اشکانیان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اشکانیان (250 پ.م 224 م) که از تیره ایرانی پرنی واز طوایف وابسته به اتحادیه داهیان از عشایر سکاهای حدود باختر بودند ابتدا از بین قبايل کوچ نشين ورارود(ماوراالنهر) برخواستند و در حدود میانه سده سوم پ.م به ساتراپی پارت که دربرگیرنده خراسان کنونی بود کوچ کردند. نام سرزمین پارت در سنگنبشتههای داریوش پرثوه آمده است که به زبان پارتی پهلو(:كنار و هم معني با پارس) میشود. چون پارتیان از اهل ساتراپی پهله(پارت) بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ساتراپی پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در شرق دریای مازندران میزیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان سکني گزیدند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] مقدمه
ایران |
|
---|---|
دورههای تاریخ ایران | |
ایران پیش از آریاییها | |
شاهنشاهیهای ایران | |
| دودمانها و حکومتها | |
ایلامیان | |
ماد | |
هخامنشیان | |
سلوکیان | |
اشکانیان | |
ساسانیان | |
ایران در دوران خلافت | |
| دودمانها و حکومتها | |
خلفای راشدین | |
امویان | |
عباسیان | |
ایران در دوران حکومتهای محلی(امیران) | |
| دودمانها و حکومتها | |
طاهریان | |
صفاریان | |
سامانیان | |
آل زیار | |
آل بویه | |
غزنویان | |
سلجوقیان | |
خوارزمشاهیان | |
ایران در دوره مغول | |
| دودمانها و حکومتها | |
ایلخانیان | |
ایران در دوران ملوکالطوایفی | |
| دودمانها و حکومتها | |
سربداران | |
تیموریان | |
مرعشیان | |
مشعشیان | |
کیائیان | |
قراقویونلو | |
آققویونلو | |
ایران در دوران شاهان(حکومت ملی) | |
| دودمانها و حکومتها | |
صفوی | |
افشاریان | |
زند | |
قاجار | |
پهلوی | |
ایران در دوران جمهوری اسلامی | |
انقلاب اسلامی ایران (انقلاب ۱۳۵۷) | |
| رهبران و روسای دولت | |
روحالله خمینی (از انقلاب تا پایان جنگ) | |
سیدعلی خامنهای (پس از جنگ) | |
بنیصدر | |
محمد علی رجایی | |
میرحسین موسوی (نخست وزیر) | |
هاشمی رفسنجانی | |
خاتمی | |
احمدی نژاد | |
موضوعی | |
تاریخ مذهبی ایران | |
مهرپرستی | زرتشتی | تسنن | تصوف | تشیع | |
تاریخ زبان و ادبیات ایران | |
جغرافیای ایران | |
استانهای تاریخی ایران | |
اقتصاد ایران | |
گاهشمار تاریخ ایران | |
پروژه ایران |
سلطه جانشینان اسکندر بر قلمرو هخامنشی (با وجود خشونت نظامی سلوکیان) در سراسر ایران طولانی نشد و فترت حاکمیت در ایران، شصت و پنج سالی بیش نکشید. حتی، در همان دوران اقتدار نظامی سلوکیان – مقارن با سال هایی که مهاجران یونانی در استان باکتریا (باختر ،بلخ) به رهبری سرکرده خویش به نام دیودوتس، اعلام استقلال کردند. (حدود 250 پ.م) – در استان پارت نیز دولت ایرانی مستقلی به وجود آمد که به نام موسس آن دولت، "ارشک"، اشكانيان نامیده شد. بعدها به دنبال طرد سلوکیان از ایران، این دولت به شاهنشاهی بزرگی تبدیل شد که در توالی شاهنشاهی های بزرگ شرق، ششمین شاهنشاهی بزرگ دنیای باستان محسوب شد. این دولت طی چندین سده فرمانروایی، از بسیاری جهات هماورد و رقیب و حریف روم بود.
ارشک اول موسس این دولت که بر وفق روایات، سرکرده طایفه آریایی پرنی (اپرنی) از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بود – بنابر مشهور – حدود دو سال بعد از اعلام استقلال کشته شد. برادر وی تیرداد، که جانشین او گردید خود را ظاهرا به احترام نام او ارشک خواند (ارشک دوم، البته در برخي مطالعات تيرداد را همان ارشك اول دانسته اند). پادشاهان پس از وی هم از همین بابت، نام ارشک را به عنوان نوعی لقب بر نام خود افزودند. بدین گونه، سلسله جانشینان ارشک به نام " ارشکان " خوانده شدند (اشکانیان) .
هر چند دولت اشکانی به وسیله ارشک اول و برادرش تیردات (که امروز دیگر تردیدی در تاریخی بودن آنان نیست) پایه گذاری شد، اما تأسیس واقعی آن به وسیله میتره دات (مهرداد) اول، (اشک ششم) و تحکیم نهایی آن به وسیله مهرداد دوم، (اشک نهم) انجام شد. ظاهرا، مقارن این احوال که چندی بعد منجر به طرد قطعی سلوکیان از ایران شد، پادشاهان این سلسه خود را وارث ملک پادشاهان قدیم پارس (هخامنشیان) خواندند. چنانکه از یک مورخ یونانی (آریان) نقل شده است. نسبت خود را هم به هخامنشیان رساندند، البته با انتساب به اردشیر دوم. اما، شاهنشاهی پارت با شاهنشاهی هخامنشی به کلی تفاوت داشت. نه تنها نظام حکومت آن هرگز استواری و انسجام آن دولت را دارا نبود، بلکه وسعت آن هم حتی بدون مصر که از زمان اسکندر به کلی از ایران جدا شد، به پای وسعت شاهنشاهی هخامنشی نرسید .
قلمرو آنان که شامل تعدادی دولت های مستقل دست نشانده هم میشد، در آنچه به وسیله حکام (ساتراپ های) اشکانی اداره میشد، شامل هجده استان (ساتراپی) بود که یازده استان را از استانهای علیا و هفت استان را، استانهای سفلی میخواندند. استانهای علیا، شامل ولایات شرقی این قلمرو و استانهای سفلی خوانده میشد، عبارت بودند از:
- میانرودان (Mesopotimia) با اراضی شمال بابل .
- آپولونیاتیس (Apolloniatis): جلگه واقع در شرق دجله .
- خالونی تیس (Chalonitis): بلندیهای اطراف زاگرس .
- ماد غربی: حدود نهاوند .
- کامبادین (Cambaden): حدود بیستون و بخش کوهستانی ماد .
- ماد علیا: اکباتانا (همدان)
- رگیان (Rhagiane): نواحی شرقی ماد .ولایت شرقی که استانهای علیا خوانده میشد، از این قرار بودند :
- خوارنه (Choarene): سردره خوار .
- کومیسنه (Comisene): کومس (قومش) ناحیه کناره کویر .
- هورکانیا (Hyrcania): گرگان .
- استابنه (Astabene): ناحیه استوا (قوچان)
- پارتیا (Parthyene): خراسان .
- اپه ورکتی کنه (Apavarcticene): ابیورد، حدود کلات .
- مرگیانه (Margiane): ولایت مرو .
- آریا (Aria): هریو، ولایت هرات .
- انائون (Anauen): بخش جنوبی هرات .
- زرنگیان (Zarangiane): زرنج، کنارهامون .
- آراخوزیا (Arachosia): رخج در ساحل علیای هیرمند در ناحیه قندهار .
(البته نام هايي كه در بالا آمده است نام هاي رومي و يوناني اين استان هاست) ولایت سکستان در قسمت سفلای هیرمند، دولت محلی مستقل داشت و بر خلاف آنچه در بعضی ماخذ آمده است، استان نوزدهم قلمرو اشکانیان محسوب نمیشد. علاوه بر این استانهای هجده گانه که فقط قسمتی از قلمرو داخلی هخامنشیان بود، تعدادی از استانهای سابق هخامنشی هم در این دوره به صورت امارت های مستقل در اطراف این ولایت وجود داشت. فرمانروایان این مناطق خود را متحد و تحت الحمایه اشکانیان میشمردند. اما، در عین آنکه به پادشاه متبوع خود باج میدادند و در هنگام ضرورت، سپاه مجهز در تحت فرمان او قرار میدادند، در سایر امور استقلال داشتند. معهذا، در بعضی موارد هم از تبعیت دولت پارت خارج میشدند و به تبعیت دولت مهاجم یا مخاصم در میآمدند. بدین گونه، قلمرو اشکانیان شامل یک مجموعه ملوک الطوایفی بود که خاندان ارشک، در راس آنها قرار داشت. اتحاد آنها، به خصوص در مواقع جنگ، وحدت و تمامیت قلمرو اشکانيان را تأمین میکرد. تعدادی از این دولت های تابع که در نهایت جزو قلمرو رسمی پادشاه اشکانی محسوب میشد، از این قرار بود :
- ارمنستان که پادشاه مستقل آن، غالبا متحد و دست نشانده پارت بود. اما، با توجه به اینکه وی از خاندان اشکانیان بود، ولی بارها به روم میتاخت، و بهانه جنگ ایران و روم میشد.
- امارت اسروئن (Osroene) در شمال شرقی ميانرودان که تحت حکم سلاله عرب ابجر (Abgar) اداره میشد. مرکز آن ادسا (Edessa) نام داشت که بعد اورفه و الرها خوانده شد .
- امارت کردئن (Cordoen) (بیت کردو) در جنوب دریاچه وان و مشرق دجله که سرزمینی کوهستانی بود .
- امارت آدیابن (Adiabene) (حدیب، حاجی آباد) در کنار رود زاب که شامل سرزمین آشور میشد و مرکز آن، اربل (Arbela) خوانده میشد.
- امارت هترا (Hatra)، الحضر در واحه، واقع در مغرب دجله که قلعه ای استوار داشت.
- امارت آتروپاتن (Atropaten) سرزمین آذربایجان که ماد کوچک نیز خوانده میشد و در دوران سلوکی هم مستقل بود. این ولایت در عهد اشکانیان تحت حکمرانی یک شاهزاده اشکانی اداره میشد. پادشاه این ولایت متحد و تحت الحمایه اشک بود. آذربایجان در عهد سلوکی نیز مانند عهد اشکانیان، یک مرکز دینی آریایی بود. در عین حال، یک سنگر ایرانیگری در مقابل یونانی مآبی رایج عصر نیز محسوب میشد.
- امارت میسان (Mesene) که در ارضی ميانرودان جنوبی در اطراف مصب دجله و فرات قرار داشت و مرکز آن به نام خاراکس (Charax) تقریبا در محل خرمشهر کنونی واقع بود.
- امارت ایلام (Elymais) در شرق دجله که شامل شوش و اهواز کنونی بود و تا قسمتی از درههای زاگرس ادامه داشت. با آنکه مهرداد اول آنجا را تسخیر کرد، بعدها دوباره استقلال محلی یافت و بارها در مقابل اشکانیان قیام کرد .
- امارت پارس که پادشاهان کوچک محلی آن، از زمان سلوکیان مستقل بودند. در عهد اشکانیان، قسمتی از نواحی جنوبی کرمان هم به آنان تعلق یافت. قلمرو آنان، کانون آیین زرتشت و آتش مقدس قوم بود و با آنکه اشکانیان آنجا را به انقیاد در آوردند، دعوی استقلال آنان باقی ماند. سرزمین های باختر وسغد، هرگز جزو قلمرو اشکانیان در نیامد. چنانکه اراضی واقع در شمال دره اترک هم که جزئی از سرزمین عشایر داهه و سکاها بود، از شمول در داخل قلمرو اشکانيان خارج ماند. حتی، طوایف ساکن در نواحی بارها در مرزهای شرقی اشکانیان، مزاحم و معازض دولت آنان نیز میشدند.
به دنبال طرد نهایی سلوکیان از خاک ایران، دولت اشکانی که در توسعه به جانب غرب ظاهرا ناظر به تسخیر تمام میراث هخامنشیان بود، با دولت روم که او نیز در توسعه به جانب شرق طالب دستیابی به میراث فتوحات اسکندر به نظر میرسید، در نواحی ارمنستان و سوریه با یکدیگر تصادم پیدا کردند.
اولین تصادم، بین اشک يازدهم(فرهاد سوم) با پمپه، سردار معروف روم روی داد. این برخورد به جنگ منجر نگردید ودر واقع فقط یک تصادم سیاسی بود (حدود 63پ.م) تصادم واقعی، اول بار در عهد ارد اول (اشک سیزدهم) واقع شد که محرک آن تجاوز کراسوس (سردار روم) به مرزهای ایران بود. این برخورد در حران (کاره) به شکست و قتل کراسوس و اسارت عده زیادی از سربازان او منجر گشت (53 پ.م) از آن پس، روم بارها با پارت که خود را حریف و هماورد واقعی او نشان داد، به زور آزمایی پرداخت .بهانه، مرزهای سوریه و مسائل ارمنستان بود، اما تعرض همواره جز در مواردی که پارت خود را ناچار به تلافی یا استرداد مییافت، از جانب روم میشد. بالاخره، از عهد ارد اول (اشک سیزدهم) تا عهد اردوان پنجم (اشک بیست و هشتم) که آخرین پادشاه این سلسله نیز بود، لااقل هفت جنگ عمده ایران و روم را در روی یکدیگر قرار داد. چند بار هم تیسفون، تختگاه اشکانیان، به دست روم افتاد .
اما در تمام موارد سودای جهانگیری روم از طرف اشکانیان با مانع مواجه شد و روم هرگز موفق نشد که قسمتی از خاک ایران را به قلمرو خود ملحق کند. حتی، آخرین اشک این خاندان که بعدها مغلوب اردشیر بابکان موسس دولت ساسانی گشت، حمله خائنانه و نفرت انگیز کاراکالا امپراتور دیوانه روم را به شدت در هم شکست (215 پ.م) در این راستا، خاندان اشکانیان که در معرض سقوط و انقراض بود، قلمرو خود را نه با یک فاتح اجنبی، بلکه به یک مدعی ایرانی باخت .
سلطنت اشکانیان، چهار صد و هفتاد سال طول کشید و در این مدت، بیست و نه پادشاه از این سلسله در ایران فرمانروایی کردند. پایتخت آنان در دوران اعتلای سلطنت ایشان، تیسفون و سلوکیه در نزدیک دجله بود. در اوایل تأسیس دولت، شهر نسا در نزدیک عشق آباد کنونی(اشك آباد) و شهر"دارا" در ناحیه ابیورد و در هنگام تابستان که پادشاه از بابل به ماد و پارت و گرگان میرفت، گاه اکباتانا و گاه شهر هکاتوم پيلس (شهر صددروازه در قومش) مقر موقت دربار شد. بی شک نظام ملوک الطوایفی که از اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر میکرد و شاید نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض اشکانیان را به نظر مخالفت میدیدند، از عوامل انحطاط دولت آنان شد. جنگ های فرساینده ای که در مدت پنج سده آنان را در شرق و غرب مشغول داشت نیز، خود عامل عمده ای در ایجاد ناخرسندی هایی شد که از زیاده روی های دایم طبقات جنگجو و قدرتمند در بین طبقات فرودین جامعه حاصل میشد .
حاصل عمده فرمانروایی آنان، حفظ تمدن ایران از تهاجم هاي ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر دومورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه ای برای تاریخ ایران داشت .
[ویرایش] تمدن و فرهنگ اشکانی
دوره اشکانی 470 سال امتداد داشت. در اوایل این دوره که تقریباً یک صد سال دوام یافت، اشکانیان به تحکیم مبانی دولت جوان خود پرداختند و دولت یونانی باختر را در شرق و دولت یونانی سلوکی را در غرب مغلوب نمودند. در اواسط دوره اشکانی که روزگار عظمت ایشان است، شاهان آن سلسله با بهره مندی در برابر رومیان و مردمان نیمه متمدن آریایی که سکاها خوانده میشدند، میجنگیدند و خود را در عظمت به پای دولت روم رسانیدند. اشکانیان در اواخر عصر خود، روی به انحطاط گذاشتند و سرانجام به دست ساسانیان منقرض گشتند و مرکز قدرت از خراسان به فارس منتقل گشت.
حدود کشور اشکانی در دوره عظمت آن از طرف مغرب به رود فرات، و از مشرق به پنجاب و سند، و از طرف جنوب خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند، و از شمال کوه های البرز و رود سیحون و دریای خزر و کوه های قفقاز بوده است.
شاه در دوره اشکانی: اساس سلطنت در دوره اشکانی بر ملوک الطوایفی بود. شاهنشاه اشكانيان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس بازی لئون(Bosileus Basilion) یعنی، شاه شاهان میخواند. علاوه بر شهربانان که نماینده شاهنشاه در استانها بودند ویسبذان یا تیولداران نیز وجود داشتند که قسمتی از ولایات را که ویس خوانده میشد به طور تیول به آنان واگذار شده بود .
ظاهرا نه تنها فرمانروایانی که از نسل شاهان بودند، عنوان شاه داشتند بلکه هر یک از ایالات هیجده گانه اشکانی نیز شاه داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا مینامیدند. شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی شورای خاندان سلطنتی و دیگری مجلس ریش سفیدان یا سنا بود مشورت میکرد.
ظاهرا مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل میشد که آن را مهستان مینامیدند. مجلس مهستان همیشه پسر شاه را به جای او برمی گزید و گاهی برادر شاه یا عموی او را به سلطنت بر میداشت.
تاج شاهان اشکانی بنا به مسکوکات ایشان در ابتدا کلاه مخروطی شکل سکاها بود، بعد نیم تاجی که عبارت بود از نوار پهنی که دور سر میبستند و در عقب سرگره میزدند که موها را نگه دارد. دو سر این نوار از پشت آویزان بود. شاهان اواخر اشکانی دو نیم تاج توأمان بر سر میگذاشتند. تاج گذاشتن بر سر شاه از وظایف سورن سپهسالار کشور بود. لباس ایشان در آغاز کوتاه بود ولی بعدها لباس مادی را که گشاد و بلند بود و به قوزك پا میرسید برگزیدند، موهای سر و ریش ایشان مجعد بود. پادشاهان اشکانی را پارت ها مقدس میدانستند و پس از درگذشتشان مجسمه ایشان را ساخته محترم میشمردند.
[ویرایش] حکومت در دوره اشکانی
حکام ایلات یا استانداران را در دوره اشکانی بدخش یا بدیشخ میخواندند. سرزمین های استاندارنشین اشکانی را به هیجده ایالت رسانیدهاند و غیر از این ولایات هیجده گانه دیگر ولایت ها حکومتهای خود مختار داشتند و شاهان ایشان همه ساله باجی به شاهنشاه بزرگ اشکانی میپرداختند و در مواقع جنگ او را به سپاه و سرباز یاری میکردند.
بعضی از این ولایات حق سکه زدن داشتند. در ممالک اشکانی بیش از شصت شهر یونانی وجود داشت که مردم آن بنا بر قوانین و رسوم خود اداره میشدند و همین ها بودند که موجب انتشار آداب و اخلاق یونانی در مشرق زمین گردیدند.
[ویرایش] سپاه
در این دوره مرد نجیب و آزاده، سواری که وقت خود را در جنگ یا شکار میگذرانید. اشکانیان دارای ارتش منظم نبودند. هر ویسبذ یا فئودال بزرگ دارای سپاه خاص خود بود و در هنگام جنگ از مردان آزاد و بردگان خود استفاده میکرد. سواره نظام اشکانی مجهز به سلاح آهنین و زرهی که به زانو میرسید بود.
این زره از پوست شتر ساخته شده و به آن قطعاتی از آهن میدوختند. کمانداران علاوه بر تیر و کمان مجهز به نیزه و شمشیر نیز بودند. لشکر پارتی غیر از اسب از شتر نیز استفاده میکرد. شیوه نبرد در آن دوره جنگ و گریز بود، از همين شيوه است كه كلمه ي پارتيزاني در اروپا رايج شده است. پیاده نظام کمتر از سواره نظام اهمیت داشت و لشکر پیاده را بیشتر بردگان و روستايیان تشکیل میدادند.
سپاه پارتی بیشتر تدافعی بود نه تهاجمی. سوار نظام کلاهخودی از آهن یا پولاد بر سر میگذاشت و یک شلوار چرمی تا قوزك پا میپوشید. پارتیان جنگ را با فریادها و حمله شروع میکردند و صدای طبل و دهل مانند غرش رعد و به همه جا میپیچید. شیوه جنگ آنان چنین بود که سپاه بیگانه را به داخله کشور کشانیده همواره عقب مینشستند و آذوقه را معدوم و چاه های آب را پر از خاک میکردند. آنگاه مردم محل را بر دشمن میشورانیدند تا سرانجام او را شکست میدادند.
[ویرایش] شهرها و پایتختها
پایتخت دولت اشکانی بر حسب توسعه آن کشور تغییر میکرد. زمانی که اشکانیان در سرزمین پارت حکومت داشتند، پایتخت آنان در شهر نسا (نزدیک عشق آباد) و سپس در شهر آساک نزدیک قوچان بود. در زمان تیرداد اول پایتخت خود را به هکاتم پیلس یا شهر صد دروازه در نزدیکی دامغان انتقال دادند، بعداز آنکه مرز ایشان به رود فرات رسید شهر تیسفون را که در جانب چپ دجله مقابل شهر سلوکیه ساخته بودند به پایتختی برگزیدند. پادشاهان اشکانی به مناسبت تغییر فصل در شهرهای مختلف ایران از قبیل ری و همدان و گرگان و بابل گردش میکردند.
در زمان بلاش اول شهر جدیدی به نام ولاشکرد در نزدیکی بابل بوجود آمد. ظاهرا قصد بلاش از ایجاد این شهر آن بود که یک مرکز جدید بازرگانی به جای شهر قدیم سلوکیه تأسیس کرده باشد.
[ویرایش] بازرگانی و راهها
اشکانیان علاوه بر اینکه خود با روم و چین و ممالک دیگر به تجارت میپرداختند، کشور ایشان نیز از لحاظ اینکه سر راه مشرق و مغرب واقع شده بود از نظر ترانزیت موقعیت مهمی را در اقتصاد دنیای قدیم داشت. مهمترین شاهراه های بازرگانی آن دوره از مرزهاي چین آغاز شده و از فلات ایران عبور میکرد و به ميانرودان و آناتولي منتهی میشد.
کاروان های بازرگانی شرق و غرب در محلی موسوم به «برج سنگی» که در آسیای مرکزی قرار داشت تلاقی میکردند و از جنوب افغانستان گذشته به هند میرفتند. این راه را جاده ابریشممیخواندند. اشکانیان از بازرگانی حمایت میکردند زیرا عوارض گمرکی که از این راه عاید خزانه دولت میشد رقم بزرگی را تشکیل میداد.
کشاورزی: در زمان اشکانیان کشاورزی رواج فراوان داشت. یکی از طرق آبیاری حفر قنات یا کاریز بود. اراضی کشور بیشتر سرزمین هایی بود که به عنوان تیول به ویسبذان داده بودند. کشاورزی بیشتر به دست بردگان اداره میشد که آنان را بندک (بنده) میخواندند. بردگان بردو نوع بودند: دستهای که همیشه در بندگی میماندند و دسته دیگر که آنشهریک خوانده میشدند. از این بردگان غالباً در امور کشاورزی استفاده میشد و آنان میتوانستند بر اثر فعالیت از دسترنج خویش، خود را آزاد کنند و از محصول کشاورزی استفاده نمایند. در هنگام انتقال اراضی کشاورزی به مالکان جدید، کشاورزان و بردگان نیز با زمین یکجا فروخته میشدند.
[ویرایش] دین اشکانیان
اشکانیان در آغاز به جهت معاشرت با قوم داهه و سکاها ها مظاهر طبیعت را مانند آفتاب و ماه و ستارگان میپرستیدند. پس از آنکه با سلوکیان و یونانیان نزدیک شدند به پرستش ارباب انواع یونانی و خدایان ایشان نیز خو گرفتند، عدهای از ایشان به مذهب زرتشت در آمدند. چنانکه بلاش اول در صدد گردآوری اوستا برآمد.
از مذاهب معروف دوره اشکانی مهرپرستی است. خدای مهر یا خورشید که در عین حال خدای عدالت نیز بود از دیر باز در فلات ایران مورد پرستش بود. مهر با شمشا (شمس) خدای بابلی یکی دانسته شد. دینی بود که مردم را به صلح همگانی دعوت میکرد. از آداب این مذهب تقدیس گاو و غسل تعمید و استعمال نان و آب و شراب مقدس بود.
مهر پرستان یکدیگر را برادر و مربیان خویش را پدر میخواندند. سپس مهرپرستی اشاعه یافته از ایران به اروپا رفت و رومیان پیش از قبول دین مسيح غالبا مهرپرست بودند از اين روست كه اكنون بيشتر آداب مسيحيت و جشن هاي آنان ريشه اي ايراني و مهرپرستي دارد. اشکانیان نسبت به مذاهب بیگانه بی نظر بودند و ادیان مختلف در کشور ایشان آزاد بود. چنانکه یهودیان، اشکانیان را حامی خود میشمردند.
[ویرایش] سکهها
سکههای پارتی فقط از نقره و برنج بود و در زمان آنها پول طلا تنها از راه بازرگانی به ایران وارد میشد. واحد پول اشکانیان «درخم» نام داشت که کلمهای است یونانی و بعدها به صورت درهم و درم در آمده است. خط و زبان سکههای اشکانی، یونانی است. عناوینی که شاهان به تقلید سلوکی بر روی سکههای خود ضرب کردهاند بسیار است. روی سکهها صورت شاهان اشکانی است که بر تخت نشسته و کمانی به دست گرفته و زه آن را میکشند. بعضی از سکهها نیز دارای صورت خدایان یونانی است. مسکوکات پارتی بر طبق تقویم سلوکیان تاریخ گذاری میشد که مبدا آن سال آن، سال 31 پ.م یعنی، سال جلوس سلوکوس نیکاتر بر تخت شاهی است. از سده اول میلادي، کم کم سکههای پارتی از یونانی به خط و زبان آرامی و پهلوي تبدیل میشود و از مرغوبیت جنس و فلز آنها کاسته میگردد. سکههای نقره اشکانی عبارت از یک درهمی و چهاردرهمی است که ضرب آنها بیشتر در شهرهای یونانی میانرودان بعمل میآمده است.
[ویرایش] زبان و فرهنگ اشکانی
زبان پارت ها از خانواده زبان های هند و اروپایی و از دسته زبان های ایرانی میانه است و آن زبانی است که به نام پهلوی اشكاني معروف گردیده است. زبان پهلوی شمالی را پارتی یعنی اشکانی و زبان پهلوی جنوبی را پارسیک یا پهلوی ساسانی مینامند.
اشکانیان از بدو تأسیس دولت خود تا زمان گودرز اشک بیستم (51 م) تحت تأثیر هلنیسم و یونان مآبی قرار گرفتند. در این دوره پادشاهان و شاهزادگان اشکانی غالبا به زبان یونانی آشنا بودند. چنانکه اردوان یکم اشکانی و ارد اول این زبان را بخوبی میدانستند. فرهنگ و آداب یونانی آنقدر در این دوره رواج داشت که پادشاهان اشکانی چون ارد به آسانی از نمایش هایی که هنرمندان یونانی میدادند استفاده میکردند. اما دانستن زبان یونانی از زمان گودرز به بعد رو به انحطاط گذارد. زیرا، خطوط یونانی سکههای آن زمان خوانا نیست. خط ملی اشکانیان، خط آرامی بود که از زمان هخامنشیان به ایشان به ارث رسیده بود.
بعضی از پادشاهان ایشان مانند: مهرداد چهارم و بلاش اول و اردوان پنجم سکههای خود را به زبان پهلوی و خط آرامی ضرب کرده اند. از جمله از اسناد که در این زمان پیدا شده، قبالهای است مربوط به فروش یک تاکستان به زبان پهلوی و خط آرامی که در اورامان کردستان بدست آمده است.
[ویرایش] آثار اشکانی
بعضی از آثار اشکانی که تا کنون بدست آمده از این قرار است:
- خرابه معبد کنگاور که شباهت بسیاری به معابد یونانی دارد و مربوط به خدای دیانا ربالنوع ماه بوده است.
- در همدان نیز معبدی بود به نام آناهیتا که ستون های آن شبیه شیوههای ستون سازی است.
- در الحذر (هاترا) در کنار دجله خرابههایی است که تقریبا بیش از هزار متر شعاع آن است. این خرابهها باقیمانده کاخهای اشکانی است که تاق های آن به سبک رومی زده شده است.
- در بیستون، گودرز اشکانی به تقیلد از داریوش کتیبهای کنده است. این کتیبه به خط و زبان یونانی است.
- در تنگ سائولک در کوه های بختیاری نقش یکی از ملکههای اشکانی دیده میشود که در میان سه مرد که از ایشان دو تن نیزه در دست دارند آرمیده و مغی به خواندن دعا مشغول است. *این مجلس حکایت میکند از این که شاه به شکار رفته و ملکه با نگرانی در انتظار شوهر خود میباشد و مغان برای سلامت پادشاه دعا میخواندند. در این حجاری 15 نفر در دو صف و پشت یکدیگر ایستاده اند.
- در کشفیات شوش مربوط به عهد اشکانی کتیبههایی به زبان یونانی بدست آمده است.
- در خرابههای شهر دورا اروپوس در ساحل علیای فرات کتیبههایی به زبان یونانی و نقشهای دیواری که حاکی از وقایع جنگ های اشکانیان و رومیان است کشف شده است.
- در سر پل ذهاب نقش برجستهای از گودرز اشکانی وجود دارد که در آن کتیبه ناقصی به زبان پهلوی اشکانی دیده میشود.
- در سال های اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در جمهوری ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده، بایگانی بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پارههای سفال نوشته شده بدست آمد. این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن برروی سفال در خرابههای شهر دورا اروپوس یافت شده است.
- دیگر، ابنیه و گورستان هایی است که در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشیها و مجسمهها و مهرها و سکهها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شده است.
[ویرایش] گاهشمار شاهان اشکانی
توضیح: ح علامت اختصاری حدود است.
- ارشک (اشک یکم) (ح۲۵۰- ح۲۴۷ پ.م)
- تیرداد یکم (اشک دوم) (ح۲۴۷- ح۲۱۱ پ.م)
- اَردوان یکم (اشک سوم) (ح۲۱۱- ح۱۹۱ پ.م)
- فریاپت (اشک چهارم) (ح۱۹۱- ح۱۷۶ پ.م)
- فرهاد یکم (اشک پنجم) (ح۱۷۶- ح۱۷۱ پ.م)
- مهرداد یکم (اشک ششم) (ح۱۷۱- ح۱۳۸ یا۱۳۷ پ.م)
- فرهاد دوم (اشک هفتم) (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ پ.م)
- اردوان دوم (اشک هشتم) (ح۱۲۸- ح۱۲۳ پ.م)
- مهرداد دوم (اشک نهم) (ح۱۲۳- ۷۶ پ.م)
- سیناتروک (اشک دهم) (۷۶ یا ۷۵- ۷۰ یا ۶۹ پ.م)
- فرهاد سوم (اشک یازدهم) (۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ پ.م)
- مهرداد سوم (اشک دوازدهم) (۵۸ یا ۵۷- ۵۶ پ.م)
- اُرد یکم (اشک سیزدهم) (ح۵۶- ۳۷ یا ۳۶ پ.م)
- فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (ح۳۷- ۲ پ.م)
- فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم) (۲ پ.م- ۴ م)
- ملكه موزا (۲ پ.م- ۴ م) همراه با پسرش فرهاد پنجم فرمانروای ایران
- اُرد دوم (اشک شانزدهم) (۴- ۶ یا ۷ م)
- ونُن یکم (اشک هفدهم) (۷ یا ۸- ۱۲ م)
- اردوان سوم (اشک هیجدهم) (۱۲- ۳۹ یا ۴۰ م)
- تیرداد سوم (ح۳۶ م)
- وردان (اشک نوزدهم) (۳۹ یا ۴۰- ۴۵ م)
- گودرز (اشک بیستم) (۴۱- ۴۵ م)
- ونن دوم (اشک بیست و یکم) (۵۱ م)
- بلاش یکم (اشک بیست و دوم) (۵۱- ۷۷ یا ۷۸ م)
- پاکور (اشک بیست و سوم) (۷۸- ۱۰۸ یا ۱۱۰ م)
- اردوان چهارم (۱۰۸- ۱۱۰ م)
- خسرو (اشک بیست و چهارم) (ح۱۱۰- ۱۲۸ یا ۱۲۹ م)
- بلاش دوم (اشک بیست و پنجم) (۱۲۸ یا ۱۲۹- ۱۴۷ م)
- مهرداد چهارم (۱۲۸؟ یا ۱۲۹؟- ۱۴۷؟ م)
- بلاش سوم (اشک بیست و ششم) (۱۴۷- ۱۹۱ م)
- بلاش چهارم (اشک بیست و هفتم) (۱۹۱- ۲۰۸ م)
- بلاش پنجم (اشک بیست و هشتم) (۲۰۸- ح۲۱۶ م)
- اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) (ح۲۱۶- ۲۲۶ م)
- بلاش ششم
- اردوازد
[ویرایش] منبع
- اشکانیان. دیاکونوف. ترجمه کریم کشاورز، تهران: نشر امیرکبیر.
منبع گاهشمار: از اسطوره تا تاریخ، نوشته دکتر مهرداد بهار