ویکیپدیا:درخواست معادل فارسی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
این صفحه برای درخواست معادل فارسی برای کلمات ایجاد شدهاست. برای هر درخواست، یک مدخل ایجاد کنید که شامل اصل کلمه، زبان اصلی، حوزهٔ تخصصی، مدخل ویکیپدیا در زبان اصلی (در صورت وجود)، تعریف کلمه (در صورت وجود)، و یک پیوند به نتیجهٔ حاصل جستجوی گوگل روی آن کلمه باشد.
در صورتی که معادل مناسبی برای کلمهای پیدا شد، آن معادل را به همراه بحثهای درگرفته دربارهٔ آن، بایگانی کنید. بحثهای بایگانی شده را میتوانید در ویکیپدیا:درخواست معادل فارسی/بایگانی بیابید.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] Cross-compilation
- موردنیاز برای : کراس کامپایل
- زبان اصلی : انگلیسی
- حوزهٔ تخصصی : رایانه، برنامهنویسی
در منابع همگردانی دوگانه یا ترجمه تقابلی آمده است.--ماني ۰۸:۳۷, ۲۹ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] چند اصطلاح ریاضی
- موردنیاز برای : تابع
- زبان اصلی : انگلیسی
- حوزهٔ تخصصی : ریاضی
به تعدادی لغت در هنگام ترجم مقاله function برخوردم که عبارتند از:
- codomain
- bijection
- category theory
- single-valued
- total
- entire
- Partial functions
- multi-functions
- Restriction
- Pointwise
لغات استفاده شده در ترجمه هم عبارتند از:
- برد (برد نادرست است چون برد Range میشود)
- هم پوشا و هم یک به یک
- category theory
- تک-مقداری
- جمعی
- جمعی
- توابع ناقص
- توابع چندتایی
- محدودیت
- نقطه خاص
این ترجمهها هم احتمالاً نامناسب هستند. --MehranVB ☺talk | ☻cont ۲۱:۴۱, ۱۶ اوت ۲۰۰۶ (UTC)
- من متن انگلیسی را نخواندهام ولی چند نکته به نظرم میرسد:
- ۱-همدامنه
- ۴-ثابت (مثلا در تابع ثابت)
- ۶-کلی
- ۷-توابع جزئی
- ۸-توابع چندگانه
- ۹-محدوده
- البته نصفشب در مورد ترجمه نظردادن معمولا بعدها دردسرساز میشود!--میثم ۲۱:۵۶, ۱۶ اوت ۲۰۰۶ (UTC)
حوزه رياضي: موضوع تابع: Bijection تركيبي از كلمات Bi+Junction مي تواند تفسير شود. عباراتي مثل "تابع دوطرفه" يا "ارتباط دوطرفه" يا "پيوند دو طرفه" مي تواند مفيد باشد. [كاربر: ميگلي]
من با همدامنه موافقم. تا به حال نشنیدهام به single-valued ثابت بگویند، بلکه تک-مقداری خوانده میشود (تابع ثابت است.) اگر منظورتان از entire function توابع مختلط همه-جا-تحلیلی است من در ترجمه کتاب Churchill اصطلاح «تابع تام» را دیدهام (شاید سایر نویسندگان عبارات دیگری داشته باشند). فکر میکنم به restriction هم تحدید میگویند (در مقابل extension که گسترش نام دارد) و احتمالا به category theory نظریه طبقهها. به نظرم برای pointwise نقطهای یا نقطه به نقطه مناسب است. ضمنا به نظرم bijection ترکیبی از injection (یک به یک) و surjection (پوشا/پوششی) است، نه bi+junction (یعنی هم یک به یک است هم پوشا) و حدس میزنم به آن دوسویی یا دوسویه بگویند (میتوانید هم بگویید تناظر یک به یک!). اما بهترین پیشنهادی که میتوانم داشته باشم (اگر بعد از 3-4 ماه از سؤالتان برایتان مهم باشد!) مراجعه به دانشکدههای علوم ریاضی در ایران است؛ حداقل در شریف ریاضیدانان معادلهای فارسی زیادی برای این اصطلاحات مقدماتی استفاده میکنند. Mrmahdiarnt ۰۶:۰۲, ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] en:Heartagram
مخلوطی از قلب و پنجضلعی!!... معادل فارسی مناسبی برای آن میدانید؟--میثم ۱۶:۲۱, ۲۴ اوت ۲۰۰۶ (UTC)
- قلبعلی یا دلضلعی بهآفرید ۰۵:۳۸, ۲۹ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- چونکه آمیزهای است از heart (دل) و Pentagam (پنجگوشه) برابر دلگوشه را می شود برای آن پیشنهاد کرد. Pentagam را در فارسی ستاره پنجرأس هم ترجمه میکنند برای همین برای Heartagram دلستاره هم به نظرم خوبست. فکر کنم دلستاره بهتر از دلگوشه معنی را میرساند.
--ماني ۰۸:۳۳, ۲۹ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- این Heartagram یک لغت مندراوردی و از نظر زبانشناسی بی مسمی و آبکی است. مگر هر واژه و یا عبارت احمقانهای که در زبان انگلیسی رایج شد باید بلافاصله در زبان فارسی نیز ساخته و پرداخته شود و ورد زبان ایرانیها شود؟ خلق را تقلیدشان بر باد داد / کِای دوصد لعنت برین تقلید باد.
[ویرایش] Dyslexia
نمیدانم در زبان فارسی برابری برای این واژه هست یا نه؟!اگر نیست شاید چیزی مانند ویرانواژی برابر بدی نباشد. --Ariobarzan ۲۰:۴۲, ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- درود.
برابر فارسی آن «خوانشپریشی» است که هم فرهنگهای واژه و هم تارنماها از آن بهره گرفتهاند.[1] --ماني ۲۰:۴۸, ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ (UTC)
- سپاس از شما مانی گرامی. --Ariobarzan ۲۱:۰۰, ۲۳ دسامبر ۲۰۰۶ (UTC)
[ویرایش] Levant
دوستان چه برابری برای این نام جغرافیایی سراغ دارند؟ کاربرد در اینجا. میپذیرید که نامهای چون خاور و مشرق و... چندان برابرهای درخوری برای این مورد نیستند. --Ariobarzan ۰۰:۵۳, ۲ ژانویه ۲۰۰۷ (UTC)
درود. در متنهای قدیمتر فارسی برای آن نوشتهاند «نواحی بحرالروم» و «لوان» هم دیدهام. از دید من گسترهٔ این اصطلاح چندان فرقی با گسترهٔ «خاور نزدیک» ندارد و شخصاً در ترجمهها اگر به Levant بربخورم از همین برابر بهره میگیرم. ولی برای نوشتار ویکیپدیا «خاورمیانه باختری» یا همان «لوانت» را پیشنهاد میکنم.--ماني ۱۲:۰۷, ۱۶ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] Ergative
کاربرد در زبانشناسی. --Ariobarzan ۲۳:۳۱, ۸ ژانویه ۲۰۰۷ (UTC)
در متون زبانشناسی فارسی همان ارگتیو مینویسند.--ماني ۱۱:۵۹, ۱۶ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] Specification
منظورم بیشتر استانداردهای فنی هست. تعریف زیر هم کمک خواهد کرد.
A precise statement of a set of requirements, to be satisfied by a material, product, system or service. It is desirable that the requirements, together with their limits, should be expressed numerically in appropriate units.
در فرمهای معمولی برای Specifications مینویسند «ملاحظات». در فرمهای فنی فکر میکنم یکی از برابرهای زیر کاربرد داشتهباشد:
- مشخصات، شناسهها، ویژگیها، ذکر خصوصیات، جزئیات، تفصیلات.
فکر میکنم برای Specification بهصورت مفرد، برابر شناسه برابر خوبی باشد.--ماني ۱۱:۵۹, ۱۶ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
- راستش به نظر من بهتر است شناسه را برای ID نگاه داریم. من همان مشخصات را بیشتر میپسندم. بهآفرید ۲۳:۱۱, ۱۶ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- مشخصات برابر مناسبی بهنظر میرسد. همانطور که گفتم، منظورم بیشتر استانداردها هستند. مثلأ The Java Language Specification یک specification است. آیا میتوان گفت : «The Java Language Specification یک مشخصات است» ؟ شاید در اینجا بهتر باشد از برابر استاندارد یا سند مشخصات استفاده کرد. نظر شما چیست ؟ Khakbaz ۰۲:۳۲, ۱۷ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
-
[ویرایش] Megalith
کاربرد در [2]؛پیشنهادهای من(اگر پیشتر برابری برای آن در دسترس نباشد!) یادگارسنگی و بزرگسنگی. --Ariobarzan ۲۱:۱۸, ۱۲ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
- درود.
برابر فارسی آن «خرسنگ»[3] است. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی مهندس عباس جعفری هم همین برابر را آورده.--ماني ۲۲:۲۵, ۱۷ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- سپاس! --Ariobarzan ۲۳:۱۷, ۱۷ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] parody
معادل کلمه بالا چه میتواند باشد؟ همچنین واژه tagline که در پوسترهای فیلمها وجود دارد. --رستم ۰۰:۰۷, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- من parody را تضمین شوخآمیز و یا حتی با کمی اغماض تضمین معنی میکنم.اتفاقاً عبیدخان زاکانی در آن ید طولی داشتهاست.
مثلاً در همین کلیات عبید زاکانی من بخشی هست به نام تضمینات و قطعات. یک نمونه با عرض پوزش نقل میکنم. چون بالاخره نوروز است و عید است و فضا با صفا. :-) غزلی هست از سعدی با مطلع:
ما را همه شب نمیبرد خواب | ای خفتهٔ روزگار دریاب |
حالا ببینید عبید چه کارش کردهاست:
ای ..ر ز شوق این .س و ..ن | ما را همه شب نمیبرد خواب | |
اکنون که بیافتیم برخیز | ای خفتهٔ روزگار دریاب |
، تضمین از نظر لغوی درست است ولی عوام آنرا ممکن است با "تضمین چک" عوضی بگیرند. مثلا اگر در فیلم ترسناک بنویسیم:"فیلمهایی در این فیلم تضمین شدهاند" ملت ممکن است قاطی کنند. یک چیز دیگر کارگردان فیلم ذکر شده یک طوری خودش تجسم(incarnation این هم معادل خوبی برای این کلمه نیست!) عبید خودمان است، به شدت توصیه میکنم! برای tagline چه دارید؟ --رستم ۰۰:۳۸, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- من incarnation را معمولاً حلول ترجمه میکنم. در مورد تضمین همیشه میتوان ویکیسازی کردی تا ملت آگاه شوند. در مورد تگلاین باید از فیلمبازان بپرسید. احتمالاً در فرهنگهای دوزبانهٔ فیلم یافت میشود. من منبعی ندارم. در آریانپور هم پیدا نکردم. بهآفرید ۰۰:۴۶, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- یک نسخه اضافه از این کتاب ندارید برای من هم پست کنید؟! :D Raamin ب ۰۰:۴۰, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- درود.
برابر parody در ادبیات فارسی نقیضه[4] یا نقیضهپردازی است. در سینما برای آن «تقلید هجوآمیز»[5] بهکار میرود.
برای tagline «جملهٔ تبلیغی» را پیشنهاد میکنم.--ماني ۰۰:۴۹, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- آه بله! نقیضه هم میگویند. در همین راستا این را هم ببینید: مطالبی بس وقیح از نویسندهای فاضل: نقایض الخیامیه. فکر کنم دیگر آبرویی برای من نمانده. بهآفرید ۰۰:۵۳, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- فایر فاکس منم قاط زد. --رستم ۰۱:۳۲, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
- برای incarnation رایجترین برابر «تجسد» است. مثلاً میگویند فلانی بودای تجسدیافته است. اگر فارسیتر بخواهیم «پیکرینه» و «پیکرینهشده» را میشود بهکار برد.--ماني ۰۰:۵۵, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
بهآفرید جان، شما همهٔ سوراخسنبههای این وب را زیر و رو کردیها! پیوندهای نابی دم دست داری.--ماني ۰۰:۵۷, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
-
- بد نیست موقعی نوشتار هزلیات هم درست شود و در آن به اینها پیوند داده شود یا متنشان در ویکینبشته قرار بگیرد.--ماني ۰۱:۳۹, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
-
- پس نقیضه برای parody تصویب گشت (صدای چکش)، به نظر من باید صفحه ویکیپدیا: جدول معادلات فارسی توصیه شده نیز ایجاد گردد (خودم انشاالله از روی این آرشیو درستش میکنم) که این بحثها فراموش نشوند. برای tagline هم فکر کنم تنها چیزی که به ذهن میرسد همانی است که مانی گفت ولی به دل نمیچسبد--رستم ۰۱:۰۶, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- چندان دلچسب که نیست ولی معنی را میرساند. پس پیشنهادهای دیگری هم بکنم: «شعارخط»، «شعارک فیلم»، «شعارک».--ماني ۰۱:۱۲, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- من پیشنهاد میکنم پیش از استفاده از معادلهای پیشنهادی فرهنگهای فیلم بررسی شوند. بهآفرید ۰۱:۱۳, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- فرهنگ فیلم آنلاین سراغ دارید؟ --رستم ۰۱:۱۸, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- متأسفانه نه. وگرنه خودم بررسی میکردم. بهآفرید ۰۱:۱۹, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- من سراغ دارم ولی برای tagline برابر ندارد. در اینترنت خیلی گشتم و هیچ برابری نیافتم، این شد که خودم پیشنهاد دادم.--ماني ۰۱:۲۵, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- احتمال دارد که شروین افشار یا مازیار پریزاده چنین فرهنگهایی (از نوع چاپشده) بدارند. بهآفرید ۰۱:۲۸, ۲۳ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- در تعریف tagline در longmanآمده:
a sentence or phrase in an advertisement or advertising song that: is the most important or easiest to remember
- یه چیزی که موقعی که میخواهند یک ویژگی بارز یک چیز یا مثلاً فیلم را اعلام کنند. مثل این که تو تبلیغات خودمون طرف میگه و اینک فلان . این فلان میشه tagline اون تبلیغ.
- من به عنوان معادل فارسی کلمه ی اوج واژه را پیشنهاد میکنم. --بهزاد ۰۸:۲۹, ۲۵ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
[ویرایش] uninstall
کلمهٔ ساده و متداولی است. اما نمیدانم ضد «نصب کردن» چه میشود. ▬ حجت/ب ۱۶:۴۰, ۲۴ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- نصب زدایی--رستم ۱۶:۴۳, ۲۴ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
- جاهای دیگر هم شنیده بودم، چیزی که الان یادم میآید در لوحفشرده کرکشده مافیا (بازی رایانهای) یک فلش بود که به صورت autorun با گذاشتن لوح اجرا میشد. شرکت ایرانی کرک کننده آن منوها را فارسی کرده بود که برای آن واژه از "نصب زدایی" استفاده کرده بود. --رستم ۱۷:۲۰, ۲۴ مارس ۲۰۰۷ (UTC)
بی نصب راحت تر و قشنگ تر نیست؟--بهزاد ۰۸:۲۵, ۲۵ مارس ۲۰۰۷ (UTC)