بئوولف
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
برای دیگر کاربردها به صفحهٔ بئوولف (ابهامزدایی) مراجعه کنید.
بئوولف اولین چکامهٔ شناخته شدهٔ حماسی اروپایی است. تاریخ نگارش آن را بین ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی تخمین میزنند. این چکامه که از قرن نوزدهم به این سو به نام بئوولف مشهور شدهاست به ماجرای قهرمانیهای پهلوانی به نام بئوولف میپردازد که بر هیولایی (با ماهیت نامشخص) به نام گرندل و مصیبت مادر گرندل پیروز میشود.
این اثر منبع بسیاری حماسههای بعدی و الگوی آثار بعد از خود شدهاست. مشهورترین و امروزیترین این آثار، کار سترگ پروفسور تالکین، «سهگانهٔ ارباب حلقهها» است که به گفتهٔ خود او تاثیر زیادی از بئوولف گرفتهاست. چه در زمان خود، تالکین بزرگترین بئوولفشناس و محقق در این باره بود و بیشترین تعداد مقالات تحقیقی از آن وی بودند. همچنین بخشی در هابیت که بیلبوی عیار به کنام اسماگ میزند هم به وضوح شباهت تامی به داستان شبیخون بئوولف به غار گرندل پیش از درگیر شدن با او دارد.
با اینکه این اثر به زبان انگلیسی کهن نوشته شدهاست، اما بئوولف قهرمانی اسکاندیناویاییتبار است. پیوستگی سههزار بیت بئوولف نشان میدهد تمام اثر کار یک هنرمند است.
[ویرایش] برگردان مقدمه
بئو-وولف / سرآغاز
داستان عتیق ِ اهالی دانمارک:
گوش کنید! گوش کنید!
از پادشاهان روزگار ِ عتیق دانمارک شنیدهاید
که بودند جنگجویان و بودند سلحشورانی کبیر
«شیلد» پسر «شیف»
کرسی عدوان بسیار گرفته
هراس بسیار افکنده بر جنگآوران،
و اینها از پس ِ آنهنگام بود که یتیم گشت
او به زیر فلک کامکار گشته
چنانکه به وقت سخن گفتناش
مردمان از هرکجا به گوش میایستادند!
شاه ِ خوبی بود! او شاه ِ خوبی بود!
شیلد پسری داشت
فرزندی از برای قلمرویش
فرستاده از نزد خدا،
بدان سبب که مردمان را مایهٔ تسلی باشد
و تا نگاهشان دارد از وحشت و از ترس.
«گرین» بود ناماش
و او نامور بود در تمامی سرحدات شمالی
شهزادهگان جوان باید چنان کنند که او کرد:
بیفشانند و پخش کنند گنجینهها را میان مردمان
به روزگار جوانی
که جماعت حمایتشان کنند
به هنگامهٔ جنگ!
مرد - از هر قوم که باشد -
کامیاب میشود از پی کردار نیک!
شیلد در ساعت مقدرش درگذشت
و نزد خدا شد ؛ همچنان نیرومند و نیرومند!
مردماش به شانه گرفته، به دریا برددندش
و این بود واپسین تمنایش.
به بندرگاه ایستاده بود کشتی خوشسازی
پوشیده در یخ و اما مهیای دریا.
آنجا، یله بر تیر دکل
آرَماندند شیلد را
و پیرامونش را طلاهای بسیار قرار دادند
و گنجیهها از خطههایی بسبسیار دور دست.
هرگز نشنیدهام که
کشتیای زیباتر باشد از این؛
مملو از سپر و از شمشیر
وز جوشنهایی بافته از حلقههای فولاد؛
هبهها از برای او و از برای سفر دور و درازش.
بیشک اندکی دور و درازتر از آنچه
چون کودک بود، پیموده بود.
آنوقت که روانه شده بود،
به هیبت یتیمی برهنه در زورقی خالی.
و اما اکنون بر بالاهای سرش
بیرقی طلایی بود.
چه، مردی توانگر
به اندوه ِ بسیار آن را به دریا بخشیده بود!
داناترین دانایان نمیتواند گفت
که به کجا میخرامد کشتی ِ مرگ!
«گرین» دیرزمانی پس از مرگ پدر
فرمان راند بر دانمارک
و او را پسری بود:
«هئالفدهنه»ی کبیر ، ژیان میدانهای نبرد
اوکه تا به روزگار پیری فرمانروا بود.
و هئالفدهنه چهار فرزند داشت :
هئوروگار، هروثگار، هلگای نیک مرد
و اونهلا،
دختری که به زنی درآمد
از برای پادشاه سوئدیان!
...
[ویرایش] منابع
- برگرفته از مدخل بئوولف در دانشنامهٔ ع.ت.ف.