سید نعمتالله جزایری
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] تولد
«صباغیه» یکی از جزایر پیرامون بصره، در حدود ۱۰۵۰ ق. شاهد تولد نوزادی بود که خانة سید عبدالله را در شادمانی فرو برد. سید عبدالله که از نوادگان امام کاظم ـ علیه السّلام ـ به شمار میآمد فرزند دلبند خویش را نعمت الله نامید و در نخستین فرصت به مکتب سپرد.
[ویرایش] در مسیر تحصیل
نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهرهگیری از دانشوران صباغیه، شط بنی اسد، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش سید نجم الدین رهسپار شیراز شد و به یاری شیخ جعفر بحرانی در مدرسة منصوریه اقامت گزید. تهیدستی بسیار سید نعمت الله، سرانجام وی را از انزوای ویژة روزگار آغازین درس برون آورد، به نسخه برداری از کتابها، تصحیح نسخهها وحاشیه نویسی کشاند. فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار میکرد، درس میخواند و پس از نماز صبح و مطالعة ویژة بامدادی سر بر کتاب نهاده، لحظهای میآرامید. آنگاه تا نمیروز تدریس میکرد و پس از نماز ظهر به درس یکی از استادان میشتافت. او خود خاطرة آن روزهای دشوار را چنین نگاشتهاست:
... وقتی اذان ظهر برمیخاست به درس میشتافتم ... البته بیشتر وقتها نمیتوانسم نان تهیه کنم، بنابراین تا شامگاه گرسنه میماندم. اغلب هنگامی که شب فرا میرسید به اندازهای در اندیشة درس فرو رفته بودم که نمیدانستم در روز چیزی خوردهام یا نه! پس مدتی فکر میکردم و درمییافتم که چیزی نخوردهام... .
تلاش سید تابستان و زمستان نمیشناخت. برای او همة فصلها فصل درس بود. آنچه فرزند سخت کوش صباغیه دربارة یکی از زمستانهای شیراز نگاشته، درستی این گفتار را نشان میدهد:
من درسی داشتم که حاشیههای آن را بعد از نماز صبح زمستان مینوشتم. سرمای هوا و بسیاری تلاش باعث میشد که خون از دستم جاری شود! ... سه سال روزگار بدین سان گذشت.
ناگفته پیداست که کار نسخه برداری همواره برقرار نبود. بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو میرفت که حتی توان خرید لقمه نانی نداشت. در چینن موقعیت دشواری چراغ حجرهاش به سبب بیروغنی خاموش میماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو میبرد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمیتوانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترک کند. بنابراین به مهتاب، خانة دوستان یا مسجد جامع پناه میبرد.
شیراز با همة دشواریها، جاذبههایی نیز داشت. جاذبههایی که ثروتمندان و تهیدستان به یک اندازه از آن بهرهمند میشدند. باغهای سرسبز، چشم اندازهای پرگل و چشمههای زلال را باید در شمار این جاذبههای طبیعی جای داد. زیباییهایی که گاه نوجوان صباغیه را به بیرون شهر و اقامت یک هفتهای در گلستانها کشانده، بر نشاط و اشتیاقش میافزود.
سرانجام پیامهای پیوستة پدر، سید نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت. پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روزشماری میکردند برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج برپا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند.
بیست روز پس از ازدواج در حالی که سید اندیشة شیراز را ـ دست کم برای مدتی ـ از خود دور ساخته بود، زیارت یکی از دانشوران جزایر و گفتار ارزندة وی اشتیاق مدرسه را دل دل او بیدار ساخت؛ به گونهای که در همان محفل تصمیم به ادامة درس گرفت و چون از خانه آن دانشمند بیرون آمد بیآنکه کسی را آگاه سازد رهسپار شیراز شد. ولی این بار اقامت درمدرسة منصوریه دیری نپایید. پس از مدتی خبر درگذشت پدر وی را در اندوه فرو برد و اندکی بعد دست حوادث مدرسه را به آتش کشید. سید نعمت الله با خاطرة استادان بزرگ شیراز: شیخ جعفر بحرانی (متوفای ۱۰۹۱ ق.) ابراهیم بن ملاصدرا، شاه ابوالولی بن شاه تقی الدین شیرازی، سید هاشم بن حسین احسایی، شیخ صالح بن عبدالکریم کزکزانی (متوفی ۱۰۹۸ ق.) راه اصفهان را پیش گرفت.
[ویرایش] اساتید
فرزند صباغیه از اصفهان در محضر حافظ سید محمد میرزا جزایری، میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر طباطبایی (متوفای ۱۰۷۹ ق.)، شیخ عماد الدین یزدی، محقق سبزواری (متوفای ۱۰۹۰ ق.)، شیخ علی بن شیخ محمد عاملی، شیخ حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ ق.)، شیخ حسین بن جمال الدین خوانساری (متوفی ۱۰۹۸ ق.)، امیر اسماعیل خاتون آبادی (متوفی ۱۱۱۶ ق.)، ملا محسن فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱ ق.)، و علامه محمد باقر مجلسی بهره گرفته، در تهیدستی و گرسنگی به سوی قلههای کمال پیش رفت. ولی تنگدستیِ سپاهان دیری نپایید. گوهر شناس شهرة پایتخت بزودی ارزش گوهر صباغیه را باز شناخت و او را از حمایت مادی و معنوی خویش برخوردار ساخت. سید نعمت الله اینک میتوانست برون از دغدغة روغن چراغ و غذا به پژوهش پردازد و استاد را در انجام رسالت بزرگش یاری دهد. او خود خاطرة آن روزها را چنین ثبت کردهاست:
«من در وقت تألیف (بحار الانوار) شب و روز در خدمتش بودم و در حل بعض احادیث مشکله با همدیگر مباحثه مینمودیم، بلکه بعض اوقات ایشان مرا از عالم خواب بیدار میکرد و دربارة حل بعضی احادیث مراجعه مینمود .... به خاطر کمک به وی شبها در اتاقش میخوابیدم. او با من بسیار مزاح میکرد و میخندید تا از مطالعه خسته نشوم، ولی با همة اینها هرگاه میخواستم نزدش حضور یابم از شدت هیبت و عظمت وی دلم چنان میتپید که مدتی پشت در میایستادم تا به حالت عادی بازگردم».
توقف در خانة ناخدای فرزانة دریاهای نور چهار سال به درازا کشید. اندک اندک مدرسهای که میرزا تقی دولت آبادی بنیاد نهاده بود تکمیل شد و سید نعمت الله در آن مرکز علمی به تدریس پرداخت.
[ویرایش] مرجع جنوب
سید در بازگشت از خراسان، در سبزوار بیمار شد و با رنج بسیار خود را به اصفهان رساند. در این روزگار نامههای فراوان از شوشتر و حویزه دریافت کرد. نامههایی که وی را به آن شهرها فرا میخواند. فقیه پاک رأی صباغیه ناگزیر به قرآن کریم پناه برد و به راهنمایی آن کتاب مقدس شوشتر را برگزید و در روزهای پایانی ۱۰۷۹ ق. دعوت فتحعلی خان (حاکم خوزستان) را اجابت کرد و به شوشتر پای نهاد. او در آن دیار مسجدها و مدرسههای دینی فراوان پیافکند و به تربیت مشتاقان علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ پرداخت. آن بزرگمرد علامه بر اقامة جماعت و ارشاد مردم در مسجد جامع، در خیابانها به راه میافتاد و اصناف و پیشهوران را با آداب اسلامی آشنا میساخت. اندک اندک نهالهایی که او کاشته بود بارور شد و دانشورانی توانا به جامعه عرضه کرد. دانشورانی که به آبادیهای دور و نزدیک میشتافتند و مردم را با اهل بیت پیامبرـعلیهم السّلام ـ آشنا میساختند. چون خبر تلاشهای موفقیت آمیز فقیه بلند آوازة صباغیه به شاه سلیمان صفوی رسید چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بیدرنگ در ضمن فرمانی، او را به شیخ الاسلامی جنوب برگزید و همة مناصب شرعی آن دیار را به وی وانهاد. او که اینک مرجع دینی اهالی خوزستان و جنوب عراق به شمار میآمد و در پی هدایت مردم و از میان برداشتن دشمنی قبیلهها تلاش فراوان کرده، اطلاعیههای گوناگونی با مهرهای ویژة خویش، که عبارتهای «و ان تعدّوا نعمة الله لا تحصوها» و «الواثق بالله نعمة الله» آراسته بود، به دور و نزدیک میفرستاد.
[ویرایش] شاگردان
پیر دانشور صباغیه شاگردان بسیاری تریبت کرد که هر یک در گوشهای از جهان اسلام به هدایت مردم و تدریس علوم اهل بیت پرداختند؛ دانشورانی چون: ابوالحسن اصفهانی غروی، ابوالحسن شوشتری، شیخ علی بن حسین بن محیی الدین جامعی عاملی، فتح الله بن علوان الکعبی الدورقی، قاضی محمد تقی بن قاضی عنایت الله شوشتری، شیخ محمد الضبیری، شیخ محمد علم الهدی کاشانی، شیخ محمد بن علی بن حسین نجار شوشتری، محمود بن میرعلی میمندی و دهها شخصیت دیگر از شاگردان او به شمار میآیند.
[ویرایش] آثار
حضرت سید نعمت الله جزایری کتابهای گرانبهایی که فراتر از ۵۵ عنوان است، از خود به یادگار نهاد. نوشتههایی که نام برخی ازآنها را برمیشماریم:
الانوار النعمانیه فی بیان معرفة النشأة الانسانیه، انیس الفرید فی شرح التوحید، تحفة الاسرار فی الجمع بین الاخبار، الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی، ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار، زهر الربیع، الغایة القصوی، عقود المرجان فی تفسیر القرآن، مشکلات المسائل، منبع الحیاة فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات، نوادر الاخبار، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، هدیة المبین و تحفة الراغبین و دهها اثر دیگری که به صورت حاشیه و شرح نوشته شدهاست.
[ویرایش] وفات
مرجع ۶۲ ساله جنوب آنگاه که به سمت خوزستان ادامه مسیر میداد به شدّت بیمار شد کاروانیان چون به جایدر (منزلگاهی نزدیک پلدختر) رسیدند سید را فرو آوردند تا لختی بیاساید، لیکن در این وادی بیماری شدت یافت و سرانجام در شب جمعه ۲۲ شوال ۱۱۱۲ ق. دیدگانی که به برکت خاک مقبرة امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ فروغی آسمانی یافته بود، برای همیشه بسته شد. مسافران پاکدل شوشتری پیکر پاک مرجعشان را غریبانه در جایدر به خاک سپردند. نیکان آن سامان، که قدر گوهر رخشان جزایر را میدانستند، بر آرامگاهش ساختمانی سراسر عشق و اخلاص بنیاد نهادند و برای تأمین مخارج قاریان و خدمتگزاران حرمش موقوفاتی در نظر گرفتند. اینک جایدر در سایة ایمان، پرهیزگاری و خلوص سرور فقیهان خوزستان چون خورشید به همة گیتی نور امید و رستگاری میپراکند.