زار (موجود افسانهای)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
زار نام یکی از موجودات تخیلی در جنوب ایران و کرانههای خلیج فارس است. ریشه افسانههای پیرامون زار از قارهٔ افریقاست.
[ویرایش] پیشینهٔ مراسم زار
بندرعباس و بندر لنگه در دوران حکومت صفویان، شکوفایی اقتصادی ویژهای یافتند و رفاه اجتماعی خاصی در آن دیار رخ گشود. همراه با دادوستد بازرگانی، دادوستد انسانی هم رواج یافت که در پی آن شمار زیادی بردهی سیاهپوست به وسیلهی بردهفروشان عرب وارد این منطقه شدند و به عنوان کارگر و عمله به جامعهی ایرانی پیوستند. این بردگان سیاهپوست در هر شهری که بودند، میکوشیدند با همنژادان خود ارتباط و آیند و روند و باب همنشینی باز کنند و درست بر خلاف شیوهی غیر انسانی حاکم بر جامعهی امریکایی، بردگان دنیای اسلام از رفاه خوبی برخوردار بودند و ازاینرو آن میتوانستند با همنوعان خود آزادانه مراوده داشته باشند و اجتماع ویژهی خودشان (سبالو) را داشتند و از موسیقی سنتی افریقاییشان، که البته اندکی همتحت تأثیر موسیقی جامعهی جدیدشان قرار گرفته بود، استفاده میکردند. اینان هفتهای یکبار به مرخصی میرفتند و همه در یک جا گرد میآمدند و با استفاده از نوای ضربی یا یکنواخت دهل یا دمام چند ساعتی فارغ از رنج و مصیبت زندگی بردگی و عذاب دوری از وطن و جامعهی نژادیشان میزیستند. آنها میرقصیدند، سر و دست و شانه و کمر تکان میدادند و در یک حالت جذبهگونه و از خود بیخود شدهسبکبار میشدند تا یک هفتهی دیگر رنج بردگی را بر دوش بکشند. در این گردهمایی همه دایرهوار مینشستند; بزرگ و کوچک، زن و مرد، و همه با اجازهی مدیرشان، پدر یا بابازار خاموش و لب فرو بسته، فقط سلامگویان مستقر میشدند و دهلزن یا دمامزن در کنار بابازار (بابایزار) مینشست، گوش به فرمان وی که مراسم زار را آغاز کند. بابازار فقط با دست اشارتی میکرد و صدای کوبش یکنواخت و تامتامگونهی طبل یا دهل یا دمام به هوا میخاست و یک لحظه بعد شانهها تکان میخورد یا میلرزید، به این سوی و آن سو میرفت، کمی بعد سر فرود میآمد و به این سوی و آن سوی تکان میخورد و در پی آن، شاید نیم ساعت بعد، دستها از کف دست تا آرنج پیش میآمد و لرزگونه به حرکت در میآمد. چون مجلس داغ میشد و نوای یکنواخت ضربات دهل یا دمام توانسته بود بر اعصاب حاضران اثر کند و از محدودهی قید خویشتنشان بیرون بیاورد، پیچ و تاب تمامی بدن آغاز میشد و درپی حرکات بابایزار که اینک به وسط دایرهی زار آمده بود، همه شوریدهحال و هیجانزده و از خود بیخود شده همان حرکات را ولی نشسته تکرار میکردند. اندکی هم ناله سر میدادندو بعضی کف بر لب آورده. البته بعدها بابازار معرکهگیر وسط دایرهی زار را معین میکرد; یعنی کسی یا کسانی را به میدان میفرستاد که میتوانستند بر شوریدگی و بیخودی دیگران بیافزایند. آنگاه که جذبه وبیخودی به حد اعلای خود میرسید گوسفندی را میانهی میدان قربانی میکردند و همه چند قطرهای از خونش میخوردند. شاید به یاد دوران پیش از تاریخ قبایل افریقایی که پس از به اسارت در آوردن سربازان دشمن، آنها را پس از مراسمی تقریبااینگونه میکشتند و میخوردند.
در بندرعباس و بندر لنگه معتقد بودند و میگفتند که اگر کسی غیر از زاریها وارد مجلسشان شود، زار هنگام خروج، از تن آنها میگذرد و آنها را هم زاری میکند.
شماری از پژوهندگان روانشناس که به قارهی سیاه سفر کردهاند گزارش دادهاند که در بعضی از قبایل افریقایی که هنوز هم به حالت نیمهوحشی زندگی میکنند، مراسم زارگونه برگزار میشود. البته این مراسم زمانی به جای آورده میشود که افراد قبیله از شکار، جنگ، یا از تاراجگری باز گشتهاند. آنها با استفاده از طبلها، دهلها و یا دمامهایشان، افراد را به یک شوریدگی جذبهگونه دچار میسازند، آن گونه که همه از چارچوب محدود و مقید شخصیت پیشین خود به در میآیند و با صدای کوبنده و یکنواخت طبل یا دهل به درون دنیایی میروند کهغیر از دنیای خودشان است.
[ویرایش] برگرفته از
نوشتار: عبالحسین شریفیان، جنون رقص; درباره مراسم زار در جنوب در وبگاه نسیم جنوب در آن وبگاه آمده: برداشت مطلب با ذکر منبع و نام نویسنده و پیوند به وبگاه بلامانع است.