الهسار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اِلـِهسار، که در افسانههای ساخته شده توسط جی.آر.آر تالکین، لقب آراگورن دوم میباشد , در اصل، جواهری بسیار مشهور و زمردین است که در ماجرای ارباب حلقهها، بانو گالادریل هنگام ترک لوتلورین توسط گروه یاران حلقه (در انتهای دوره سوم در سرزمین میانه) آن را به آراگورن دوم (متولد ۲۹۳۱ دوره سوم، مرگ ۱۲۰ دوره چهارم) بازپس داد و به خاطر همین جواهر بود که آراگورن هنگام ورود به میناس تریت از جانب مردم شهر، جواهر الفی نامیده شد همان نامی که در ترانهها و افسانهها برای او در هنگام رسیدن به پادشاهی پیشبینی شده بود و بعد از تاجگذاری به عنوان شاه الهسار تاسیس حکومت کرد.
خصوصیات:
در مورد آن گفته شده که هر کس که به آن جواهر نگاه میکرد و در آن خیره میشد قلبش مالامال از شور و نشاط و پاکی میگشت و جوانی گذشته خود را باز مییافت، و دستی که آن جواهر را حمل میکرد شفا بخش دردها و جراحات وآلام دیگران بود. (افسانههای ناتمام)
پیشینه:
در مورد خواستگاه الهسار چندین روایت وجود دارد. در کتاب افسانههای ناتمام در این مورد آمده :انردهیل(Enerdhil) جواهر ساز و صنعت گر اهل گوندولین بود، میگویند که او بزرگترین جواهر ساز نولدور بعد از فیانور در میان الفها بود، و عاشق طبیعت و رویندگان سبز, پس جواهری ساخت که نورشفاف و زلال آفتاب را در خود محبوس و ذخیره کرده بود و برنگ سبز برگهای درختان مینمود ؛ هنگامی که او جواهر خود را ساخت حتی نولدور هم که سیلماریلهای زیبای فیانور را دیده بودند، از دیدن آن جواهر بشگفت آمدند. جواهر به ایدریل که زیباترین بانوی گوندولین بود، داده شد، او هم آنرا به آرندیل(پسر خود) داد و توسط آرندیل به والینور برده شد و او هرگز آنرا باز نگرداند .داستان جواهر از اینجا به دو قسمت تقسیم میشود:
۱-گندالف آن جواهر را با خود باز پس آورد و آنرا به گالادریل تقدیم کرد، به عنوان هدیهای از طرف یاونا (والار) به نشانه اینکه آنها از حوادث سرزمین میانه دست نکشیدهاند، چون گالادریل از تبعید دلتنگ بود و از زوال موجودات و درختان و جهان در اطرافش در سرزمین میانه خسته و هوای سرزمین فنا ناپذیران را داشت ؛ در این روایت آمده که گندالف به گالادریل اظهار کرد که او با این جواهر میتواند محل زندگیش را تبدیل به زیباترین در سرزمین میانه کند اما فقط مدتی به عنوان حامل و نگاهدارنده جواهر خواهد بود تا زمانیکه آنرا به کسی که بعدها الهسار خوانده خواهد شد تقدیم کند.
۲- روایت دیگر به این صورت است که گالادریل از ماندن در سرزمین میانه به تنگ آمده بود و به چیزی برای التیام دردهایش احتیاج داشت و کلبریمبور که عاشق گالادریل بود به درخواست او جواهر الهسار را دوباره ساخت. در مورد کلبریمبور گفته شده که او در گوندولین شاگرد انردهیل بوده و مهارت و دانش او را فرا گرفته، اما بعدها کلبریمبور (سازنده حلقههای قدرت) مهارت خود را تکمیل کرده چیره دست تر از انردهیل شده بود و بعد از فیانور بزرگ بی نظیر بوده.اما یک ورژن دیگر از این داستان ذکر شده که با قبلیها متفاوت است، در این روایت از انردهیل نامی برده نشده و کلبریمبر خود سازنده جواهر اصلی در گوندولین خوانده شدهاست، آرندیل آن جواهر را برای همیشه با خود به والینور برد و در دوران سوم گالادریل از کلبریمبر ساختن یکی دیگر از آن را در خواست کرد .بهر حال همه داستانها به تملک این جواهر توسط گالادریل در پایان دوران سوم ختم میشوند. او آنرا به کلبریان (دخترش) هدیه کرد و سپس به بانو آرون رسید. با این وجود آرون آن را نزد گالادریل باقی گذاشت .جایی در کتاب یاران حلقه گفته شده که آراگورن به بیلبو بگینز اصرار کرد که جواهر سبز رنگ را در ترانه آرندیل بگنجاند، او اهمیت و نقش آن جواهر را در زندگی خودش در آینده را احساس میکرد و یا از ترانهها و پیشگوییهای که در مورد خودش و آن جواهر شده بود اطلاع داشت ؛ بیلبو تقاضای آراگورن را قبول کرد اما از قرار معلوم از داستان و تاریخچه جواهر الفی اطلاع نداشت و شی مورد نظر آراگورن را فقط یک زمرد سبز رنگ بحساب آورده. اینها نظرات انتهایی تالکین در این مورد بودند اما یک متن کوچک در جلد ۱۱ تاریخ سرزمین میانه نشون میدهد که تالکین حالت دیگهای رو هم برای تاریخچه این جواهر تصور کرده بوده، کریستوفرتالکین در این مورد مینویسد: « یک دستنوشته با مداد از پدرم در بالای این پاراگراف و در این صفحه باقی مانده (در کتاب سیلماریلیون)، در آن نوشته شده که جواهر سبز فیانور بوسیله مایدرس به فینگون داده شد. این میتواند یک رفرنس از الهسار باشد که در انتها به آراگورن داده شد.سطور نوشته شده بعد از آن دلالت بر این دارد که این جواهر سبز رنگ رو فیانور در هنگام مرگ به مایدرس داده بوده. این کاملا واضح و آشکاره و من فکر میکنم که در اون زمان پدرم اینچنین پیش زمینهای رو برای الهسار تصور میکرده که بعدها در ارباب حلقهها ظاهر شده،اما نظرش تغییر کرده.»از نوشته پیشین بر میاد که تالکین در ابتدا الهسار رو ساخته خود فیانور بزرگ تصور کرده بوده.
ریشه یابی واژه الهسار:
در مورد خود کلمه الهسار میشود اینطور گفت که این کلمه تشکیل شده از دو قسمت است: Elen + sar. الن به معنی ستاره و مترادف با کلمه El هست و sar به معنی سنگ. پس معنی دقیق این کلمه میشود: گوهر(سنگ) ستارگان. از طرف دیگه کلمه El به عنوان مترادف (یا در حقیقت مخففی) برای الف هم بکار رفته برای همین میتوانیم این ترکیب رو به ازای ترکیب Elf Stone بگیریم و اونو گوهر الفی ترجمه کنیم. Elessar گاهی اوقات (ولی بسیار به ندرت) معادل کلمه Ælfwine هم استفاده شدهاست، این کلمه در نسخههای اولیه کتاب افسانههای گمشده برای یک انسان بکار برده شده، اولین مرد از میان دومین دسته از فرزندان ایلوواتار که راه رسیدن به آمان رو جستجو کرد و در پیش گرفت و بالاخره توانست تول ارسئا رو ببیند (این راه که بعد از آکلابث و خم شدن دریاها بوجود آمد، به بلگار ختم میشود و تنها الفها و کسانی که والار اجازه بدهند میتوانند از آن گذشته و به آنسوی دریاها برسند. کشتیهایی که اجازه ورود به این راه رو پیدا میکنن و اونو در پیش میگیرند در چشم کسانی که از ساحل اونها رو میبینند کم کم کوچک شده و ناگهان ناپدید میشوند و در پس افق پایین نمیروند). این کلمه از زبان آنگلوساکسون باستان منشا میگیره. Ælfwine برای الندیل هم استفاده شده بوده و اگه اونو معادل با Elessar در نظر بگیریم، میشود گفت که لقب الهسار هم برای الندیل که بنیان گذار پادشاهی در سرزمین میانه بود و هم برای آراگورن که احیا کننده اونه بکار رفتهاست. الهسار در فارسی هم با معناست و اگه اونو دو قسمت («اله» به معنی خدا + «سار» که پسوندی هست به معنی مانند و نظیر و کثرت ساز هست) در نظر بگیریم در این صورت معنی دقیق این ترکیب عبارت (خداگونه) میشود.
[ویرایش] منابع
تالکین، جان رونالد روئل.«ارباب حلقهها».
تالکین، جان رونالد روئل.«سیلماریلیون».
تالکین، جان رونالد روئل.«افسانههای ناتمام».
تالکین، جان رونالد روئل.«تاریخ سرزمین میانه».