اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ١٣۶٧ واقعهای بود که طی آن چند هزار نفر از زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی در ایران در ماههای مرداد و شهریور ١٣۶٧ اعدام شدند. به طور کلی جرم زندانیان همکاری با سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی و بالاخص سازمان مجاهدین خلق ایران یا طیفهای مختلف گروههای چپ و کمونیست بود اما "ارتداد" و "الحاد" به معنی رویگردانی از اسلام و عدم اعتقاد به خدا نیز به عنوان تنها جرم برخی شمرده میشد.
تعداد قربانیان این واقعه نزد مراجع مختلف متفاوت است و از ۶۵۸ نفر تا بیش از دوازده هزار نفر تخمین زده میشود. در قسمتی در این مقاله، نظر برخی منابع در مورد تعداد کشتهها و مراجع مختلف از اسامی کشته شدگان درج شده است.
بیشتر اعدامشدگان زندانهای تهران در واقعهٔ تابستان ۶۷ در گورهای دستهجمعی گورستان خاوران به خاک سپردهشدند.
فهرست مندرجات |
پیشزمینهٔ تاریخی
مقالهٔ اصلی: پیشزمینههای تاریخی واقعهٔ تابستان ۶۷
در مورد علل وقوع واقعهٔ تابستان ۶۷ و پیشزمینههای آن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ایران را ادامهٔ جدال جمهوری اسلامی با سازمان مجاهدین خلق به طور اعم و واکنش به عملیات "فروغ جاویدان" به طور اخص میدانند. برخی آن را ادامهٔ کشتار زندانیان سیاسی میدانند که در سال 60 شروع شده بود و به دلایل مختلفی در سالهای 63 و 64 متوقف شده بود. نظریات مختلف دیگری نیز وجود دارد.
در کتاب "پاسداشت حقیقت" که در دهه ی 80 و در جمهوری اسلامی توسط دفتر تدوین تاریخ ایران به چاپ رسید این واقعه بیشتر ادامه ی درگیری سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی به طور کلی تصویر شده است.
به نوشته ی این کتاب: در تابستان ١٣۶٧ و پس از عملیات مسلحانه فروغ جاویدان از سوی «سازمان مجاهدین خلق» و حمله به خاک ایران از طریق مرزهای غربی ایران و با پشتیبانی رژیم بعث عراق مجاهدین در «قالب یک ارتش متجاوز ظاهر شد، که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۸)
"همزمان با پیشروی نیروهای سازمان مجاهدین خلق به داخل خاک ایران، بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری برخی از اعضای سازمان مجادین خلق، آغاز فعالیتهای برخی هواداران سازمان در سطح جامعه و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها و انتشار پیامهای مستمر سازمان از طریق رادیو و تحریک مردم به شورش رخ میدهد." (رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
حسن پویا, از فعالان ضد جمهوری اسلامی در کانون خاوران, در مطلب خود "پروژه ی قتل عام تابستان ۶۷" این اعدام ها را ادامه کشتار زندانیان سیاسی در سال 60 می داند که به دلیل فشارهای بین المللی در سال های 63 و 64 متوقف شده بود.
آغاز ماجرا
حکم آیتالله خمینی
«پس از تهاجم نیروهای سازمان مجاهدین با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران ... آیتالله خمینی حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده ... [افراد] زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور حکم محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان همزمان با برنامههای بیرون سازمان داشتند، صادر کردند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:۱۴۲)
آیتالله خمینی آنها را «محارب» اعلام میکند و چنین حکم میدهد:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:147)
بدین ترتیب بر اساس این حکم کسانی که از عملکرد «سازمان مجاهدین خلق» برائت جسته و توبه میکردند، اعدام نمیشدند. آیتالله خمینی «تشخیص این موضوع را نیز به رأی اکثریت قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار میکند، با تأکید بر اینکه احتیاط در اجماع است.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت:147)
بر اساس این حکم آیتالله خمینی بر اساس رأی فقهی خود آنها را محارب دانست و دستور داد حد محارب در خصوص آنها اجرا شود. البته از جهتی حکم بغی هم در مورد این گروه صدق میکند. (حتی با تعریف بعضی دینشناسان جریان دوم خرداد مثل محسن کدیور).
رئیس وقت دفتر آیتالله خمینی (که پسرش سیداحمد خمینی بود) در نامهای در مورد جزییات این اعدامها میپرسد و منجمله در مورد اینکه آیا این حکم شامل کسانی که محاکمه شدهاند و دوران زندانشان به زودی تمام میشود هم هست یا نه؟ و در مورد محکومان از شهرستانهایی که استقلال قضایی هم دارند چطور؟
پاسخ آیتالله خمینی بدینگونه است که: " بسمه تعالی. در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است." [نیاز به ذکر منبع]
اعدام ها به روایت زندانیان سیاسی آن دوره و اپوزیسیون جمهوری اسلامی
اعدامهای تابستان ۶٧ پیش زمینههایی تاریخی داشت اما از نظر عملی خیلی ناگهانی آغاز شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. در ضمن به طور کلی اعدامها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیان مجاهد (طرفداران سازمان مجاهدین خلق) اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ. در زیر روند با جزییات بیشتری توضیح داده میشود. این روندی است که در تهران و زندانهای گوهردشت و اوین اتفاق افتاده است در مورد جزئیات اعدامها در سایر شهرستانها منابع کافی در دست نیست اما پروسهای مشابه در شهرستانهای دیگر گمان برده میشود.
آغاز
اکثر مراجع روزهای اول مرداد را هنگام آغاز اعدامها میدانند اما یرواند آبراهامیان، تاریخدان معروف، این روز را 19 جولای (برابر با 28 تیر) نگاشته است. بهرحال در این روز در سراسر ایران اقدامات خاصی در زندانها صورت گرفت و تلوزیونها و روزنامهها جمع شد و زندانیان محدود شدند.
حسن پویا، از فعالان کانون خاوران، در این مورد میگوید:"از روز جمعه ٧ مرداد ۶٧، به عنوان اولين اقدام، تلويزيون بندها را جمع مى كنند و از فرداى آنروز زندانيان سياسى سراسر ايران از ملاقات، رفتن به بهدارى، هواخورى و روزنامه محروم مى شوند." و یرواند آبراهامیان مینویسد:" در نخستين ساعات روز جمعه ٢٨ تيرماه ١٣۶٧ (١٩ جولاى ١٩٨٨) حصارهاى آهنينى بر گرد زندان هاى اصلى در سرتاسر ايران کشيده شد. دروازه ها بسته و تلفن ها قطع شد. تلويزيون ها را از برق کشيدند و از توزيع نامه ها، روزنامه ها و بسته هاى دارويى (در زندان ها) خوددارى ورزيدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانيان را از حول و حوش زندان ها پراکنده ساختند. به زندانيان دستور داده شد که در سلول هاى خود باقى بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانى خوددارى کنند. رفت و آمد به مکان هاى عمومى مانند درمانگاه ها، کارگاه ها، قرائت خانه ها، تالارهاى تدريس و حياط ها ممنوع شد."
با این حساب محاکمهها و سوال و جوابها آغاز میشوند.
محاکمه و اعدامهای مرداد
ماه مرداد ماه محاکمه و اعدام "منافقین" (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بود.
به دستور آیتالله خمینی برای محاکمه کمیسیونی متشکل از نماينده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شده بود. راس این گروه فردی به نام جعفر نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت و آمد میکرد. این گروه را اپوزیسیون «کمیسیون مرگ» مینامد و نیز نزد آنان به «کمیسیون هوابرد مرگ» هم معروف است.
از روز شنبه ٨ مرداد کميسيونی به سرپرستى "نيرى" در ساختمان دادگاه واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر مى گردد و کشتار را با "محاکمه مجدد" مجاهدين، آنهم از زنان مجاهد آغاز مى کند. به گفتهٔ حسن پویا،یرواند آبراهامیان و گزارشهای متعدد شاهدان واقعه و تمام گزارشهای سازمانهای اپوزیسیون از این واقعه، ابتدا از هر یک از مجاهدین گرایش سیاسیشان سوال میشود و اگر کسی میگفت "مجاهدین" در جا به اعدام محکوم میشد(زیرا جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین میشناسد و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و "پافشاری بر نفاق" گرفته شده است). کسانی که پاسخ داده بودند "منافقین" با سوالهای دیگری روبرو میشدند.
"آيا حاضريد در مصاحبه تلويزيونى منافقين را محکوم کنيد؟"، "آيا حاضريد طناب دار را به گردن يک عضو فعال منافقين بيندازيد؟"، " آيا حاضريد ميدانهاى مين گذارى شده را براى ارتش اسلام پاکسازى کنيد؟" و پاسخ منفى به هريک از اين سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین نیز شروع شده بود. به روایت آبراهامیان: "در گوهردشت، زندانيان مى توانستند چهره بازجويان خود را ببينند ولى در اوين آنها را با چشم بسته به بازجويى مى بردند."
یرواند آبراهامیان پروسهٔ اجرای حکم اعدام مجاهدین را اینگونه توصیف میکند:"کسانيکه پاسخهاى نامساعد مى دادند، يا حاضر به زبان آوردن "منافقين" نبودند، بيدرنگ به اتاق ويژه اى هدايت مى شدند. در آنجا انگشترها و عينکهايشان ضبط و به آنها گفته مى شد که وصيت نامه نهايى خود را بنويسيد. آنگاه آنها را به سوى چوبه هاى دار که پنهانى، هم در تالار سخنرانى گوهردشت و هم در حسينيه اوين برپا شده بود مى بردند و در گروههاى ۶ نفرى به دار مى آويختند. جان کندن بعضى از آنها تا ١۵ دقيقه به طول مى انجاميد چون بجاى اينکه دريچه اى پنهانى از زير پايشان در رود و به پايين بيفتد به همان شيوه قديمى حلق آويز مى شدند. پس از گذشت چند روز، مأموران اعدام که بيش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومين تيرباران شوند ولى با اين تقاضا، به اين عنوان که طبق حکم شرع مرتدين و دشمنان خدا بايد حلق آويز شوند مخالفت بعمل آمد. البته اين بهانه اى بيش نبود. چون طى يک دهه محکومين به "فساد فى الارض" بوسيله جوخه هاى آتش اعدام شده بودند. دليل اصلى استفاده از طناب حفظ سکوت و پنهانکارى کامل، هم در قبال دنياى خارج و هم در برابر بخشهاى ديگر همان زندان بود. به چپ گرايان گفته شد که مجاهدين به زندانهاى ديگر انتقال يافته اند، اما بعضى از زندانيان با مشاهده کاميونهاى مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفى تئاتر رفت و آمد داشتند جريانات مشکوکى را حدس زدند. با وجود اين آنها نمى دانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران اين است که دستگاههاى "فريزر" در مرده شويخانه زندان از کار افتاده است. يکى از پاسداران ادعا کرد که آنها "فقط مشغول تميز کردن سلولها هستند."
آبراهامیان همچنین در شرح وسعت این اعدامها میگوید:"زنى از گروههاى چپ گرا مى نويسد که هيچ يک از ۵٠ مجاهدى که با او در يک بخش زندانى بودند به بندهاى خود باز نگشتند. به نوشته مردى متعلق به همان گرايش، هيچکدام ١٩۵ تن از ٢٠٠ مجاهدى که در يکى از بخشهاى زندان گوهردشت نگهدارى مى شدند بازنگشتند. گزارش ديگرى حاکى است که حجت الاسلام نيرى مصمم بود حداکثر صدمه را (به مخالفان سياسى) وارد کند. در حاليکه آيت الله اشراقى با حالتى نه چندان قاطع سعى داشت راه اعتدال بپيمايد."
محاکمه و اعدامهای شهریور
شهریور ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. اینها عمدتا تعلق سازمانی به یکی از سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریکهای فدایی خلق، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومهله، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمانهای کوچک چپی از این سازمانها بودند.
در ماه شهریور توجه کمیسیون مرگ به چپیها جلب شد و پرسش و پاسخ از آنها از 5 شهریور و از زندان گوهردشت آغاز گشت. "آيا شما مسلمانيد؟"، "آيا به خدا اعتقاد داريد؟"، "آيا به بهشت و جهنم معتقد هستيد؟"، "آيا محمد را بعنوان خاتم انبياء قبول داريد؟"، "آيا در ماه رمضان روزه مى گيريد؟"، "آيا قرآن مى خوانيد؟"، "آيا هر روز نماز مى خوانيد؟"، "آيا ترجيح مى دهيد با يک مسلمان هم بند شويد و يا يک غيرمسلمان؟"، "آيا حاضريد زير ورقه اى را داير بر اينکه به خدا، به پيغمبر، به قرآن و به روز رستاخيز ايمان داريد امضا کنيد؟" و پر معناتر از همه: "آيا در خانواده اى بزرگ شده ايد که پدر در آن نماز مى خواند، روزه مى گرفت و قرآن مى خواند؟"
به ادعای بازماندگان واقعهٔ 67 و سازمان عفو بینالملل و تاریخنویسانی همچون آبراهامیان، تنها یک جواب غلط به این سوالها میتوانست به اعدام شخص مربوطه منتهی شود. بخصوص سوال آخر که جواب مثبت به آن به معنی اعدام بود زیرا بر "ارتداد" فرد تاکید میکرد زیرا طبق موازين فقهى، فقط کسى را میتوان مرتد شناخت که در يک خانواده معتقد مسلمان و در سايه پدرى که به طور مرتب نماز و قرآن مى خوانده و در ماه رمضان روزه مى گرفته نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید میکرد اما میگفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محکوم میشد. برای هر وعده نماز 10 ضربه و روزی حداکثر 50 ضربه.
در مورد زنان کمونیست، به حکم شرع در مورد زن مرتد یعنی "توبه یا مرگ زیر شلاق" عمل میشده است و از همین رو زنان کمونیست یا زیر شلاق میمردند یا اسلام را میپذیرفتند.
اعتراضهایی از طرف زندانیان به این محاکمهها صورت میگیرد و بعضا کسانی اعتصاب غذا میکنند که شلاق میخورند و بعضا زیر شلاق کشته میشوند. سرور درویش کهن و جلیل شهبازی از کسانی هستند که اینگونه کشته میشوند.
آبراهامیان روند اعدامها را اینگونه توصیف کرده است:"اين بازجوئيها که به مدت سه ماه ادامه يافت، در اوين و گوهردشت در تالار اصلى دادگاه صورت گرفت. بخشى از بازجوييها حالت شفاهى داشت، و بخش ديگر به شکل پرسش نامه هاى ماشين شده انجام پذيرفت. بعضى از زندانيان مى توانستند بازجويان خود را ببينند ولى ديگران در پشت پاراوانهاى بلند پنهان شده بودند. کسانى که جوابهايشان پذيرفتنى بود به سوى راست تالار دادگاه و آنها که پاسخهايشان غيرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدايت مى شدند، دسته نخست را به بندهاى خود باز مى گرداندند و به آنها دستور نماز خواندن مى دادند اگر زندانى از خواندن يک نوبت نماز خوددارى مى کرد از بابت آن ده ضربه تازيانه به او مى نواختند و مجازات کسى که در روز از به جا آوردن هر پنج نوبت نماز خوددارى مى ورزيد، پنجاه ضربه شلاق بود. آنهايى که نتوانسته بودند با موفقيت به پرسشها پاسخ گويند و مردود شناخته شده بودند، بعد از يک وقفه ى کوتاه براى تحويل مايملک مختصر و نوشتن آخرين وصاياى خود به سوى چوبه هاى دار برده مى شدند. بعضى از آنها به گفته خود توانستند جان سالم بدر ببرند، چون در ازدحامى که بوجود آمده بود اشتباها به سمت درى که نمى بايست هدايت شدند. جان به در بردگان به ياد مى آورند که چگونه صحبت مربوط به نوشتن آخرين وصيت نامه را شوخى مى پنداشتند چون نمى توانستند تصور کنند که چنان پرسش هايى ممکن است سرنوشت مرگ و زندگى يک نفر را تعيين کند.
رفتارى که با زنان صورت گرفت تا اندازه اى پيچيده تر بود. در حالى که زنان مجاهد به عنوان "محارب خدا" به دار آويخته شدند، به زنهاى متعلق به سازمانهاى چپ، حتى اگر در خانواده هاى مذهبى هم پرورش يافته بودند، فرصت ديگرى ارزانى شد چون آنها (بعنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود شناخته نمى شدند. زن بودن در جمهورى اسلامى براى خود امتيازاتى دارد! آنها در قبال هر نوبت نمازى که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق "تغزير" مى شدند. بعد از مدتى، بسيارى از آنها پذيرفتند که نماز بخوانند. يکى از آنها دچار کابوس مى شود. برخى از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتى از نوشيدن آب خوددارى ورزيدند. يکى از آنها بعداز ٢٢ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵٠ ضربه شلاق درگذشت. مقامات زندان براى او بعنوان خودکشى گواهى مرگ صادر کردند. چون در هر حال "او بود که تصميم مربوط به خوددارى از گزاردن نماز را اتخاذ کرده بود."
به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپها و کمونیستها نیز محاکمه و اعدام شدند.
مخالفت ها با روایت بازماندگان از آن واقعه
با توجه به این که محاکمه ها برای این اعدام ها شدیدا شخصی و خصوصی صورت می گرفته است بسیاری روایت بازماندگان آن واقعه (که روایت آبراهامیان, تاریخ دان, نیز با آن مطابق است) را دارای نواقصی میدانند و معتقد به وجود اغراق در آن هستند. در کتاب پاسداشت حقیقت که در دهه ی 80 شمسی در جمهوری اسلامی منتشر شده است, نویسندگان می گویند:" «در این گونه مدعیات مطرح شده ... بسیار میتوان مناقشه کرد. بر فرض یکی دو نفر به خاطر آنکه نمیدانند قضیه از چه قرار است نمیگویند حاضریم روی مین برویم یا حاضر به انجام مصاحبه تلویزیونی نمیشوند، یا در پاسخ به این سوال که تو سر موضعی؟ بلافاصله میگویند بله و خلاصه به این دلایل فوری او را میبرند و اعدام میکنند. اما مگر بقیه تا این حد ساده لوح و ابلهند که بلافاصله نفهمند قضیه از چه قرار است و مثلا در مقابل این سوال که آیا حاضری روی مین بروی یا خیر؟ در حالی که نه اصلا مینی موجود در آنجا موجود است که فرد مزبور ناچار باشد عملا هم گفته خود را ثابت کند و نه به دلیل پذیرش قطعنامه از سوی ایران قرار به ادامه جنگ است که او را به جبهه بفرستند و خواستار وفای به عهدش شوند، . طبعا پاسخ مقتضی را برای دچار نشدن به سرنوشت نفر قبلی میدهند. به هر حال این گونه مدعیات چندان ارزش پاسخگویی ندارند و با توجه به محتوای خود آنها و همچنین روال پیش گرفته شده ... برای دستیابی به اهداف خاص، وضعیت آنها روشن است... در واقع آن گونه که ... درباره این قضیه سخن گفته شده... و با چنان روشهایی که به اجرا درآمد قاعدتا دیگر نمیبایست حتی یک نفر از زندانیان این سازمان در زندانها باقی بماند.»(رضایی و سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت: ۱۴۹)
پس از اعدامها
آبراهامیان مینویسد:"به خويشاوندان قربانيان تا بعد از تاريخ ۴ آذر ماه (٢۵ نوامبر) هيچ اطلاعى درباره ى اعدام آنها داده نشد. بعضى از آنها با تلفن، به کميته ها و معدودى نيز به خود زندان اوين احضار شدند تا اثاثيه شخصى و يا آخرين وصيتنامه هاى اعدام شدگان را، در مواردى که اين وصيتنامه ها بى زيان تشخيص داده شده بود، تحويل بگيرند. براى آنکه از ازدحام جلوگيرى شود آنها را در گروه هاى جدا از هم و طى چندين هفته به مراکز مورد نظر فراخواندند. به بستگان اعدام شدگان صريحا اعلام شد که حق برگزارى مراسم چهلمين روز درگذشت آنها و گرد آمدن در گورستان هاى بهشت زهرا و گلزار خاوران را ندارند. در اين گورستان ها، مارکسيست ها را به اين عنوان که "نجس" هستند جدا از ديگران به خاک سپردند. به اين ترتيب احکام مربوط به ارتداد درباره مردگان نيز به مرحله ى اجرا گذاشته شد."
تعداد اعدامیان
به علت اینکه جمهوری اسلامی ایران همچنان بر سر کار است تعداد دقیق اعدامها هرگز فاش نشده است و بین مراجع مختلف در مورد آنها اختلاف وجود دارد. عموما کمتر از هزار نفر حداقل و 12 هزار نفر حداکثر شمرده میشود. در اینجا سعی می شود ابتدا به اعداد اعلامشدهٔ منابع مختلف رجوع میشود و سپس به لیستهای مختلفی که از کشتهشدگان منتشر شده اشاره میشود.
سازمان عفو بینالملل "بیش از 2500 نفر" را اعلام کرده است. در ضمن لیست و اسامی مشخص حداقل پنج هزار نفر توسط سازمانهای مختلف اعلام شده است.
لیست کشته شدگان
اولین لیستی که از کشته شدگان انتشار یافت توسط سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که تا حد امکان وابستگی سازمانی و محل مرگ را نیز تعیین میکرد. این لیست که نام 615 نفر را در برداشت تنها مربوط به اوین و گوهردشت بود و به هیچ وجه کامل نبود. در این لیست از 615 نفر، 137 نفر به مجاهدین، 108 نفر به اکثریت، 90 نفر به حزب توده، 41 نفر به انشعابات دیگر فدایی، 30 نفر به کومهله، 12 نفر به راه کارگر، 3 نفر به پیکار و بقیه به سایر تشکیلات چپی تعلق داشتند.
در سالهای پس از آن تلاشهای زیادی برای تهیه لیستی از قربانیان بوده که حاصلش جمع اسامی حدود پنج هزار نفر است.
کمیته موقت دفاع از زندانیان سیاسی ایران،کانون ایرانیان لندن،کانون حمایت از زندانیان سیاسی (در آخن,آلمان)،سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران،حزب توده ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کانون حمایت از زندانیان سیاسی ایران (داخل کشور) در سال 67، حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان فداییان خلق (اقلیت) و دیگر انشعابات فدایی از جمله تشکلهایی هستند که تا بحال لیستی از قربانیان ارائه کردهاند. تعداد و جزییات هر کدام از این لیستها با دیگری متفاوت است.
کاملترین لیست در این زمینه لیست سایر عصر نو است که از جمع تمامی لیستهای فوقالذکر حاضر شده. این لیست که به همت ب.آزاده و ب.آذرکلاه جمعآوری شده جمعا شامل 4484 نفر است. این لیست دراین آدرس قابل دسترسی است.
مسئولان اعدامها
در زمان این اعدامها آیتالله خمینی بالاترین مقام کشور بود و از طرفی بخش عمدهٔ اینها به دستور شخص او (نامه در بالا موجود است) صورت گرفته بود.
آیتالله حسینعلی منتظری در این باره نامهای به آیتالله خمینی نوشت و شخص آیتالله خمینی را مسئول این اعدامها دانست [1]. همين ها باعث شده که تمام بازماندگان قربانيان آن واقعه و تمام اپوزيسيون جمهوری اسلامی خمينی را مسئول مستقيم اين واقعه بدانند. پس از او بالاترین مسئولان ایران در آن هنگام هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، سید علی خامنهای (رئیس جمهور) و سید احمد خمینی (رئیس دفتر خمینی) بودند.
آیتالله منتظری نیز در آنزمان قائم مقام رهبری بود، اما به دلیل مخالفت با اعدامها به دستور خمینی از مقام قائم مقام رهبری عزل و تبعید شد.
از دیگر افراد رده بالای آن زمان که در هنگام قتل عام زندانیان دارای مسئولیتهای مرتبطی بودند میتوان به این افراد اشاره کرد:
- صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب
- محمد ری شهری، وزیر اطلاعات وقت
- علی فلاحیان، قائم مقام وقت وزیر اطلاعات
- موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی انقلاب
- مصطفی پورمحمدی، نمایندهٔ وزارت اطلاعات در کمیسیون مرگ (بعدها وزیر کشور در کابینهٔ احمدینژاد)
- جعفر نیری، رئیس کمیسیون مرگ
- مرتضی اشراقی، دادستان کمیسیون مرگ
- ابراهیم رئیسی، معاون دادستان و عضو کمیسیون مرگ
- مبشری، حاکم شرع زندان اوین و عضو کمیسیون مرگ
- اسماعیل شوشتری، رئیس وقت سازمان زندانها (بعدها وزیر دادگستری در کابینهٔ رفسنجانی و خاتمی)
- محمد مغیثهای، (معروف به ناصریان)، رئیس وقت زندان گوهردشت
- اسدالله لاجوردی، رئیس وقت زندان اوین
- داوود لشگری، مسئول انتظامی و امنیتی زندان گوهردشت
محل دفن
قربانیان تابستان 67 در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران خاک شدند اما معروفترین مزار آنها و محل سمبلیک گرامیداشت آنها، گورستان خاوران در نزدیکیهای تهران است. گفته میشود بعضیها هم در زمینهای گورستان بهشت زهرا مدفون هستند.
بازتاب واقعه در بیرون از ایران
منابع
- پروژه قتل عام در تابستان ۶٧، حسن پویا
- کشتار تابستان 1367، یرواند آبراهامیان
- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی
- کشتار تابستان 67، مصاحبهٔ تلویزیون کانال جدید با بابک یزدی
- کتاب زندان، به ویراستاری ناصر مهاجر
- خاطرات آیتالله منتظری، اتحاد ناشرین ایرانی در اروپا
- فصل طنابکشی، حسن پویا
- کابوس وحشت، سازمان راه کارگر
- اعدامهای جمعی به روایت شاهد عینی، راه توده
- رضایی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، 1381
پیوند به بیرون
- سکوت روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷ مقاله تحلیلی از فرج سرکوهی (وبگاه گذار)