خسروانیون
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حکمای خسروانی یا خسروانیون، به گفتهٔ فیلسوف ایرانی «شهابالدین یحیی سهروردی»، عارفانی بودند که حقایق را پس از ادراک از راه کشف و شهود، به زبان راز و در پوشش «نور و ظلمت»، بیان کردهاند. شهابالدین سهروردی، نامبردار به شیخ اشراق، معرفت یا آگاهی این حکیمان را با عنوانهای حکمت اشراق یا خمیرهٔ خسروانی و خود آنان را، «حکیم متأله»، بازمیشناساند. سهروردی، اینگونه حکیمان (حیکم متأله) را در کتاب «المشارع و المکارمات»، اینگونه میشناساند: «موقعی میتوان او را حکیم متأله نامید که کالبد برای او، در حکم پیراهن باشد. هرگاه بخواهد، بدر آورد، رها کند و هر گاه بخواهد، به تن کند.» به باور شهابالدین سهروردی، این تصوفی را که بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و منصور حلاج، پیامآور آن بودند، میراث کهن یا یادمان کهن، حکمای خسروانی بوده است. این «خمیرهٔ خسروانی»، به گفتهٔ شهابالدین سهروردی، از راه سه پیشوای یاد شده، یعنی بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و منصور حلاج، به وی منتقل شده است. شهابالدین سهروردی، زنجیره را تا «سرچشمه»، فراکشیده و دو تن از پیروان زرتشت، یعنی جاماسب و فرشادشور (فرشوشتر) را زیر همین عنوان، قرار داده است. با توجه به اینکه جاماسب و فرشوشتر از نخستین کسانی بودند که به زرتشت گرویده بودند، بازگو نکردن نام «زرتشت» از سوی سهروردی را، میتوان به دلایل جو حاکم بر اجتماع آن روز دانست و یا اینکه با کشاندن زنجیرهٔ «خمیرهٔ خسروانی» به جاماسب و فرشوشتر و رابطهٔ آنان با زرتشت، شهابالدین سهروردی نیازی به آوردن نام زرتشت به عنوان مظهر و سرچشمه دار حکمت خسروانی، نمیدانسته است. دکتر عبدالحسین زرینکوب، به درستی با توجه به پیوندی که سهروردی میان حکمت خسروانی و تصوف برقرار کرده است، زرتشت را «صوفی باستانی ایران»، شناخته است. اما باید پذیرفت که در میان میراث داران حکمای خسروانی به گفتهٔ سهروردی، حافظ نیز باید در جای شایستهٔ خود قرار داده شود. با وجودی که این «شیخ» را، «خانگاه» و زاویهای نبوده، باید او را از حکمای خسروانی یا خسروانیون دانست. حافظ نیز عارفی بوده که حقایق را پس از ادراک از راه کشف و شهود، به زبان راز و در پوشش «نور و ظلمت»، بیان کرده است. شیخ شهابالدین سهروردی، به راستی نخستین کس بود که در دوران اسلامی، با صراحت و روشنی، به سرچشمهٔ عرفان ایرانی اشاره میکند. او، باز به روشنی از سه تن نام میبرد که از راه آن سه پیشوا، یعنی بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و منصور حلاج، «خمیرهٔ خسروانی»، به وی منتقل شده است. اما اشاره روشنی از آن سه تن به سرچشمهٔ عرفان ایرانی، در دست نیست و هرگاه شیخ شهابالدین، اینچنین به روشنی اشاره نمیکرد، رهیابی به سرچشمه، شاید مشکل مینمود. گرچه بر روشن بینان، آشکار بود.
[ویرایش] منبع
- نوشتاری از دکتر هوشنگ طالع در وبگاه فر ایران (برداشت آزاد با ذکر منبع)