شکاک
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شِکاک نام یکی از گروههای کوچنشین کرد است. این ایل بیشتر در منطقه غربی استان آذربایجان غربی ایران ساکن است و زبان مردم این ایل کردی کرمانجی است. از رئیسان معروف این ایل که نامش در تاریخ یاد شده اسماعیلآقا سمکو بود که در دژ چهریق نشیمن داشت.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] سکونتگاه
مردم این ایل از مرزنشینان دو کشور ایران و ترکیه هستند و در شمال غربی شهرستان ارومیه در دو بخش صومای و برادوست زندگی میکنند. جمعیت ایل شکاک پیرامون ۲۵۰۱۲ تن است که در بیش از ۱۷۰ آبادی بزرگ و کوچک بسر میبرند.
برادوست سرزمین است کوهستانی و سردسیر که از سوی غرب به خط مرزی ایران و ترکیه، از شمال به بخش صومای، ار جنوب به «تَرْگَوَر» و از شرق به «بروژ» میخورد. این بخش با ۵۲ آبادی در حدود ۱۳۰۸ خانوار از ایل شکاک را در خود جای داده است. مرکز این بخش دهکده «ایشگهسو» و آبادیهای بزرگ و بنامش، «چیره»، «زنکهکان» «گنگچین»، «مستکان» و «نی چلان» است. این آبادیها با کوره راههای مالرو به یکدیگر و شهر راه مییابند و راه قدیم ترانزیت ایران و ترکیه از نزدیک دهکده «سِرو» میگذرد. بیشر مردم دهات برادوست برای رفتن به شهر ازاین راه استفاده میکنند. آب این آبادیها از رودخانه «سرو» و چشمه است. بیشتر مردم این بخش کشاورزند و آنچه از کشت به دست میآورند غلات و توتون است.
صومای یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ارومیه و در شمال غربی ارومیه و شمال برادوست قرار دارد. این بخش از شمال به حومه شهرستان شاهپور و از جنوب به بخش سلوانا و از شرق به بخش مرکزی ارومیه و از غرب به مرز کشورهای ایران و ترکیه میرسد. این بخش ۱۱۷ آبادی و در حدود ۳۵۴۲ خانوار جمعیت دارد. دهکده «هشتیان» مرکز این بخش و «ممکان»، «گنبد» و «زیندشت» از آبادیهای بزرگ آن است.
صومای نیز چون برادوست سرزمینی است کوهستانی و سردسیر مردمش به کشاورزی و گلهداری میپردازند و برای آبیاری مزارعشان از آب رودخانههای «سرو»، «هشتیان» و «بردوک» استفاده میکنند.
شکاکها در گذشته همه چادرنشین و دامدار بودند و برای یافتن چراگاه و زمینهای سرسبز میکوچیدند و ییلاق و قشلاق میکردند. آنگاه که به سرزمین پرآب و علف میرسیدند باروبنه را از اسب و قاطر و خرها بر میگرفتند و با برافراشتن سیاهچادرهای خود زندگی را آغاز میکردند (شکل ۳).
با لخت شدن زمین از سبزه باز سیاه چادرها و چیدنیهای درون آن را جمع میکردند و برای یافتن چراگاهی دیگر به راه میافتادند. این چنین زندگی هرگز مجالی بیش نمیآورد تا شکاک را به خانهسازی و کشاورزی علاقمند کند. ولی امروز کثر مردم ایل دهنشین و کشاورزند و به زمین وخانه همان گونه عشق میورزند که در گذشته به سیاه چادر و گله میورزیدند. کسانی که هم هنوز زندگی چادرنشینی را رها نکردهاند باز در پی یافتن دشتهای پر گیاه راه کوه و دشت رامیپیمایند و همراه گله بهار و تابستان را به این سو و آن سو میکوچند. تابستانگاه این گروه نواحی کوهستانی مرز ایران و ترکیه در چراگاههای «ترگور» و «دشت بیل» است و زمستانگاهشان هم نیز آبادیهایی است که در پیرامون سلماس و ارومیه ساختهاند.
[ویرایش] سازمان ایل
ایل شکاک دو طایفه بزرگ دارد:
- ۱- کاردار
- ۲ عبدوی
طایف کاردار هشت تیره زیر از ایل شکاک را در بر میگیرد: ۱ پزاقاکاردار ۲ کچلی ۳ نعمتی ۴ مامدی کاردار ۵ شَکری ۶ ادمانی ۷ اوری ۸ چرکوی.
مردم تیره پزاقا در برادوست و کچلی در دو بخش برادوست و صومای زندگی میکنند. چرکویها در چند آبادی پراکندهاند و مردم پنج تیره دیگر در چهریق و حومه شهرستان شاهپور (سلماس) به سر میبرند.
طایفه عبدوی سیزده تیره را در بر میگیرد:
۱ دْلانَ ۲ پزاقا عبدوی ۳ دِری ۴ هِناره ۵ فنک ۶ خلوف ۷ خدری ۸ بوتان ۹ نیسان ۱۰ مامدی عبدوی ۱۱ مقری ۱۲ پاچک ۱۳ گورگ.
مردم تیرهای پزاقا و دِری و هِنار در بخش برادوست و خلوف و خدری و بوتان و نیسان در بخش صومای زندگی میکنند. مقریها و پاچک در انزل و مردم تیره فنک در صومای و انزل زندگی میکنند. تیره مامدی عبدوی هم در چهریق و شپیران و انزل به سر میبرند.
هر یک از طایفه شکاک یک سرپرست دارد. سرپرستی طایفه عبدوی در گذشته با اسمعیل آقا سمکوی معروف بود که در ضمن ریاست ایل را نیز به عهده داشت ولی اکنون فرزند او طاهر خان تنها سرپرست طایفه عبدوی است.
سرپرستی طایفه کاردار نیز تا چند سال پیش با عمرخان شریفی بود پس از مرگ او فرزند ارشدش قادرخان به فرمان شاهنشاه به سرپرستی طایفه برگزیده شد. تیرههای هر طایفه نیز سرپرستی بزرگی دارد که همه از سرپرست طایفه پیروی میکنند.
سرپرستی در ایل شکاک موروثی است و از پدر به پسر ارشد میرسد اگر پسری پس از مرگ پدر صلاحیت و شایستگی سرپرستی طایفه را نداشته باشد و بزرگان و ریشسفیدان یکی از پسران سرپرست در گذشته را (در وصرتی که پسران او متعهد و بالغ باشند) که لیاقت بزرگی و سروری دارد بر میگزینند. در غیر این صورت یکی از مردان کاردان و لایق خانواده او را به این مقام انتخاب میکنند.
[ویرایش] وظایف سرپرستان ایل
رسیدگی به اختلافات و گرفتاریهای مردم و برطرف کردن نیازمندی آنان از نخستین وظایف سرپرستان طایفهها و تیرههاست. برای این مقصود هر یک از سرپرستان و طایفهها و تیرهها اتاق بزرگی در خانههای خود به نام دیوانخانه ساختهاند. پیشتر «دیوانخانه» مخصوص رسیدگی به کارهای ایلی و رفع و مشکلات و اختلافات مردم بود و در آن همیشه بر روی دادخواهان باز بود و همه مردم از رعیت و دهقان برای عرض حال و دادخواهی و احقاق حق بدان پناه میبردند ولی در این روزگار که مأموران دولت در رفع اختلافات دخالت بیشتری دارند، دیوانخانه به صورت مهمانخانه و اتاق پذیرائی آنها درآمده است. البته باز هم گاهگاهی انجمنهائی در دیوانخانهها تشکیل میشود و تصمیماتی در آنها گرفته میشود.
سرپرستان ایل بیشتر تا اشکالات معنوی زندگی و اختلافات مردم را با کدخدامنشی خود از میان بردارند و آتش نفاق را خود فرونشانند. هرگاه در اختلافی پای مراجع قانونی به میان آید باز اظهار نظر سرپرستان طایفهها و تیرهها مفید خواهد افتاد. سرپرستان ایل هر گونه قضاوت و اظهار نظری که درباره موضوع و مسئلهای بکنند مردم ایل آن را به جان پذیره میشوند. سرپیچی و نافرمانی از دستور سرپرستان ایل برای مردم برابر با از دست دادن بزرگترین پشتیبان خواهد بود.
[ویرایش] ساختمان خانهها
تا چند سال پیش سرپرستان تیرهها و طایفههای شکاک که مالک تمام زمین دهات بودند، برای حفظ مالکیت مطلق خود و رفع هرگونه تشویش و نگرانی از خود، خانههای افراد ایل را با هزینه خود میساختند. مصالحی که در ساختن این خانهها بکار رفته بیشتر سنگ و گل است. البته در میان خانهها پارهای هم از خشت و گل هستند. هر خانه یک اتاق نشیمن (خانی) یک طویله (پاگ) و یک آغل (گو) دارد.
خانی اتاق خواب خانواده نیز هست. تنور نانپزی و آشپزخانه هم در این اتاق هست. در بام آغل و طویله روزنههایی گذاشتهاند که آنها را «کلَک» میخوانند.
خانهها هم یک طبقهاند مگر خانههای پارهای از سرپرستان و افراد توانگر ایل که دو طبقه است و اتاق بزرگی در آن برای پذیرایی از مهمانان ساخته شده «اُد» نامیده میشود.
[ویرایش] دامپروری
با اینکه در گذشته دامداری تنها شغل مردم ایل شکاک بود و زندگی آنها از این راه میگذشت، ولی امروز شماره دامهای آنها به اندازهای کم و اندک است که نمیتوان شکاک را دامپرور دانست. هر کشاورز شکاک چند تایی هم گاو و گوسفند دارد آنهم برای نیازی که به فرآوردهای دامی از قبیل روغن، کره، پنیر، ماست، و شیر دارند.
کشاوزران گوسفنددار چند تن یک چوپان میگیرند و گوسفندان خود را به صورت یک گله به او میسپارند. چوپان هفت ماه از سال (از اول بهار تا یک ماه از پاییز گذشته) گله را به چرا میبرد. در بهار و تابستان را دوبار در روز ظهر و عصر میدوشند و در یک ماه پاییز یک بار. با سرد شدن هوا و آمدن برف راه کوه و صحرا بر گوسفندان بسته میشود. در این مدت گوسفند را در جایگاه زمستانیاش (آغل) نگه میدارند و خوراک آنها در این چند ماه از علفهایی است که در بهار و تابستان از کوه و دشت کنده و گرد آوردهاند. (شکل ۹).
بعضی از گوسفندداران نیز برای خوراک زمستانی گوسفندانشان یونجه میکارند.
[ویرایش] کشاورزی
امروزه اساس کار و زندگی شکاک بیشتر کشاورزی است و کمتر دامداری. محصولات عمده شکاکها گندم، جو، توتون و سیبزمینی است. البته گندم بیش از همه و سیبزمینی کمتر از همه میکارند. گندم را هم برای فروش و هم برای مصرف خود میکارند. گندم به دو گونه دیمی و آبی کاشته میشود. بیشتر مزارع گندم به جهت کوهستانی بودن منطقه زندگیشان دیمی است سابقاً از هر دو نوع گندم همکار برداشت یک پنجم به مالک که سرپرستان طایفهها و تیرهها هستند داده میشد. این بهره مالکانه را «ده دو» میگفتند.
این بهره برای زمینی است که مالک در اختیار کشاورز میگذاشت و کشاورز بابت آبی که از رودخانه یا چشمه به مزارع آبی میانداخت چیزی به مالک نمیداد. البته امروزه با رسیدن دامنه اصلاحات ارضی به آن مناطق، دهقانان مالک زمینهایی شدهاند که در آنها کشت میکنند و از پرداخت «ده دو» بهره مالکانه آسوده شدهاند.
آنها هنوز با «جُوت» (خیش) و «کتان» و بیل و داس، کشت و زرع میکنند. ابزارهای نوین و ماشینی کشاورزی راهی با دهاتشان باز نکرده است. شاید کشاورزان به علت فقر و نداری قادر به خرید وسایل نوین کشاورزی نیستند و یا پرت بودن دهات و نبودن راههای ماشینرو مانع این کار شده است. زیرا مشکل بتوان ماشینی از بیراهههای دهات آنها عبور داد بخاطر کمعرضی و ناهمواری آنها.
[ویرایش] پوشاک زنان و مردان
پوشاک زنان شکاک نوع خاصی است که بیشتر از پارچههای ابریشمین الوان و زیبا دوخته میشود. معمولاً جامههایی که زنان میپوشند اینها هستند:
- گِراسْ پیراهنی است از پارچه سفید گلدار، آستینهای آن سنبوسهای دارد به نامم «قَلْچَک» که دور مچ پیچیده میشود.
- فیسْتان پیراهنی است جلو باز که تمام یا نیمآستر دوخته میشود. بلندی این پیراهن تا روی پا میرسد و فیستان را روی گراس میپوشند.
- اِلَک جلیقهای است از پارچههای پشمی یا نخی که در جلو تکمه میخورد. الک را در زمستان روی فیستان میپوشند.
- پِژْگیر پیشبند آسترداری است که زنان در پیش دامن خود به کمر میبندند.
- پِشْتْ شال کمر. این شال از سه تا هشت متر پارچه به رنگهای گوناگون بر روی فیستان، دور کمر پیچیده میشود.
- دَرْپِ شلواری است پاچه بلند و مچدار پیچ آن پیچ آن با تکمه بسته میشود. «درپ» از ۹ متر پارچه دوخته میشود که سه متر آن برای لای دوم پاچه شلوار از زانو تا مچ به کار میرود.
- گُرَ جورابی است پشمی که زنان آن را از پشم گوسفند و به رنگهای گوناگون و نقشدار و بینقش میبافند.
- شَمْلَ دستمال سر هر زن دو دستمال کلاغی ابریشمی بر سر خود میپیچد. تا چند سال پیش زنان یکنوع کلاهی هم داشتند که از ماهوت سرخ به شکل استوانه درست میکردند.
پوشاک مردان:
- دَرْپِ شلوار زیر است که از متقال سفید و مچدار دوخته میشود.
- شالِ کیلُ شلوار رو است. این شلوار از پارچه پشمی همچون شلوار سوارکاران دوخته میشود و از کمرگاه تا زیر زانو گشاد و چیندار و از زیر زان تا مچ پا تنگ و چسبان است و چاکی در پهلوی این شلوار از زیر زان تا مچ پا گذاشته شده که با تکمه بسته میشود.
- گِراسْ پیراهن مردانه است. فرق گراس مردان با گراس زنان در نداشتن قلچک است.
- سَتْرَ کت پشمی است که از پشم شتر بافته میشود این کت را در زمستان بر روی گراس میپوشند.
- لَپِک دستکشی است از پشم گوسفند یا از کرک بز.
- پُوشی دستمال سیاه ریشهداری است که آن را دور سرمیپیچند.
[ویرایش] خوراکهای مردم ایل
خوراک مردم ایل شکاک به اقتضای دامپروری سابقشان بیشتر آمیختهای است از گوشت و دیگر چیزها. معروفترین غذاهای گوشتی آنها «ساوارا»، «کلَ دوُش»، «مِخْلُ»، «شُرْبا»، «بِرْیان»، «قَلیسِلْ»، «شاکبابْ»، «کفْتُ»، «پَردَپُلُو» و «خُرُش» است.
«ساوارا» غذایی است از گوشت و بلغور و روغن، «کلدوش» از گوشت و سیبزمینی و لوبیا و سبزی و روغن و کشک، «مخل» از گوجهفرنگی و سیبزمینی و گوشت ومرغ و تخممرغ و روغن، «پردپلو» از آرد و برنج و گوشت و آلوچه، «قلسیل» از گوشت بره و سیر ماست و روغن «خُرش» از گوشت و بادمجان و لوبیا و سیبزمینی و گوجهفرنگی.
خوراک «بریان» برهای است که در شکمش برنج و لپه و کره میگذارند و آن را روی تختهسنگی که داخل تنور گذاشتهاند میگذارند تا خوب سرخ شود، «کفت» «کوفته تبریزی» و «شاکباب» و «شربا» به ترتیب کباب شامی و آبگوشت است. خوراکهای غیر گوشتی آنها نیز عبارتاند از «گرار» (آش)، «تاوَ» (نیمرو)، «لالَ پِتْک» (خاگینه).
[ویرایش] منبع
گاهنامهٔ هنر و مردم: شهریار افشار، بیژن. "ایل شکاک". دوره ۴، شمارهٔ ۴۴ (خرداد ۱۳۴۵): ۳۸-۴۶.
|
|
ایلها |
بریاجی · پنیانشین · پیران · جلالی · زرزا · سادات · شکاک · قرهپاپاق · مامش · ملکاری · منگور · میلان · هرکی |
طایفههای مستقل |
دری · کرهسنی · مدرومی |