ضرب المثلهای قرقیزی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ضرب المثلها و اصطلاحات رایج در میان هر ملت یکی از عناصر مهم زبان و ادبیات آن مردم به شمار میرود. در کتاب کاوشی در امثال فارسی آمده ضرب المثل جمله کوتاه به نظم یا به نثر گاهی در بردارنده پنده و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو میبرد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود میفرستد و انفعالات و هیجانی در نفس او به وجود میآورد. در لغات نامه دهخدا آمده: «ضرب مثل عبارت است از ذکر چیزی که ظاهر شود اثر آن در غیر آن چیز.» در زیب سخن آمده: ضرب المثل همان مثل سایر است که بدین نام شهره دارد. به نظر من ضرب المثلها افکار و پند و اندرزهای بزرگ را در جملات کوتاه و به یادماندنی بیان میکند لذا انسانها میتوانند با به خاطر سپردن و به کاربردن عملی نصایح موجود در ضربالمثلها، راه خود را در زندگی عادی به طرف صلاح هموار نمایند. مثلاً: تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس رعناست نشان آدمیت (سعدی) (عالم بودن آسان است، آدم بودن سخت است.) قرقیزی مشترک: آدم به کیسهاش نگاه میکند. (به اندازه دماغ خودت عطسه کن) قرقیزی (مطابق لباست پاها را دراز کن.) روسی ضرب المثلها آیینه اندیشهها و تجربیات گذشتگان است و دانشها و حکمتهای آنها را به ما منتقل میکند. در پرتو و صایای خردمندانه اجدادمان که در حکمتهای شفاهی بیان شدهاند و دارای تاریخ و سابقه طولانی هستند مردم قرقیزی توانستند معنویات خود را حفظ کنند. تمدن معنوی قرقیزها که زندگی کوچ نشینی داشتند برای اخلاف به منزله گنجینه حکمت و مبانی اخلاقی است، چون بسیاری از روایات، افسانهها، ضربالمثلها به صورت شرح حال فلسفه و بیان نامه اخلاقی مردم قرقیزی جلوه میکنند. مثلاً: آن چه در آیینه جوان بیند پیر در خشت خام آن بیند. (اگر به پدر و مادر احترام بگذاری از بچههای خود خوبیها را خواهی دید.) قرقیزی هر ضربالمثل را میتوان به عنوان مرواریدی واقعی که از اعماق ذهنیت ملی به دست آمدهاست تلقی کرد. اغلب مضمون فقط یک ضرب المثل را میتوان با داستان مربوط به یک رویداد قابل ملاحظه برابر شمرد. وقتیکه صحبت از شرایط وجود ضربالمثلها به میان میآید، نباید حدود معین را برقرار کرد اما باید تذکر داد که ضرب المثلها فقط در موارد معین به کار میروند. شاعران قرقیزی غالباً برای معنای اخلاقی ضرب المثلها جایگاه شایستهای قائل هستند و مفاهیم آنان را در آثار خود آشکار میکنند. نویسندگان بزرگ قرقیزستان از ضربالمثلها برای روشن کردن دنیا یروحی و درونی قهرمانان اصلی، جهان بینی،مبارزه و روابط آنها با جامعه و محیط پیرامون استفاده میکنند. بدین علت در ضربالمثلها ما بوضوح عواقب رویدادها که در قلب مردم اثر فراموش نشدنی بجا گذاشتند میبینیم. منبع اساسی شکلگیری ضربالمثلها خود زندگی است و ضرب المثلها همیشه در شئون مختلف زندگی اجتماعی موجود بودند. مثلا به ضرب المثلهای ذیل توجه کنیم که مربوط اند به زحمت،حرص، نیروی وحدت: مشترک: یک دست صدا ندارد (از یک اسب گرد پدید نمیآید.) قرقیزی (یک نفر در میدان سپاهی نیست.) روسی آب از دستش نمیچکد. (فارسی) (حتی اگر بخیل را ببری خونش نمیآید.) قرقیزی (او در زمستان برف نمیدهد.) روسی ببرد گنج هر که رنج برد. فارسی (اگر زحمت بکشی، برکت خواهی داشت.) قرقیزی (بدون زحمت حتی نمیتوانی ماهی را بگیری.) (روسی)
غیر از این فرهنگ قرقیزی سرشار از ضربالمثلها راجع به وطن، حیات و مرگز، عشق، شغل، اخلاق، زندگی خانواده، نابرابری اجتماعی است. انواع مختلف فولکلور نظیر سرودهای عبرت انگیز، لطایف ملی، داستانها، حماسهها، معماها و افسانههای تاریخی در حکم منبع دوم ظهور ضرب المثلها هستند. یکی از اهداف اصلی این کار بررسی خصایص ملی سه ملت است چون نظرهای یکسان بر سر بسیاری از مسائل منجر به پیدایش تعداد هنگفت ضرب المثلها میشود که دارای مفاهیم مشابه هستند. مشترک: یک بز گر گله را گرگین میکند. فارسی (یک ذره سرگین ظرف روغن را خراب میکند.) قرقیزی کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب. فارسی (ارابه نشکند و گاو نراخته نمیرد.) قرقیزی (هم گرگها سیرند، هم گوسفندها سالمند.) روسی مشترک: مثلاً در همیشه به یک پاشنه نمیگردد. پارسی همه چیز میآید و میرود. قرقیزی (همه چیز روان است، همه چیز تغییر میکند.) روسی انسان جایز الخطاست. پارسی (آدمی که هیچ وقت اشتباه نمیکند، وجود ندارد، دریایی نیست که قورباغه نداشته باشد.) قرقیزی (اشتباه کردن مخصوص هر آدمی است.) روسی یکی از عوامل مهم در توسعه فرهنگی عبارت از آن است که مهاجرت اقوام هند و ایرانی و هند و اروپایی به سوی آسیای مرکزی جریان آمیزش و تعمیم فرهنگیهای مختلف را به دنبال داشتهاست. رابطهٔ زبانی و فرهنگی میان ایران و فارسی زبانان آسیای میانه از زمان صفویان به علت دشمنی میان شیبانیان سنی حاکم بر آسیای میانه و صفویان شیعهٔ حاکم بر ایران کم شد و از زمان تاسیس اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲ به کلی قطع گردید. امروزه با فروپاشی اتحاد شوروی رابطهٔ فرهنگی میان ایرانیان و مردم آسیای میانه بخصوص فارسی زبانان از نو برقرار گردیدهاست. نفوذ زبان فارسی در زبان قرقیزی: اکثر کلمات مربوط به دین و تجارت از کلمات فارسی اخذ شدهاست. برخی از زبانشناسان تعداد آن را بالغ بر ۱۲۰۰ کلمه میدانند که به نظر میرسد بسیار بیشتر از این تعداد باشد. حساب حساب است کاکابردار. (در سود دوستی وجود ندارد.) قرقیزی بسیاری از ضرب المثلهای فارسی دارای معادل خود نزد ملل آسیای مرکزی هستند و بعضی اوقات این تشابهها خصلت تحت اللفظی دارند. مشترک: مثلاً؛ دشمن دانا به از نادان دوست. پارسی (دشمن دانا بهتر از دوست نادان.) (دشمن دانا به از دوست نادان.) در هر زبان میزان زیادی ضرب المثل هست که در سایر زبانها معادل ندارد و جای تعجب نیست چون هر ملتی دارای ویژگی فرهنگی و نژادی خاص خود است. هر ملت از ضرب المثلها که مربوط به آداب و رسوم، وقایع تاریخی و اجتماعی است برخوردار است و البته این مثلها به نحو بارز، ویژگی ملی را ابراز میکنند و مختص این مردم است. مثلاً آب برای ایرانی منبع اصلی حیات محسوب میشود، احتیاج دائمی به آب منجر به پدید آمدن تعداد زیادی ضرب المثلها در این زمینه شد. فارسی آب پارسال نال پیرارسال (راجع به فقر) آب در جگر ندارد. آبشان از یک جو نمیرود (راجع به دعوا یا اختلاف بین آدمها) آب و گاوشان یکی است (راجع به دوستی نزدیک و استوار) ضرب المثل «آب دست یزید افتاده» در اثر حادثه تاریخی بوجود آمد و در مواردی به کار میرود که امری که اهمیت حیاتی دارد در اختیار آدمهای ناخوشایند است. طبعاً که همین وضع نمیتوانست نزد مردم دیگر پیش بیاید. یکی از خصوصیات مهم ضرب المثلهای قرقیزی عبارت از آن است که در آنها حیوانات مختلف به کار میروند و معمولاً به صفات مثبت و منفی آدمها تشبیه میکنند. اسب در ذهن قرقیزها یکی از پاکترین و شریفترین حیوانات محسوب میشود، چون برای عشایر کوچ نشین اسب نه فقط وسیله ضروری زندگی که معیار ثبات، نعمت و ثروت تلقی میشدهاست. (اسب بالهای جوانمرد است.) قرقیزی (کسی که اسب ندارد، پا ندارد.) (زمانی که صاحب اسب هستی، سرزمین را ببین، زمانی که پدرت زندهاست مردم را بشناس.) ضرب المثلهای قرقیزی از لحاظ ساختار خود به دو گروه بزرگ تقسیم میشود: ۱. ضرب المثلهایی که ساختار شعر دارند. ۲. ضرب المثلهایی که دارای ساختار نثری / منثوری است. همین تقسیمات ضرب المثلها از منابع که مربوط به پیدایش آنان است، بر میآید. در مواردی که ضرب المثلها از آثار منظومه سرچشمه میگیرند آنها شکل سابق خود را به طور کامل حفظ نمیکنند و مطابق ویژگیهای کاربرد آنان در سخنان منثور، تغییر پیدا میکنند. ضرب المثلهای قرقیزی به ندرت از نظر ساخت، واجد جملههای پرسشی و عاطفی هستند. این امر را میشود اینطور ؟؟ که ضرب المثلها برای ابراز عواطف مختلف استفاده نمیشوند و از شنونده جواب مستقیم را نمیطلبند، چون در اصل خود دارای خصلت مونولوگ هستند. ضرب المثلهای ساده اغلب شکل جملههای امری میگیرند چون آنان متضمن پند و نصیحت هستند. مثلاً: (از بخیل دوری کن.) اجزای جمله در ضرب المثلها دارای خصوصیاتی هستند. مثلاً اسامی خاص و ضمایر شخصی تقریباً هیچ وقت به عنوان نهاد نمیآیند. مثلاً: (زبان از شمشیر تیزتر است.) در ضرب المثلها، غالباً افعال شخص دوم و سوم زمان (مستقبل) آینده، وجوه امری و شرطی، صفت مفعولی به «ca,g» اسم و صفت سوم شخص مفرد حالت فعالی و همچنین کلمات "bar" یعنی «هست» و "jok" یعنی «نیست» به عنوان گزاره به کار میروند. بدین ترتیب مسند وسیله ثمربخشی برای ابراز معنای همگانی ضرب المثلها است که نه با اجرا کننده عمل و نه با شمار و زمان مرتبط نیست. مثلاً: (خوراک زمستان را در تابستان تهیه کن.) عدد و ضمیر در ضرب المثلها به طور محدود نقش صفت را ایفا میکنند. در ضرب المثلها همه اقسام اجزای جملهها مشاهده میشوند. اجزای جملهها میتوانند ترتیب دستورمند و نادستورمند داشته باشند. در صورت ترتیب دستورمند فعل در آخر جمله قرار دارد. ترتیب نادستورمند در ضربالمثلهای منثور مقید به این است که باید یکی از اجزای جمله را با ضربه منطقی مشخص کرد. نهاد، گزاره و مفعول غیر صریح مورد ترتیب نادرست مند قرار میگیرند. نهاد اغلب قبل از فعل قرار دارد و با صدای بلند تلفظ میشود، یعنی با ضربه منطق، اهمیت کلمه تأکید میشود. مثلاً: (آهنگر چیزی درست نمیکند که شکستنی نباشد.) اقسام جملههای جداگانه مختص ضرب المثلها است. این جملهها دارای سخت مخصوص به خود هستند. اول یک کلمه تلفظ میشود، بعداً توضیح مفهوم این واژه ارائه میشود. معمولاً بعد از ادای کلمه اول باید مکث کرد و سپس با تکرار همین کلمه ولی در سایر حالات جمله ادامه داد. همین جملهها از وجود عواطف و بیان مؤثر فکر برخوردار هستند. مثلاً: (بچه، کار بچه تعریفی ندارد.) باید گفت که در زبان قرقیزی ضرب المثلهای که جملههای مرکب هستند به مراتب نسبت به ضرب المثلهایی که از نظر ساختار نحوی جملههای ساده هستند بیشتر هستند. در شکلگیری هنری و ساختاری نحوی ضرب المثلها قافیه دارای اهمیت زیادی است چون خوش آهنگی و تأثیر منظوم را افزایش میدهد، به تأکید کلمه که از نظر معنا مهم است مساعدت میکند و در ساخت جملههای مرکب شرکت میکند. ضرب المثلهای با خصلت مقابله، مقدم بر همه از لحاظ ترکیب لغوی متمایز هستند. در هر کدام از عناصر مثل مرکب بیش از دو متضاد به کار میرود. متضادها در ضرب المثلها با خصلت مقابلهای میتوانند نقش هر جزء جمله را ایفا کنند. مثلاً: (عاقل برای مردم تلاش میکند، احمق برای قوم وخویشان.) تباین در جمله مرکب همایه همچنین با روشن لغوی ـ دستوری کشف میشود. بدین ترتیب که در ترکیب ضرب المثلهای مرکب یک ـ دو متضاد میتوانند حضور داشته باشند که با هم مقایسه میشوند، اختلاف بین پدیدهها از طرف فعل مشخص میشود. (یک کلمه که در این جمله به صورت مثبت و نهی میآید) مثلاً: (نواقص دیگران فوراً دیده میشود، نواقص خود تا دم مرگ دیده نمیشود.) ضرب المثلها که دارای ساخت جمله مرکب همپایه با خصلت مقابهای است به دو گروه تقسیم میشوند: گروه اول: ضرب المثل از دو جمله مرکب تشکیل میشود که به واسطه مقابله با هم ارتباط پیدا میکند. مثلاً: (من میخواهم از پسر خودم ضرف نظر کنم ـ از مرگش میترسم، دل بر نگیرم ـ از شایعات میترسم.) گروه دوم: ضرب المثل از جمله مرکب و جمله ساده تشکیل میشود. در واقع چنین ضرب المثلها در ترکیب خود داری سه جمله ساده هستند. جملات اول و دوم از نظر معنا نزدیک به هم هستند، جمله سوم به کار مقابله میرود. مثلاً: (از آدم بد اجتناب کن، از سگ دوری کن، مردم خودت را دوست داشته باش.) در ضرب المثلهایی که از لحاظ ساخت جملهٔ مرکب همپایه با خصلت همگونی هستند، در بارهٔ پدیدهها وقایع و نشانههای همنوع سخن میرود، که به یک مورد مربوط است. (کسی که به دشمن امان داد، با زخم میماند و همسرش عزا دارد). جملههای مرکب همپایه که عناصر آن با مفهوم جدایی (ولی، لیک، ولیکن) به هم میپیوندد کاربرد محدودی دارند. در این نوع جملهها راجع به دو عمل ابراز عقیده میشود که یکی از آنان ممکن است تحقق یابد. مثلاً: (طلا را کسی که کشف کرد، میگیرد یا کسی که اطلاع داشت.) در زبان قرقیزی بندرت ضرب المثلهایی دیده میشود که از نظر ساخت جمله مرکب همپایه با خصلت علت باشند.