از آنِ‌ دونان‌ پست‌ فطرت‌ خواهد بود كه‌ به‌ ارزش‌هاي‌ انساني‌ و شرافت‌ توجهي‌ ندارند و مردم‌ آنان‌ را به‌ خاطر ترس‌ از شرشان‌ احترام‌ مي‌كنند. اما آواي‌ زنان‌ آوازه‌ خوان‌ و رقاصه‌ و مطرب‌ به‌ همراه‌ موسيقي‌ و دف‌ و ضرب‌ و امثال‌ آن‌ از بيشترِ‌ خانه‌ها بلند خواهد بود، آن‌ صداها را از هوا و دريا و خشكي‌ و خيابانها و جاده‌ها و حتي‌ در صحراها و فلات‌ها - در وسائل‌ نقليه‌ - مي‌توان‌ شنيد. همه‌ اين‌ صداها از طريق‌ فرستنده‌ها و ادوات‌ نوار و ضبط‌ صوت‌ انجام‌ مي‌پذيرد. اما شبيه‌ شدن‌ زنان‌ به‌ مردان‌ از مترقي‌ترين‌ مراحل‌ و مظاهر فرهنگ‌ و پيشرفت‌ محسوب‌ مي‌شود! زنان‌ جوان‌ به‌ لباس‌ مردان‌ ملبَّس‌ شده‌ موي‌ سر را كوتاه‌ مي‌كنند، به‌ صورتي‌ كه‌ تشخيص‌ بين‌ زنان‌ و مردان‌ دشوار باشد. اين‌ از نظر ظاهر.

اما كار كردن‌ در ادارات‌ و استخدام‌ در مغازه‌ها و مشاركت‌ در مسائلي‌ از زندگي‌ كه‌ خاص‌ مردان‌ است‌ مانند وزرات‌ و وكالت‌ و... به‌ شمار نمي‌آيد. اما شبيه‌ شدن‌ مردان‌ به‌ زنان...اين‌ را در همه‌ مكان‌ها مي‌توان‌ ديد، كه‌ مرد پيراهن‌ رنگ‌ رنگ‌ و شلوار تنگ‌ مي‌پوشد و زنجير طلا در گردن‌ و انگشتري‌ طلا در دست‌ مي‌گذارد و ريش‌ و سبيل‌ را مي‌تراشد و زير ابروها را نزد آرايشگر برداشته‌ كِرِم‌هاي‌ خاص‌ طراوت‌ پوست‌ صورت‌ و درخشندگي‌ بدن‌ مي‌مالد، گويي‌ كه‌ در نظر دارد نظرها را به‌ سوي‌ خود جلب‌ كند! انگار بين‌ مردان‌ و زنان‌ قراردادي‌ در مبادلات‌ فرهنگي‌ وجود دارد! آري...آنچه‌ گذشت‌ برخي‌ شبيه‌ شدن‌ مردان‌ به‌ زنان‌ بود. اما در محكمه‌ها و دادگاهها، شاهد - بي‌ آ‌نكه‌ از وي‌ شهادت‌ خواسته‌ شود - به‌ شهادت‌ دادن‌ بر مي‌خيزد. ديگري‌ به‌ خاطر حق‌ دوستيِ‌ دوست‌ به‌ نفع‌ او شهادت‌ مي‌دهد، در حالي‌ كه‌ نمي‌داند قضيه‌ چيست‌ و حق‌ با كيست‚ از انچه‌ در اين‌ دادگاه‌ها از رشوه‌پردازي‌ و هديه‌ دادن‌ به‌ قاضي‌ و يا واسطه‌ به‌ خاطر جلب‌ رضايت‌ و رعايت‌ وي‌ مي‌گذارد مپرس، كه‌ بر كسي‌ مخفي‌ نيست. اما فقيه‌ شدن‌ براي‌ غير دين، نزد بعضي‌ عادي‌ شده‌ است. شخص‌ را مي‌بيني‌ كه‌ فقيه‌ شده‌ اما نه‌ به‌ خاطر دين...بلكه‌ به‌ خاطر دنيا، دروس‌ ديني‌ مي‌خواند تا فارغ‌ التحصيل‌ و سپس‌ قاضي‌ شود و حقوقي‌ دريافت‌ كند كه‌ زندگي‌ مرفه‌ براي‌ وي‌ مهيا گردد، آنچه‌ مد‌ نظر وي‌ نيست‌ مسائل‌ ديني‌ است. نيز كساني‌ خواهند بود كه‌ به‌ ظاهر اهل‌ صلاح‌ و پاكدامني‌اند و ليكن‌ آن‌ ظاهرها، باطنهائي‌ شرير و نيت‌ هائي‌ زشت‌ و انديشه‌هائي‌ ناپاك‌ را پوشانده‌ است.

به‌ همين‌ دليل‌ زماني‌ كه‌ فرصتي‌ به‌ دستشان‌ آيد، نه‌ وجداني‌ دارد و نه‌ عاطفه‌اي‌ و نه‌ انسانيتي‌ و نه‌ ديني‌ و نه‌ مذهبي. تماماً‌ مانند گرگي‌ هستند كه‌ جز دريدن‌ طعمه‌ و خونخواهي‌ و درهم‌ شكستن‌ اعضاي‌ آن‌ چيزي‌ نمي‌شناسند. خواننده‌ گرامي، اين‌ شرح‌ مختصري‌ بود درباره‌ برخي‌ از جملاتي‌ كه‌ از مولا و سرورمان‌ حضرت‌ امير مو‌منان‌ علي‌ (ع) رسيده‌ است.

احاديثي‌ كه‌ متضمن‌ مسائل‌ فوق‌ باشند، فراوانند و ما به‌ جهت‌ رعايت‌ اختصار فقط‌ به‌ همين‌ يك‌ حديث‌ اكتفا نموديم.


نوع دوم علائم نزدیک به ظهور

امّا نوع دوّم از نشانه ها- يعني نشانه هايي كه نزديك ظهور حضرت مهدي عليه السلام واقع مي شوند جدّا فراوانند . شيخ مفيد رحمه اللّه عليه در كتاب «ارشاد » خود، نشانه هاي فراواني را كه از احاديث معتبر و صحيح نزدش استخراج شده ذكر و بين نشانه هاي نزديك ومقارن ظهور امام عصر عليه السلام به صورتي مجمل و موجز جمع فرموده است .آنچه در ذيل مي آيد ، برگرفته از سخنان اوست كه جهت تمام نمودن بهرهء خواننده ذكر كرده سپس به شرح و توضيح برخي از آنچه كه نيازمند شرح و توضيح است مي پردازيم .

شيخ مفيد رحمة الله عليه مي فرمايد:

«احاديث نشانه هاي زمان قيام حضرت مهدي عليه السلام و حوادثي كه قبل از قيام آن بزرگوار واقع مي شوند و نشانه هاو دلالت هائي را كه به وجود مي آيند ذكر كرده اند، از أن جمله :

خروج سفياني ، قتل حسني ، و اختلاف بني عبّاس در حكومت دنيا ، گرفتن خورشيد در نيمهُ ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر همان ماه بر خلاف عادت ، فرو رفتن زمين در بيداء ، فرو رفتن زمين در مشرق و در مغرب ، توقّف خورشيد از ظهر تا نيمه هاي عصر، طلوع خورشيد از مغرب ، كشته شدن نفس زكيّه در پشت كوفه همراه با هفتاد تن از صالحان ، كشته شدن مرد هاشمي بين ركن و مقام ، ويران شدن ديوار مسجد كوفه ، آمدن پرچمهاي سياه از سوي خراسان و خروج يماني ، ظهور مغربي در مصر كه مالك شامات خواهد شد ، پياده شدن ترك ها در جزيره و روميان در رمله ، طلوع ستاره اي كه چون ماه مي درخشد و طوري خم مي شود تا دو طرفش به هم وصل مي گردد ، سرخي اي كه در آسمان پديدار مي شود و در آفاق آسمان منتشر مي گردد و آتشي كه در سراسر مشرق ظاهر مي شود و در فضا سه روز ويا هفت روز باقي مي ماند.

عربها شورش مي كنند. آنها شهرها را مالك خواهند شد . نيز خارج شدن آنها از تسلّط عجم و اينكه مردم مصر زمامدارشان را مي كشند ، خراب شدن شام و برخورد و ستيز سه گروه با هم و ورود پرچم هاي قيس و عرب به اهل مصر و پرچم هاي كنده به خراسان ، و ورود سواران از جانب مغرب و پياده شدن آنها نزديك نجف ، آمدن پرچم هاي سياه از طرف مشرق به سوي آن ، شكسته شدن ناحيه اي از رود فرات ؛ چنانكه آب وارد كوچه هاي كوفه مي شود، خروج 60 دروغگو كه همگي ادّعاي پيامبري مي كنند، خروج 12 نفر از فرزندان ابيطالب كه براي خويش ادّعاي پيامبري مي كنند ، سوزاندن مردي بلند مرتبه از پيروان بني عباس بين جلولاء و خانقين ، بستن پل از طرف محله كرخ در بغداد، بلند شدن بادي سياه رنگ در اوّل روز ، زلزله اي كه بخش بزرگي از شهر بغداد را فرو مي ريزد ، ترسي كه بر ساكنان عراق و بغداد مستولي خواهد گرديد، مرگ و مير زياد در بغداد، كشته شدن ها و كم شدن اموال و محصولات كشاورزي و ملخي كه به هنگام و بي هنگام ظاهر شود و بر زراعت و غلّات حمله برد و آنچه كه مردم بكارند كم بهره دهد، اختلاف بين دو صنف از عجم و ريخته شدن خون بسياري از آن دو گروه، خروج بردگان از اطاعت اربابانشان و كشتن آنان سرپرستانشان را، مسخ شدن قومي اهل بدعت به صورت ميمون ها و خوكها، غلبه يافتن بندگان بر شهرهاي موالي و اربابان، ندايي از آسمان چنانكه اهل زمين همه آن را بشنوند؛ هركه به زبان خودش، چهره و سينه اي كه در آسمان براي مردم در چشمه خورشيد ظاهر مي شود، مردگاني كه از قبرها برمي خيزند تا به دنيا برگردند و يكديگر را شناخته به ديدار هم مي شتابند ... آنگاه آن امر به بيست و چهار باران متوالي پايان يابد؛ زمين مرده زنده و بركات آن شناخته مي شود. پس از آن هرنوع بيماري از معتقدان حق از شيعيان مهدي عليه السلام رخت بر خواهد بست. در اين هنگام است كه ظهور آن بزرگوار را در مكّه مي دانند و براي ياري به سوي آن حضرت مي شتابند. » الارشاد،ج2، ص368-370

شايد برخي از اموري كه شيخ مفيد رضوان الله عليه به آن اشاره كرده است واقع شده باشد. بعضي از آنها نيز در آينده نزديك و يا دور اتّفاق خواهد افتاد.

برخي از اين نشانه ها نيازمند شرح و توضيح اند و دسته اي ديگر غير مشخص و نامعلوم و ما را توان تفسير نشانه هاي مبهم نيست ولي با ياري خداي بزرگ به تو ضيح معناي محتَمَل مي پردازيم؛ بدون آنكه ادّعا داشته باشيم كه مقصود از آن نشانه ها همين است كه مي گوئيم و چيز ديگري نيست.

درباره سفياني و حسني به زودي صحبت خواهيم نمود؛ به همين ترتيب گرفتن خورشيد و ماه و فرو برده شدن بيداء، ضمن بحث در مورد سفياني بحث قرار خواهند گرفت. سخن در مورد كشته شدن نفس زكيّه و مرد هاشمي نيز در آينده خواهد آمد .

در مورد اختلاف بني عباس در حكومت : با توجه به آنكه مي دانيم حكومت آنان حدود 800 سال پيش منقرض گرديده است ناچار بايد بگوئيم كه برخي از زمامداران در كشورهاي عربي از حيث نسب عبّاسي هستند ولي به اين نسبت معروف نمي باشند.

در مورد توقف خورشيد و يا طلوع آن از مغرب : مسأله اي است كه علم جديد امروز به آن اعتقاد ندارد ولي ما مي گوئيم كه خداي تعالي بر هر چيز قدرت دارد و هيچ نيازي به تصديق علم جديد و تأئيد آن در اين مورد نداريم.

در مورد آمدن پرچم هاي سياه از سوي خراسان : نمي دانيم كه آيا آن اشاره به واقعه تاتارها و سقوط حكومت عبّاسيان است كه صدها سال قبل رخ داده؟! يا آنكه اشاره اي است به آنچه كه در آينده اتّفاق خواهد افتاد؟!

خراسان نيز نام منطقه اي وسيع است كه شامل مقداري از خاك افغانستان و اتحاد شوروي سابق است؛ به اضافه شامل شهر مقدّس مشهد حضرت رضا عليه السلام و اطراف آن مي باشد و خدا خود مي داند كه روزگار براي اين منطقه و آن شهرها چه چيزهائي پنهان نموده است!

درباره خروج يماني و ظهور مغربي در مصر : تاريخ، تسلّط مكرّر مصريان را بر شام ذكر نموده است و ممكن است كه اين در آينده نيز صورت پذيرد .

درباره سرخي ظاهر در آسمان : ممكن است به علّت انعكاس شعاع هاي خورشيد در افق يا فضا و از آثار خشم خداي تعالي بر اهل زمين باشد؛ چرا كه پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام نيز اين حالت اتّفاق افتاد.

ابو العلاء معرّي گويد:

«خون علي و فرزندش بر پهنه افق دو گواه دارد... » درباره آتشي كه در سرار مشرق ظاهر شده سه يا هفت روز در فضا خواهد ماند: ممكن است از آتش سوزي هاي ترسناكي باشد كه ظاهر مي شود. شايد كه چاه هاي نفت در بعضي مناطق گرفتار حريق شود و بر اثر آتش گرفتن اين مخازن، فضا را آتش و دود پر كند. اين حريق را تا سه يا هفت روز نمي توان خاموش كرد و خدا داناتر است.

درباره بند گسستن عرب و شهرها را مالك شدن و خروج آنها از تسلّط عجم: چه بسا اين نشانه ها واقع شده باشد. لازم است به ياد داشته باشيم كه غير عرب عجم اند؛ چه فارس باشند چه ترك و چه غير آنان .

امپراطوري عثماني ـ پس از مدّتها تسلّط بر كشورهاي عربي مانند عراق و اردن و فلسطين و سوريه و لبنان و مصر و سودان و حجاز و يمن و غير آن ـ منقرض گرديد و كشورهاي عربي از تسلّط عثماني بيرون رفتند.

درباره خراب شدن شام و اختلاف سه گروه پرچمدار در آن، به زودي سخن خواهيم گفت.

درباره داخل شدن پرچم هاي قيس و عرب به اهل مصر، آينده عهده دار توضيح آن است.

درباره ورود لشكريان از سوي مغرب و پياده شدن آنها در نزديكي نجف: از آنجا كه مراد از كلمه مغرب را در اينجا نمي دانيم، لشكريان از مغرب به سوي عراق را نم]توانيم به طور مطمئن شناخته باشيم.

نظير اين مطلب را مي توان در مورد پرچهاي سياهي كه از سوي شرق به طرف حيره مي آيند، بيان داريم.

درباره شكست در ناحيه اي از رود فرات: ممكن است از شكسته شدن سدّي باشد كه بر روي رود فرات بسته شده از بالا آمدن و طغيان آب، حادث مي شود. در نتيجه آب داخل كوچه هاي كوفه شود؛ چنانكه آب در سالهاي پيشين چندين بار بالا آمد.

درباره خروج 60 دروغگو كه همگي ادّعاي نبوّت مي كنند: در طول دو قرن يا بيشتر تعدادي ادّعاي نبوّت نمودند؛ مانند: عليمحمّد باب رئيس فرقه باطل بهائيّت و احمد قادياني رئيس فرقه منحرف قادياني و ديگراني كه نياز به ذكر نامشان نيست.

درباره سوزاندن مردي بلند مرتبه از شيعيان بني عبّاس، بين جولاء و خانقًيْن: اكنون چيزي دانسته نمي شود؛ شايد در آينده اين مطلب روشن شود.

درباره بستن پل در محله كرخ بغداد: دهها سال قبل اين پل ساخته شده است، حتّي تعداد پل هايي كه در بغداد ساخته شده به هفت مي رسد.

درباره بلند شدن بادي سياهرنگ در اوّل روز: ممكن است اين مطلب به خاطر آتش سوزيها و يا انفجاراتي باشد يا آنكه عذابي از عذاب هاي خدا؛ چنانكه نظاير آن در امّت هاي پيشين اتّفاق افتاد.

درباره زلزله اي كه بسياري از بغداد را در خود مي گيرد: شايد اشاره به بمباران شديد باشد كه شهر بغداد را لرزاند و بناهاي آن را ويران كرد يا آنكه مراد زلزله حقيقي است كه تا كنون واقع نشده ممكن است در آينده اتّفاق افتد.

درباره ترسي كه مردم عراق به آن دچار مي گردند: شايد اشاره به وضع موجود فعلي باشد ـ يعني در سال 1403هجري قمري ـ چرا كه هيچ كس در عراق نيست مگر آنكه ترس وي را در خود گرفتهاست.

درباره مرگ سريع و فوري: شايد اشاره به اعدام هاي دسته جمعي باشد كه در زمان ما به صورتي مستمرّ هر روزه و يا هر ساعت صورت مي گيرد.

درباره كم شدن اموال: شايد اشاره به آثار كمونيسم و نتايج آن است؛ مثل ناداري و گرسنگي و محروميّت؛ همانگونه كه امروز عراق و هر كشوري كه نظام سياه اشتراكي در آن موجود است، مشهود مي باشد.

درباره مرگ و مير زياد: شايد اشاره به به جنگي باشد كه هنوز نيز بين عراق و ايران جريان دارد.

درباره كم شدن بهره هاي كشاورزي: به سبب آنچه اصلاحات ارضي خوانده مي شود پديد آمده است كه زمينهاي پُر زراعت كشور را به صحراهاي بي آب و علف مبدّل كرده است.

امّا ملخي كه به هنگام و بي هنگام ظاهر مي گردد...و بر زراعت و غلّات حمله مي برد، ظاهر‌اً تا كنون نيامده است.

درباره كم بهره بودن كشت و سلب شدن بركت ها از آنها: ممكن است كه اين به خاطر هجوم حشراتي باشد كه زراعت را فاسد مي كند يا باران هاي شديد كه زراعت را خراب مي نمايد و نظاير آن.

درباره اختلاف بين دو صنف از عجم: به درستي روشن نيست؛ با توجّه به اينكه مي دانيم مراد از عجم غير عرب اند و مراد فقط ايرانيان نيستند. خداي متعال حقايق امور را بهتر مي داند.

درباره خروج بردگان از اطاعت اربابانشان و كشتن سرپرستانشان را اشاره به نافرماني اي دارد مه بين طوائفي از مردم ـ مانند كشاورزاني كه بر مالكان مي شورند و كارگراني كه در برابر كارفرمايان انقلاب مي كنند و يا سربازاني كه به سينه هاي فرماندهان نشانه رفته آنان را ميكشند ـ اتّفاق افتاده باشد يا بيفتد و ممكن است كه مراد از اين سخن آنچه در مورد صاحب الزّنج در بصره رخ داد باشد و خدا دانا ست.

درباره ندايي از آسمان كه اهل زمين همه آن را بشنوند: آن را به زودي ذكر خواهيم نمود.

درباره چهره و سينه اي كه در آسمان براي مردم در چشمه خورشيد ظاهر مي شود ظاهر مي شود: اين از امور مبهم و پيچيده محسوب مي شود و امري است كه جاي حدس و گمان در تفسير و تحليل آن وجود ندارد.

درباره مردگاني كه از قبرها بر مي خيزند، اشاره به رجعت است. رجعت مسأله اي است كه به طور مفصّل در آخر كتاب به آن پرداخته ايم.

درباره باران هاي شديد و فراوان شرحي در آينده نزديك ـ أن شاء الله ـ خواهد آمد.

در خاتمه اين مبحث تكرار مي كنيم كه آنچه در توضيح مسائل مذكور شيخ مفيدرضوان الله عليه ذكر نموديم مسائلي است كه به طور گمان به ذهن مي آيد و ممكن است احاديث ياد شده داراي معاني ديگري نيز باشند. خدا دانا ست.


نشانه های حتمی

اما نشانه هاي حتمي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ يعني، نشانه هائي كه قطعاً واقع خواهند شد و ارتباطي شديد با ظهور داشته بسيار نزديك ظهورند ـ پنج نشانه مي باشند.

برخي از اين نشانه هاي پنجگانه چند روز قبل از ظهور واقع مي شوند؛ بعضي چند ماه بعد از ظهور و بعضي قبل از قيام حضرت و در آغاز نهضت آن بزرگوار رخ مي دهند.

احاديث فراواني اين نشانه ها را، با اختلافي اندك در ترتيب و تقديم و تأخير، ذكر مي كنند.

اينك برخي احاديثي را كه به صورتي مختصر بيانگر اين نشانه ها هستند، ذكر نمده آنگاه هر علامت را ـ با تفصيل وارد در احاديث و توضيحات مناسبي كه به ذهن مي آيد ـ متذكّر مي گرديم.

حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

«پنج علامت قبل از قيام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف است: يماني، سفياني، ندا كننده اي كه از آسمان ندا در مي دهد، فرو برده شدن در بيداء كشته شدن نفس زكيه.»1

و نيز فرمودند:

«پنج نشانه حتمي پيش از قيام قائم ظاهر مي شود: يماني،سفياني،صداي آسماني،كشته شدن نفس زكيه، فرو برده شدن در بيداء.»2

همچنين فرمودند:

«نداء آسماني از مسائل حتمي است. سفياني حتمي است. فرو برده شدن در بيداء قطعي است. يماني حتمي است. كشته شدن نفس زكيه نيز قطعي است.»3


صدای آسمانی

صيحه آسماني و يا نداء آسماني، از بارزترين نشانه ها و واضح ترين علائم و قويترين برهانها بر ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف محسوب مي شود.

مانعي ندارد كه بگوئيم: صداي آسماني به منزلة اعتراف آسمان به مشروعيت قيام حضرت مهدي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و اثبات حقيقتي است و اوست كه در آسمان ندا در مي دهد.

بديهي است كه مراد از نداء آسماني صداي رعد و توپ و موشك ـ كه ساخته دست بشر است ـ نمي باشد؛ بلكه سخني است كه معنايش واضح و نزد همة مردم قابل فهم است.

به زودي ـ باذكر احاديثي كه خواهيم آورد ـ ميزان تأثير اين صدا را در جان اهل زمين خواهيد دانست؛ چرا كه اين باعث مي شود خوابيده باوحشت از خواب برجهد و نشسته باوحشت از جاي برخيزد و ايستاده با ترس و لرز بنشيند و زن پرده نشين با خوف و هراس بي حجاب بيرون آيد.

به عبارت ديگر،اجتماع بشري را موجي از اضطراب و لرزه در خويش گرفته قرار و آرام را از انسان ها به گونه اي سلب مي كند كه هيچكس را توان آن نيست كه در مورد شنيدن صداي اين صيحه خود را به ناداني زند يا آن را خفيف و سبك شمرده به طبيعت نسبت بدهد؛ چرا كه اين صدا براي همه قابل شنيدن و قابل فهميدن است و هيچ شك و ترديد و نيز تأويلي ـ هرچند منحرفان در تلاش كنند ـ قابل قبول نيست.

طبيعي است كه رويدادي مانند ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيازمند اعلامي است در سطحي جهاني و با واضح ترين مفهوم. از آنجا كه اين نهضت، نهضتي است جهاني ـ يعني متعلّق به همة جهان است ـ شايسته است كه همة عالم بر اين رويداد بزرگ مطّلع گردند؛ رويدادي كه جريان زندگي همة بشر را تغيير خواهد داد.

از حضرت صادق عليه السلام ـ در حديثي راجع به صداي آسماني ـ چنين آمده است:

«هر جمعيتي آن صدا را به زبان خود خواهند شنيد.»4

و در حديثي ديگر فرمودند:

«آن را هر قومي به زبان خود خواهند شنيد.»5

دقيقاًنمي دانيم كه چگونه اين صدا به همة بشر خواهد رسيد. در اين مورد دو احتمال وجود دارد:

نخست: آن صداي آسماني فقط به زبان عربي فصيح باشد و در عرض چند ثانيه واكنش آن صدا در سراسر جهان پخش شود. پس آنها كه زبان عربي را نيكو مي دانند اين صدا را شنيده معناي آن را همان وقت مي فهمند. اما آنان كه زبان عربي را نمي دانند، صدا را مي شنوند ولي معني آن را در همان وقت نمي فهمند؛ لذا دربارة معني صحيح آن تحقيق مي نمايند. بعيد نيست كه خبرگزاريهاي جهان اين خبر را گرفته و به تمام اقطار عالم ـ با همة اختلافاتشان در زبان و دين ـ پخش نمايند و در چندلحظه صداي آسماني ترجمه شده هرقومي آن را از تلوزيون و يا راديوي خود و يا از كسي كه آن را شنيده است بشنوند.

و نيز...واضح است كه پيامبر و ائمة طاهرين عليهم السلام سطح عقول مردم را ـ به هنگامي كه با آنان سخن مي گويندـ رعايت نمايند؛ عقل مردم در آن روز نمي توانست وسائل ارتباط جمعي و رسانه هاي گروهي را ـ كه امروزه با حداكثر سرعت ممكن اخبار را پخش مي نمايند ـ و نقش آنها را ـ كه با بيشترين سرعت ممكن اخبار را مي سارنند ـ بشناسند. بر همين اساس ـ و بر مبناي احتمال اول ـ حضرت صادق عليه السلام به اين بيان اكتفا كرده فرمودند:

«آن را هر قومي به زبان خود مي شنوند.»

و به كيفيت آن بيشتر از اين نپرداخته اند...و خدا داناست.

احتمال دوم اينكه، هر قوم صدا را به زبان خود بشنوند به نحوي اعجاز آميز اتفاق مي افتد؛ به گونه اي كه همگان ندا را در همان وقت و به زبان خود بشنوند؛ بدون آنكه مترجمان و خبر گزاري ها آن صدا را ترجمه كنند. اين احتمال، احتمالي بعيد نيست؛ زيرا خدا بر همه چيز قدرت دارد و ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از اين معجزات و خوارق عادات برخوردار است.

به اضافه كه اين احتمال از جهت مادي هم محال به نظر نمي رسد؛ چرا كه امروزه مي بينيم انساني مخلوق و ناتوان وسائلي ساخته كه هر سخني را ظرف چند ثانيه به زبانهاي مختلف ترجمه مي كند و اين وسائل را در اجتماعات بين المللي استخدام نموده است؛ به نحوي كه نمايندة هردولتي گوشي خاصّي روي گوش ها گذارده ترجمة هرسخن را به زبان خود از آن گوشي مي شنود.

آيا خداي متعال را آن قدرت نيست كه به همه انسان ها اين ندا را در زماني واحد برساند و هر قومي آن ندا را به زبان خود بشنوند؟!

آري خداي تعالي بر هر چيز قدرت دارد و فرمايد:

«و ما اوتيتم من العلم الّا قليلاً»6

«و از دانش، جز مقداري اندك به شما داده نشده است.»

از مجموعه احاديث ـ كه مطرح خواهد گرديد ـ اينگونه استفاده مي شود كه نداهاي آسماني هم متعددند و هم از نظر زمان وقوع با يكديگر فاصله دارندو از نظر لفظ و معني نيز مختلف اند. مثلاً نداي اول در ماه رجب است و دومي در ماه رمضان و سومين در ماه محرم.

آنچه در احاديث ظهور دارد اين است كه ندايي كه بيشترين اهميت را داشته از نشانه هاي حتمي محسوب مي گردد، همان ندايي است كه در ماه رمضان شنيده مي شود. اين صيح و يا ندا برترين بشارتي است كه از آسمان به اهل زمين مي رسد و بزرگترين تهديد و انذار براي طغيانگران ستمگر؛ يعني كساني كه در برابر حق هرچه باشد خضوع نمي نمايند.

ما را قدرت و توان آن نيست كه ميزان تأثير آن ندا را در اجتماعات بشري در آن روز تصور نمائيم. در آن روز شادي و سرور در چهره هاي مؤمنان هويدا است و ترس و وحشت و اضطراب و هراس بر قلوب مجرمان استيلا مي يابد؛ خصوصاً وقتي بدانند كه آنان را توان گريختن از سلطة آن حاكم قدرتمندي كه در ياري او اهل آسمان پيش از اهل زمين شركت داشته نيست و در برابر حكم وي تمام جنبه هاي طبيعت خاضعند؛ بلكه در ماوراء الطبيعه هم مي تواند تصرف كند.

سلام خدا بر پيامبر او و ائمة طاهرين عليهم السلام ! آنانكه دقيقاً مسائل را روشن نموده آنچه را كه مربوط به صيحة آسماني از مجموعة نشانه هاي ظهور است ـ به مقداري كه عقلها در آن زمان مي توانستند دريابند ـ بيان فرمودند.

اينك برخي از آن احاديث:

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«صيحه اي كه در ماه رمضان شنيده مي شود در شب جمعه بيست و سوم اين ماه است.»7

از ابو حمزه ثمالي است كه: به حضرت صادق عليه السلام عرض مي كند: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: 

«ندا دهنده اي در ابتداي روز از آسمان ندا در مي دهد كه هرقومي به زبان خود مي شنوند: بدانيد كه حق با علي عليه السلام و شيعيان اوست.

آنگاه شيطان در آخر روز ندا در مي دهد: بدانيد كه حق با سفياني و شيعه اوست.

در اين هنگام باطل روندگان به شك مي افتند.»8

حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:

«ندا دهنده اي از آسمان به نام قائم ندا در مي دهد و هركه در مشرق و مغرب است آن را مي شنود. خوابيده اي باقي نمي ماند؛ مگر آنكه بيدار مي شود و ايستاده اي نيست؛ مگر آنكه مي نشيند و نشسته اي نيست؛ مگر آنكه ـ از شدت ترسي كه از شنيدن اين صدا بر آنان مستولي مي شودـ بر روي دو پا مي ايستد. پس خدا رحمت كند آن كس را كه از اين صدا عبرت بگيرد و جواب دهد! صداي اول صداي جبرئيل است.»

سپس فرمودند:

«صدا در ماه رمضان در شب جمعه و در شب بيست و سوم خواهد بود. پس در آن شك نكنيد.آن را بشنويد و اطاعت كنيد . در پايان روز صداي ابليس ملعون است كه ندا مي دهد: آگاه باشيد فلان كس مظلوم كشته شد. مي خواهد با اين صدا مردم را به ترديد افكنده آزمايششان كند. چه بسيار افراد مردد و متحيري كه جهنمي مي شوند!

پس اگر صدا را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد نكنيد؛ زيرا كه صداي جبرئيل است و نشانة آن اين است كه او با قائم و پدرش ندا در مي دهد؛ به نوعي كه دوشيزة در خانه نيز در پشت پرده آن صدا را مي شنود و پدر و برادرش را به بيرون رفتن تشويق مي كند.»

آنگاه فرمودند:

«و اين دو صدا قبل از خروج قائم حتماً شنيده خواهد شد»9


خروج سفیانی

سفياني مردي است بي بند و بار و پرده در. داراي نسبي است اموي. در سوريه انقلاب مي نمايد و انقلابش ـ پس از آنكه بر دو گروه ظفر مي يابد ـ پيروز مي شود؛ يكي از آن دو گروه را مردي سرخ چهره فرماندهي دارد و فرماندة گروه ديگر، مبتلا به بيماري پيسي است.

محيط براي وي آماده شده بر دمشق و حمص و حلب و اردن و فلسطين (اسرائيل) غلبه مي يابد. يهود و غير يهود از سر راهي ها از او تبعيت مي كنند. همة اين امور در طول مدت شش واقع مي گردد.

سپس لشكري فراهم مي آورد كه نفرات آن حدود 142000است. عده اي از آنان را به مدينه و عده اي را ديگر را به عراق مي فرستد.

سربازاني را كه به سوي مدينه گسيل مي دارد از 12000 تن تشكيل يافته اند. آنان مأموريت مي يابند كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را دستگير كنند و اين زماني است كه خبر ظهور آن بزرگوار را مي شنوند. اين سپاهيان سه روز در مدينه درنگ كرده از غارت فروگذاري نمي نمايند. آنگاه عدة زيادي از آنان به مكه روي مي آورند؛ زيرا مي دانندكه حضرت از مدينه به مكه رفته اند. وقتي سپاه به صحراي بين مدينه و مكه مي رسد، زمين آنان را مي بلعد و جز دو نفر كسي از ايشان باقي نمي ماند؛ يكي به سوي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي رود تا ايشان را به نابودي دشمن بشارت دهد و ديگري به سوي سفياني مي رود تا وي را از سر نوشت لشكرش آگاه سازد.

اما لشكري كه به سوي عراق مي رود، در «روحاء» فرود مي آيد. روحاء منطقه اي است در حوالي نجف اشرف و شامل دو شهر حلّه و بابل است. آن گاه 60 و يا 70 هزار نفر از آنان به طرف نجف و كوفه متوجه مي شوند. اين عمل در يك روز عيد انجام مي پذيرد. از بغداد نيز 50 هزار سپاهي به سوي كوفه مي روند تا با سپاه سفياني بجنگند. كشتارهاي وحشتناك بين سپاه در مي گيرد پيروزي نصيب سپاه سفياني مي گردد.

سپاه سفياني در كوفه باقي مي ماند و در آن شهر فراوان فساد مي كند؛ از خونريزي و دارزدن تا اسارت خانواده ها. در اين زمان است كه يك نفر از اهل كوفه در برابر آنان برپاي مي خيزد ولي فرماندة لشكر سفياني وي را مي كشد.

سر انجام، سپاه سفياني به سوي شام مي رود؛ در حالي كه تعداد آنان صد هزار نفر است ولي گروهي از كوفه به طرف سپاه سفياني مي روند تا با آنان رو در روي شوند. اين گروه سپاه سفياني را به كلي نابود كرده از آنان هيچكس را زنده باقي نمي گذارند. هم اينان هستند كه تمام اسيران را آزاد نموده غنائم را به دست مي آورند.

سرنوشت سفياني و پايان كار وي: حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ پس از ظهور و پس از آنكه به سوي كوفه مي روند و امور تحت امر ايشان قرار مي گيرد ـ متوجه شام مي گردند تا با سفياني پيكار كنند. وقتي امام عجل الله تعالي فرجه الشريف به شام مي رسند افراد فراواني به آن حضرت ملحق مي گردند. سفياني در آن روز در سرزمين رمله است. در آنجا دو سپاه با هم تلاقي مي كنند و گروهي از افراد سفياني به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و عده اي نيز از سپاهيان حضرت به لشكر سفياني ملحق مي شوند.

در اينجا حديثي از حضرت باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:

«وقتي به سپاه سفياني خبر مي رسد كه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از طرف كوفه به سوي وي آمده است، با سپاه خود حركت مي كند تا با لشكر خود با سپاهيان امام برخورد نمايد. از ميان سپاه بيرون آمده بانگ بر مي دارد:

بگوييد عموزاده ام (براي مذاكره) بيرون بيايد.

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بيرون آمده با سفياني ملاقات مي كند. بين آن دو گفتگوئي در مي گيرد كه در نتيجة آن سفياني با امام عليه السلام بيعت مي كند.

آنگاه سفياني به سوي ياران خويش برمي گردد.

به وي مي گويند: چه كردي؟

پاسخ مي دهد: تسليم شدم و بيعت نمودم.

گويند: خدا انديشه ات را زشت بدارد!تو خليفه و حكمفرمائي؛چگونه تابع ديگري گرديدي؟!

سفياني از اين تصميم برگشته پس از بيعت شكني آماده پيكار با امام عليه السلام مي شود. صبح هنگام بين دو لشكر جنگ در مي گيرد و تمام روز را يكديگر پيكار مي كنند. آنگاه خداي تعالي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و يارانش را پيروز مي سازد آنان لشكر سفياني را مي كشند و نابود مي كنند.»

در روايت ديگري است كه :

«سفياني از آنچه كه بر سر لشكرش كه به مكه فرستاده و اينكه زمين آنان را بلعيده عبرت مي گيرد. پس تصميم مي گيرد كه به اطاعت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آيد. لذا بيعت مي كند. سپس بيعت را شكسته نقض عهد مي نمايد و نافرماني امام كرده با حضرتش مي جنگد. سرانجام اسير مي شود و حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف او را مي كشد.»

در روايت سوم آمده، كه حضرت امر مي فرمايند كه او را بكشند. لذا وي را در «بلاط باب ايليا» مي كشند.

به اين ترتيب خداوند متعال بندگان و شهرها را از شر آن جرثومه هاي پليد ـ كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آن ها را ريشه كن كرده از صفحة وجود برمي دارد ـ رهائي مي بخشد.

در اينجا سؤالي پيش مي آيد و آن اين است:

چرا اينچنين مصيبت ها و امور تأثر آور و فجايعي كه كودكان را پير نموده مرد و زن و بزرگ و كوچك را در خويشتن مي گيرد، بر سر مردم نازل مي شود؟ چرا بشر مستحق اين بلا و محنت ها و دردها مي گردد تا اينگونه اشرار بر وي مسلط گردند و ـ همانگونه كه كودكان با توپ بازي مي كنند ـ با سرنوشت وي بازي كنند؟

پاسخ اين است:

قبل از هر چيز بايد فراموش نكنيم انساني كه يك بار با قانون مخالفت مي كند به حبس يا غرامت يا تعذيب و يا تبعيد ـ وگاهي به حبس ابد با اعمال شاقّه ـ محكوم مي شود. همة اين امور به خاطر آن است كه يك بار با ماده اي از قانون بشري مخالفت كند ـ و بلكه اساساً عادت وي ترك قانون و مخالفت با آن در هر روز به دفعات فراوان باشد ـ چه بايد باشد؟!

مي بينيم كه...بيشتر واجبات الاهي متروك و بيشتر محرمات ممنوع نزد بشر مباح گرديده اند. ديگر انحرافات اعتقادي ـ كه بين جوانان اعم از دختر و پسر پخش گرديده ـ مگو و مپرس! حتّي كار به آنجا رسيده كه برخي مسلمانان، ملحد و منكر خالق و صانع گرديده همة مقدسات و معتقدات را مسخره مي كنند!

اگر بخواهيم همة اين جوانب را مورد بررسي و ارائه قرار دهيم، صفحات كتاب و موضوع آن به گونه اي ديگر تبديل خواهد گرديد و لذا با مراعات ايجاز و اختصار مي گوئيم:

بسياري از مسلمانان نماز نمي خوانند وبسياري از آنان ماه رمضان را روزه نمي دارند. كساني كه زكات واجب خود را ادا مي كنند جداً اندكند.در بسياري از كشورهاي اسلامي منكرات و محرمات مباح اند و جرائم بسيار آسان انجام مي پذيرند.

آيا در ميان شهرهاي اسلامي و بيگانه حتي يك شهر را مي توان يافت كه در آن جرم و سرقت انجام نپذيرد؟! ما بسياري از حجاج را ديده ايم كه در حال طواف گرد خانه خدا گرفتار سارقين گرديده اند و اموالشان به سرقت رفته است !!

ديده شده كه سارقي از مساجد قرآن مي دزديده و به قيمت هائي بس اندك مي فروخته است تا مالي ناچيز به دست آورد! مشروبات الكلي با كمال آزادي، هم ساخته و هم صادر و وارد مي شود و بدون هيچ مانعي خريد و فروش و نوشيده مي گردد! قانون نيز اين نوع اعمال را به رسميت شناخته اين حق را در انجام اينگونه اعمال به آنان اعطاء مي نمايد.

از سوي ديگر...فحشاء و كارهاي منافي عفت، گويي كه از ضروريات اين عصر است. بي حجابي و برهنگي زنان از آثار تمدن و پيشرفت و رهائي از افكار كهنه و پوسيده محسوب مي شود.

ربا جزء لايتجزّاي واردات و صادرات و تجارت همگاني است و بانكها ميليون ها اموال ربوي را به كمك قانون مي بلعند! از آنان كه با ربا زندگي مي كنند و گوشت بدنشان از آن روئيده ...كه هيچ!

و ديگر موضوع گوشت هاي يخ زده بسته بندي شده كه از كشورهاي كفر وارد مي شودو مسلمانان به طور عادي آن را مي خورند؛حال آنكه مي دانند كه اين گوشت ها فاقد ذبح شرعي و از نظر اسلام محكوم به حرمت اند.

فجيعتر و رسواتر آنكه بسياري از مردم در كشورهاي اسلامي به ناسزاگوئي دربارهء دين و مذهب و ساير مقدسات آنچنان عادت كرده اند كه انسان از ذكر جسارتهاي آشكار آنها شرمنده مي گردد و از تصور آن مطالب بر پيشاني عرق شرم مي نشيند.

احزاب باطل و سازمانهاي منحرف به شهرهاي ما تاخته اند و جوانان ما را صيد نموده، مقدسات آنان را به سخريه گرفته اند ... و بسياري از ميليونها ميليون خطا و گناه و معصيت كه بصورت روزمره درآمده نزد برخي مسلمانان، فاقد هر نوع اهميتي مي باشند. در قاموس گناهان، گناهي را نمي يابي؛ مگر آنكه نزد برخي از مسلمانان، آن گناهان را مي بيني!

آنچه گفتيم نزد مسلمانان بود و اما اوضاع نزد غير مسلمانان روشنتر است؛ زيرا پيش آنان همه گناهان در دين و فلسفه آنان مباح است؛ در نتيجه حتي از حدود انسانيت خارج گرديده و با قوانين فطرت نيز مخالفت نموده اند.

در بيشتر شهرهاي غرب و شرق آسيا، مناطقي براي برهنگان پيدا مي شود كه زنان و مردان با كودكان خود بدون هيچگونه پوششي در آن مناطق وارد مي شوند؛ گوئي حيوانات و چهارپاياني اند كه معني حيا و عفت را نمي دانند. كاباره هائي كه در آنها زنان برهنه و لخت(به تمام معني كلمه) مي رقصند و ميليونها نفر به آن كاباره ها رفته با ديدن بدنهاي لخت آنان، تفريح مي كنند! تو گوئي كه اساساً هيچ كار زشتي صورت نداده اند؟!!

خواننده عزيز، آنچه گذشت سرفصل رخدادهائي است كه در جامعه اسلامي و يا جامعه بشري زمان ما اتفاق مي افتد. جامعه اي كه اخلاق و ارزشهاي انساني و عقائد و فضائل، را به دور افكنده عملاً از آنها بيزاري مي جويد.

بر آنچه گذشت، معلومات شخصي خود را دربارة حوادث مختلفي كه از قتل و دزدي و غصب و تجاوز و انواع ظلم و ستم ـ كه خود شخصاً ديده و يا از ديگران شنيده و يا در روزنامه و مجلّات خوانده ايد ـ بيفزائيد...!

آيا اين بشر استحقاق آن را ندارد كه سفياني و لشكر خونخوارش را بر وي تسلّط يافته سرها را مانند گندم درو كند و همانند حشرات آنها را بكشند؟

آري... به راستي كه بيش از اين شايسته ظلم و ستم و تطاول و تجاوز است، «وعذاب آخرت رسوا كننده تر است.»10

اكنون آسان خواهد بود كه علت وقوع جنگ جهاني سوم را ـ كه وقوعش انتظار مي رود ـ دريابيد؛ جنگي كه در آن اكثر مردم كره زمين، از بين مي روند. شهرها از بشر خالي مي ماند و منازل ويران و يا بدون سكنه. علّت اصلي فراواني معاصي و گناهان و جرائم و انحرافات اخلاقي و اعتقادي است كه در هر شهر و هر خانه اي پاي مي نهد.

اين بشر چه ارزش و كرامتي دارد؟ چرا خدا بلا را از اين موجود پرده درـ كه در برابر احكام خالق خود نافرماني نموده ـ بردارد؟

خداي تعالي زمين را از اين موجودات ناپاك، پاك مي نمايد؛ همانگونه كه هوا و مزارع را از انگلهاي زيان آور و ميكروب هائي كه زراعت و دامها و انسان و حيوان را از پاي در مي آورد پاك مي سازد.


فرو برده شدن بیداء:

فرو برده شدن بيداء از نشانه هاي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. اين مطلب در احاديثي كه درباره سفياني سخن گفته اند به كرات ذكر گرديده است. ما در اين فرصت به باز گشت به مسائل گذشته در اين مورد نيازي نداريم؛ تنها از اين نشانه به اشاره اي مستقل اكتفا مي كنيم؛ چرا كه اين نشانه از نشانه هاي حتمي است.

در احاديث گذشته دانستيم كه سفياني لشكري را به مدينة منوره مي فرستد تا با لشكر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برخورد نموده بجنگد. هنگامي كه لشكر به مدينه مي رسد، به وي خبر مي رسد كه امام عجل الله تعالي فرجه الشريف به سوي مكه رفته اند. لشكر از مدينه خارج گرديده به سمت مكه مي رود. وقتي كه به وسط صحرائي كه بين مدينه و مكه واقع گرديده مي رسند، زمين را خدا براي آنان مي شكافد و زمين نيز همة آنان را ـ و هرچه كه وسائل نقليه نيز با آنان هست ـ مي بلعد. از آن عده جز دو نفر باقي نمي مانند كه گذشت.

واضح است كه اين شكافته شدن زمين به علّت زلزله و زمين لرزه و مشابه اين رخدادهاي طبيعي ـ كه در بسياري از مناطق اتّفاق مي افتد ـ نيست؛ بلكه عذابي است براي لشكر سفياني و انتقام گرفتن از آنان و به فرمان و اراده تكويني حق تعالي انجام مي پذيرد؛ چنانكه خود مي فرمايد:

«انّما امره اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون»11

«فرمان او اين است وقتي بخواهد به چيزي بگويد: باش، او موجود مي شود.» اين فروبردن يعني پيدايش چنين شكافي بزرگ در زمين و رخنه عظيم و حفره اي كه ما ابعاد آن را نمي دانيم، ناگهان اتّفاق افتاده لشكر سفياني را در اعماق خود فرو مي برد و ميليون ها تُن خاك بر سر آنان مي ريزد و همه را هلاك مي سازد.

در اين مورد از حضرت صادق عليه السلام حديثي نقل شده است كه در روايتي طولاني ـ كه در آن از وقايع پس از ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سخن مي گويند ـ چنين مي فرمايند:

«آقاي ما، قائم،پشت خود را به كعبه تكيه مي دهد...سپس مردي به طرف قائم مي آيد كه صورتش به طرف پشت سر برگشته. در مقابل قائم مي ايستد و مي گويد:

مولاي من، مژده آورده ام: فرشته اي از فرشتگان به من فرمان داد كه شما را ملاقات كنم و به هلاك لشكر سفياني در بيداء بشارت دهم. قائم به وي گويد: داستان خود و برادرت را بيان نما. آن مرد گويد: من و برادرم در لشكر سفياني بوديم. كوفه و مدينه را خراب كرديم و منبر را شكستيم. چهارپايان ما در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله سرگين انداختند. از آنجا بيرون آمديم. خواستيم كه خانة خدا را ويران نموده و اهل آن را به قتل رسانيم. وقتي كه به بيداء رسيديم در آنجا فرود آمديم. در اين هنگام بود كه منادي بانگ بركشيد: اي بيداء، اين گروه ستمكار را در خود فرو ببر.

زمين باز شد و همه لشكر را در خود فرو برد. سوگند به خدا كه در روي زمين افسار شتري باقي نماند؛ جز من و برادرم. در اين وقت فرشته اي به صورت ما زد. كه صورت ما ـ چنانكه مي بينيدـ به پشت سرمان برگشت و به برادر من گفت:

واي بر تو! به سوي سفياني ملعون در دمشق برو و او را به ظهور مهدي آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف انذار ده و به وي اطّلاع بده كه خداي تعالي سپاهش را در بيداء نابود ساخته است. به نيز گفت :

اي بشير، خود را در مكّه به مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برسان. وي را به نابودي ستمگران بشارت ده و بر دست او توبه كن؛ چرا كه او توبه تو را مي پذيرد.

پس قائم دست خود را بر روي وي مي كشد و او به همان صورت طبيعي درمي آورد. وي نيز با آن حضرت بيعت نموده به همراهي او در خواهد آمد.»12


یمانی:

خروج مردي از اهل يمن از جمله نشانه هاي حتمي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. ذكر يماني در احاديث فراواني در زمره نشانه هاي حتمي آمده است.

با كمال تأسف بايد گفت كه آن احاديث به خاطر مختصر بودن براي معرفي شناساندن اين شخصيت كافي نيستند. ما به جهت رعايت ايجاز و اختصار فقط به ذكر يك حديث در اين مورد بسنده مي كنيم :

از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كه در حديثي طولاني چنين فرمودند:

«خروج سفياني و يماني و خراساني (يعني هاشمي) از نظر زمان در يك سال و يك ماه و يك روز خواهد بود، نظمي همانند نظم دانه هاي تسبيح كه پشت سر هم قرار مي گيرند...در اين پرچمها ، پرچمي هدايت كننده تر از پرچم يماني نيست؛ آن پرچم هدايت است؛ زيرا كه شما را به صاحبتان (يعني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ) دعوت مي نمايد. وقتي كه يماني خروج نمايد خريد و فروش اسلحه را بر مردم و هر مسلماني حرام ميكند(يا حرام ميشود). زماني كه يماني ظهور كند به سوي او بشتاب؛ زيرا پرچم او پرچم هدايت است. بر هيچ مسلماني روا نيست كه از او روي برگرداند. هر كه مرتكب نافرماني او شود از اهل آتش خواهد بود؛ زيرا كه وي به سوي حق و راه راست دعوت مي كند.»13

به همين مقدار از مسائل اكتفا مي نمائيم، با تأسف از دسترس نبودن مصادر كافي كه شخصيت وي را بيش از اين مقدار شرح داده باشد.

نفس زکیه:

شهادت نفس زكيه بين ركن و مقام در مسجد الحرام، از نشانه هاي قطعي ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است . در نسب نفس زكيه اختلاف است؛ گروهي او را حسني و دسته اي حسيني دانسته اند. اين اختلاف در نسب ـ با توجه به آنكه از خاندان رسول خدا بودن وي روشن است ـ زياني به مطلب نمي رساند.

در احاديث از وي با تعبير غلام(جوان) ياد كرده اند. ممكن است نو جوان باشد . حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف او را به سوي اهل مكّه مي فرستند تا به ياري حضرت او بشتابند ولي آنان بر او هجوم آورده و او را بين ركن و مقام شهيد مي كنند. در اين هنگام خشم خداي تعالي بر آنان فرود مي آيد.

بين شهادت نفس زكيه و و قيام حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف پانزده روز فاصله خواهد بود.

وجه تسميه نفس زكيه آن است كه وي را بدون هيچگونه گناهي به قتل مي رسانند. علّت شهادت او فقط اين است كه به اهل مكّه پيام شفاهي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را مي رساند و نه هيچ چيز ديگر. اين پيام به هيچ وجه حاوي بدگوئي و شتم و تهديد نيست؛ بلكه فقط شامل ياري خواهي و كمك طلبي از اهل مكّه است. خداي تعالي از زبان حضرت موسي عليه السلام خطاب به خضر چنين مي فرمايد:

«أقتلت نفساً زكيّة؟!»14

«آيا فرد پاكي را كشتي.(يعني، بي گناهي را.)» اكنون برخي از احاديث وارد شده در اين مورد را نقل مي نمائيم:

حضرت باقر عليه السلام فرمودند:

«قائم به يارانش فرمايد: اي قوم، اهل مكّه مرا نمي خواهند؛ ولي من كسي را به سوي آنان مي فرستم تا بر آنان آنگونه كه شايستة كسي چون من است احتجاج نمايد. آنگاه مردي از ياران خويش را خوانده به وي فرمايد:

به سوي اهل مكه برو و به آنان بگو: اي اهل مكه ...من فرستادة حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به سوي شما هستم و او به شما چنين فرمايد:

ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتيم. ما فرزندان محمد صلي الله عليه و آله و سلالة انبياء هستيم. به ما ظلم شده و مورد فشار و قهر قرار گرفته ايم. از زماني كه پيامبر وفات نموده تا امروز حق ما از ما سلب گرديده است. از شما ياري مي طلبيم؛ ما را ياري كنيد.

وقتي كه آن جوان اين مطلب را گويد به طرف او آمده بين ركن و مقام شهيدش كنند. اين نفس زكيه است.»15

حضرت باقر عليه السلام فرمودند:

«...و كشته شدن جواني از آل محمد صلي الله عليه و آله بين ركن و مقام كه نامش محمد بن حسن نفس زكيه است. در اين هنگام خروج قائم واقع خواهد شد.»16

حضرت صادق عليه السلام چنين فرمودند:

«بين قيام آل محمد صلي الله عليه و آله و قتل نفس زكيه بيش از پانزده شب فاصله نيست .» 17

لقب نفس زكيه در برخي از احاديث شريفه به مردي اطلاق گرديده كه همراه با هفتاد نفر از صالحان در حوالي كوفه به هنگام وارد شدن لشكر سفياني در آن شهر شهيد مي شود . اين لقب بر سيد هاشمي نيز كه سابقاً نام او را در هنگام بيان نشانه هاي غير حتمي ذكر نموديم اطلاق شده است . ترديدي نيست كه نفس زكيه اي كه شهادتش جزئ نشانه هاي قطعي ظهور ذكر گرديده مردي است كه بين ركن و مقام پانزده شب قبل از ظهور حضرت مهدي شهيد خواهد شد .



كمال الدين، ج2،ص649 .[1] 
كمال الدين، ج2،ص650 . [2] 
غيبت نعماني،ص252و257 .3 
غيبت شيخ طوسي،ص266 .[4
بحار الانوار،ج52،ص205 .[5] 
سورة إسراء ، آية86 .[6] 
كمال ادين، ج2،ص650 .[7] 
غيبت شيخ طوسي، ص266 ؛ كمال الدين، ج2، ص652 .[8] 
غيبت نعماني،ص254؛ عقد الدر، ص105 .[9] 
سورة فصلت، آية17 .[10]

سورة يس، آية82 .[11]

الزام النّاصب،ج2،ص259 .[12] 

بحار الأنوار،ج52،ص232 ؛غيبت نعماني، ص255 .[13]

سورةكهف، آية74 .[14] 
بحارالأنوار، ج52،ص307 .[15] 
بحار الأنوار،ج 52،ص192 ؛ به نقل از كمال الدين. [16] 
بحار الأنوار،ج52،ص203 ؛ به نقل از كمال الدين ، ج2 ص 649 .[17]