بحث:قرةالعین
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
قره العين از حقیقت تا واقعیت
درباره طاهره قره العین سخنان دو پهلوی بسیاری گفته شده و او را عارف و شاعر نامی و در سطح عرفای زنی چون رابعه و شاعره هایی چون پروین، فروغ و غیره قرار داده و با افزودن حواشی در حاله ای از ابهام که بر قداست ساختگی او می افزاید قرار داده اند. آنچه در درجه اول از سطور نوشته شده درباره او پيداست، لحن ترديد آميز و يا ابهامي آن است كه به عهده خواننده وا مي گذارد كه با توجه به ميزان اطلاعاتش از اين شاعره و دريافش از اشعار و غزلهای منسوب به او به قضاوت بپرازد. اما در همين نوشته ها هم عباراتي بكار برده شده كه به خواننده القاء مي كند. او زني عارف واصل بوده است. از اين رو لازم است كه قدري بيشتر به ابعاد زندگي اين شاعره پرداخته شود تا حقيقت مكشوف گردد و خداي ناكرده سره با نام سره و شيشه و الماس در هم نياميزند و قدر و منزلت عارفان حقيقي پايمال نگردد چرا كه در اين روزگار عرفان دستمايه ظاهر نماياني شده است كه ساختن ظاهري خارج از عرف را نهايت عرفان مي دانند. نه هر كه سر بتراشد قلندري داند هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست در ابتدا لازم است درباره مسائلی چون: الف)سيد كاظم رشتي دانشمند شيخي مذهب ب) ملا محمد صالح برغاني قزويني ج) پايگاه فكري عرفاني طاهره و حضورش در انجمنهاي مذهبي و دفاع پر شور از عقايد شیخیه توضیحاتی داده شود.
الف) عده اي بر اين عقيده اند که سيد كاظم رشتي ابداً اصل و نسب درستي در رشت ندارد و به احتمال قوي از روسيه تزاري به نجف رفته است.(1) عده اي نيز او را فرزند سيد قاسم ابن سيد احمد از اهالي مدينه مي دانند كه به دليل شيوع طاعوت به ايران كوچ كرده و در رشت سكني گزيد وي پس از تحصيلات مقدماتي به يزد و سپس عازم كربلا شد.(2) او يكي از بزرگترين شاگردان شيخ احمد احسائي سرسلسله عرفاني شيخيه بود. شيخ احمد شيخيگري را در زمان فتحعلي شاه با تكيه بر ذهن قوي، بيان خوش و فلسفه يوناني در كربلا بنا نهاد و با تغييري در دو اصل از اصول دين تعداد آنها را به 4 اصل تقليل داد. او در مورد معاد به رستاخير انسان به صورت هورقليائي و تركيبي غير از بدن انسان زنده عقيده داشت وجود امام زمان (عج) را نيز اين گونه توجيه مي كرد. در اصل عدل هم معتقد بود چون آن هم يكي از صفات خداوند است پس بر ديگر صفات خدا برتري ندارد و از اصول دين خارج است. شيخ احمد ادعاهاي ديگري چون . تن هاي ما از امامان است و هرگاه بخواهند در بدن كسي حلول مي كنند؛ پيامبر براي رفتن به معراج هرچهار عنصر (عناصر اربعه) را واگذار كرد تا از چهارچوب مادي خلاص شود و به معراج رود؛ تشخيص حديث اصل وجعلي؛ ياد گرفتن شعري از امام حسن(ع) براي تعرفياني به حضور ائمه اطهار(ع) و... كه در اين مقال اندك مجال پرداختن به آنهاست. سيد كاظم پس از تكفير و بي اعتباري و فوت شيخ احمد در سال 1242 به شدت نظرات استادش را دنبال كرد و بدين سالن 17 سال به عنوان ِشيعي كامل و ناطق واحد پيشوايي شيخيان را به دوش كشيد. سيد كاظم چنان به ظهور امام غايب(ع) پافشاري مي كرد و مي گفت: او هم اكنون در ميان شماست كه شاگردان غافل و شرايط ظهور ولي عصر (عج) هر آن در انتظار ايشان بسر مي بردند. او نيز چون استادش عقايد عجيبي داشت كه عجيب ترين آنها كتابي به نام :شرح قصيده اي است از پاشا عبدالباقي افندي در مدح حاكم عراق : هذا راق مدينه العلم التي من بابها قد ضل من لايدخل او درباره تركيب مدينه العلم كه به حديث مشهور پيامبر در فضيلت حضرت امير اشاره دارد مي گويد: مدينه العلم شهري است در آسمان كه هزاران كوي و هزاران كوچه دارد. من نام همه اين كوي ها و كوچه ها را مي دانم... سپس به شمارش اسماء كوچه ها مي پردازد.(3) در ريحانه الادب چنين از سيد كاظم رشتي باد مي شود: سيد رشتي داراي مولفات بسياري است كه احدي از آن نفهميده است و گويا به زبان هندي حرف مي زند(4). در قصص العلما آمده : ... زماني كه در مجلس درس حاجي سيد كاظم حاضر مي شدم خواستم از مذهب ايشان اطلاعي حاصل كنم. غالبا مذمت از فقها مي كردند و سخن در شب بلكه العياذ بالله به فقها ستم مي نمودند.(5) علائم سيد كاظم و تاكيدتش بر ظهور غريب الوقوع امام زمان(عج) از شيراز سر بر آورد و منجر به بوجود آمدن فرقه بابیت گرديد. سيد علي محمد (متولد 1236 هجري) علي رغم انكار يا بيان در كربلا به سبك شاگردان سيد رشتي در آمد و كارش تاجايي گرفت كه ملا علي اكبر اردستاني يكي از نخستين گروندگان به او جمله : اشهدان علي محمد بقيه الله را به اذان افزود(6)
ب) ملا محمد صالح (پدر طاهره) به همراه دو برادر خود ملا محمد علي و ملا محمد تقي هر سه در علم به درجه اجتهاد رسيده بودند. بخصوص برادر بزرگتر (ملا محمد تقي) كه در رعايت احكام و قوانين دين سختيگر و جدي بود. ملا محمد تقي از اولين مجتهديني بود كه پس از گسترش عقايد افراطي شيخي به مخالفت با او پرداخت و چون ادعاهاي شيخ احمد را مخالف احكام شريعت اسلام ديد، حكم به تكفر او داد. از آن پس دشمني شيخيان با او شدت گرفت. محمد صالح در ميان اختلاف شيخيان و ملا محمد تقي جانب بي طرفي را پيشه خود ساخته بود اما برادر كوچكتر (ملامحمد علي) به نظرات شيخ احمد بي علاقه نبود و بعدها به آنها پيوست.
ج) فاطمه در خانواده اي مذهبي و اهل علم و روحاني به دنيا آمد. پدرش او را همنام مادرش حضرت زهرا(س)، فاطمه نام نهاد (كنيه اش ام سلمه و لقبش زكيه) او هوش و فراستي عجيب و حافظه اي سخت توانا داشت و همين عوامل سبب گرديد كه وي در درس و بحث و فرا گرفتن مقدمات علوم اسلامي پيشرفت شايان كند. ملا محمد تقي و برادرش در همسايگي منزل خود در مدرسه ايجاد كرده بودند. يكي براي طلاب و ديگري براي افراد خانواده خود. در مدرسه خانوادگي هميشه بين عموها و فرزندانشان مباحثه و مجادله برقرار بود و فاطمه در اين مباحثات پدر و عموهاي خود اشكال وارد مي كرد از اين رو به عنوان يك مسئله دان فقهي در ميان همسايه ها به رفع احتياج مذهبي آنها كمك مي كرد. ملا محمد تقي به جهت زيبائي كمال و جمال فاطمه او را براي فرزندش ملا محمد خواستگاري كرد.(7) فاطمه در زماني كه اختلافات شيخيه و ملا محمد تقي بالا گرفته بود از طريق عموي كوچكش ملا محمد علي كه به شيخيان پيوسته بود به اصول و عقايد آشنا شد و با سيد كاظم رشتي به مكاتبه پرداخت. سيد كاظم وقتي مكاتيب و سوالات و احاطه او را بر مسائل ديني ديد به عنوان تشويق به او لقب قره العين (نور ديده) داد. چندي بعد به شوق ديدن سيد همسر و فرزندان خويش را ترك كرد و به عتبات رفت اما قبل از ملاقات، سيد كاظم درگذشت و قره العين در منزل وي اقامت گزيد و به درس و بحث سيد ادامه داد؟ اما به جهت زياده روي هايي كه در عقايد و نظراتش داشت اعتراض مردم كربلا را برانگيخت و يا ازدحام در مقابل منزل سيد كاظم او را سنگباران كردند، سرانجام والي عراق او را به بغداد تبعيد كرد. قره العين از همان روز كه سخنان سيد علي محمدباب را پذيرفت و ديگر اصول اسلام را رعايت نمي كرد و آشكارا (پيروان باب را) به اباحیگری دعوت مي كرد او مي گفت: بهره خود را از اين زندگي بگيريد، چرا كه پس از مرگ ، چيزي وجود ندارد.(8) وي به حجاب نيز عقيده نداشت هر چند كه در اجتماعات در پس پرده سخن مي گفت اما در ميان خواص بابيه بي آنكه روي خود را بپوشاند ظاهر مي شد كه اين امر باعث بحث و مشاجرات فراواني در ميان با بيان شد كه در نهايت تصميم گرفتند كه از باب كسب تكليف نمايند كه او نيز در جواب راجع به قره العين نوشته بود: … واعلم انها امراه صديقه عالمه عامله طاهره از آن پس قره العين به طاهره مشهور گرديد. گويا شعر معروف گر به تو افتدم نظر… را در شرح فراق ياران (عدد حي) سيد علي محمد باب سروده است. باب در تفسير سوره يوسف به طاهره اجازه داد تا به زنان اجازه دهد كه مانند حوران بهشتي خود را براي مردان بيارايند و از خانه بيرون آيند و بدون حجاب بر صندلي بنشينند، رفتار عجيب و ناپسند طاهره به همين موارد ختم نمي شود تا حدي كه بعدها حتي به هيچ پوششي براي زنان قائل نبود و خود نيز رعايت نمي كرد!! سرانجام قره العين : بعد از قتل ملا محمد تقي بدست طرفداران قره العين و بابت مسببين كشته شدند و خودش از قزوين گريخت و به ملا محمد علي بارفروش ملقب به قدوس پيوست. قره العين پس از وقايع قلعه شيخ طبرسي و هلاکت بابيان در مازندران به نور گريخت اما به دست مردم دستگير شد و به تهران انتقال و در منزل محمودخان كلانتر محبوس كردند كه پس از اعمال سوء قصد بابيان به جان ناصرالدين شاه او را خفه كرده به چاه انداختند. حال با اوصاف رفته از آيا مي توان اين زن را عارف خواند؟! گرچه در مورد اين مطلب كه : طاهره اصلا شاعره بوده يا نه ترديد وجود دارد مرحوم حسن نيكو كه خود زماني بهائي بوده در كتاب فلسفه نيكو غزل مورد استناد آقاي عايدي را متعلق به نظيري يا عطايي دانسته است.(9) مرحوم علي اكبر دهخدا نيز در ذيل عنوان طاهره زرين تاج با وجود اظهار نظر جانبدارانه و اختصاص چندين ستون به او؛ اين شعر را در زمره اشعار ذكر شده براي او نياورده است.(10) و (11)
منابع: 1-اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار ، علي اكبر رفسنجاني، جامعه مدرسين قم، ص 208 2-دايره العمارف تشيع، ج 3 ، حرف ب ، ص 4 3-تاريخ ملل ، نبيل زرندي، ص 44 4-ريحانه الادب، محمد علي مدرسی، ج 2 ، ص 308 5-قصص العلماء ميرزا محمد تنكابني، ص 58 6-دايره المعارف فارسي ، به سرپرستي غلامحسين مصاحب ، حرف ب، ص 356 7-تاريخ جامع بهائيت ، نوشته بهرام افراسيابي، ص 103 – 101 8-فرهنگنامه فرقه هاي اسلامي، تعريف يحيي الامين، ترجمه و پژوهش محمدرضا موحدي 9-فلسفه نيكو، حسن نيكو، ج3، ص 157 10-بررسي لغت نامه دهخدا، رضا استادي، ص 8 – 127 11-مرزبان شيعه، سيد مجتبي ضميري، ص 79