ماکسیم گورکی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
الکسی ماکسیموویچ پشکوف (به روسی Алексей Максимович Пешков) (۲۸ مارس ۱۸۶۸‐۱۴ ژوئن ۱۹۳۶) که بیشتر با نام ماکسیم گورکی (Максим Горький) شناخته میشود داستاننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس و انقلابی روس و از بنیانگذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی بود.
گرچه او را بیشتر به عنوان یک نویسنده، در سطح جهانی میشناسند و ستایش میکنند، او، همچنین، از رهبران جنبش انقلابی روسیه بود.
«نیژنی نوگورود»، روستای محل تولد او،از ۱۹۳۲ تا ۱۹۹۱، به افتخار او «گورکی» نامیده میشد.
ماکسیم گورکی (با نام حقیقیِ اَلکسی ماکسیموویچ پِشکوف) به تاریخ 16 مارس 1868 در نیژنی نووگورودِ روسیه (که بعدها به احترام او، «گورکی» نامیده شد) به دنیا آمد.او خیلی زود با ناملایمات زندگی آشنا شد. سالهای اولیه کودکی را در آستاراخان، جایی که پدرش مامور کشتی رانی بود، گذراند. اما زمانی که تنها 5 سال داشت، پدر فوت شد و او را برای ادامه ی زندگی نزد والدین مادرش فرستادند. این دوره برای گورکی خردسال به سبب شرایط فقیرانه و اغلب سخت اصلاً یادآور خاطرات خوبی نبود. در 8 سالگی، پدربزرگش او را مجبور به ترکِ تحصیل کرد و به شاگردی در حرفه های مختلف از کفاشی تا نقاشی شمایل مقدّسین گذاشت. خوش بختانه گورکی مدتی روی یک کشتی بخارِ رودخانه ی ولگا ظرف شویی می کرد که در همین دوره یک آشپزِمهربان به او خواندن را آموخت و به این طریق با ادبیات، که به زودی به عشق و علاقه ی او تبدیل شد، آشنا گشت. در 12 سالگی از خانه فرار کرد و در حالی که تقریباً همیشه گرسنه بود از کاری جزئی وپست به یکی دیگر متوسل می شد و به سختی روزگار می گذراند. اغلب توسط کارفرماهایش کتک می خورد و به ندرت غذای کافی برای خوردن داشت. تلخی این تجربه های اولیه بود که باعث شد او نام مستعار ماکسیم گورکی- به معنی جسم تلخ- را برای خود برگزیند. گورکی، دوران نوجوانی را در کازان (قازان) با کارهایی چون نانوایی، کارگری بارانداز و نگهبانیِ شب گذراند. در 21 سالگی با شلیک گلوله ای به سینه اش، خودکشی کرد. هرچند جان سالم به دربرد اما ریه هایش به سختی آسیب دیده و این باعث شد که برای همیشه از حملات سل رنج ببرد. پس از بهبود زخم، کازان را ترک کرده و پیاده کشور را زیرپا گذاشت؛ از زادگاهش نیژنی نووگورود گرفته تا قفقازِجنوبی و برعکس. در مسیر این سفرِدوساله او با پست ترین طبقات اجتماع از نزدیک آشنا شد؛ با ولگردها، بی خانمان ها، دزدان و روسپیان. در 24 سالگی دوباره به اجتماع بازگشت و مشغول خبرنگاری برای یک روزنامه ی محلی شد. اگرچه به خاطر وابستگی به انقلابیون وداشتن عقاید صریح و بی پرده ی شخصی راجع به طبقه بندی اجتماعیِ موجود، دوره های مختلفی را در زندان گذراند اما بازهم تصمیم به چاپ تعدادی داستان کوتاه، که اغلب راجع به ولگردها و بی خانمان هایی بودند که در سفرهایش دیده بود، گرفت. این داستانهای کوتاه، که تخیل مردم روسیه را تحت تاثیر قرار داده بودند، به زودی مشهور شدند. گورکی به اعتباری، قهرمانی مردمی شده بود. او اولین نویسنده ی روس بود که این گونه دلسوزانه راجع به شخصیتهایی چون ولگردها و دزدان با تاکید بر کشمکشِ روزانه ی آنها با نابرابریهای (اجتماعی) درهم شکننده، می نوشت. عاقبت شایعه ها در مورد «ولگردی از ولگا با استعدادی عظیم برای نوشتن» به انجمن هنری تئاتر مسکو هم رسید و زمانی که چخوف در بهار 1900 او را به انجمن معرفی کرد، آنها گورکی را متقاعد کردند تا برای آنها نمایشنامه ای بنویسد. گورکی دو سال بعدی را سخت روی دو نمایشنامه کار کرد. اولین آنها که به روی صحنه رفت، شهروندِازخودراضی(1902) نام داشت که قشر کارگر را برتر از روشنفکران معمول به تصویر می کشید. انجمن هنری تئاترمسکو تنها نسخه ای سانسورشده از نمایش را تهیه کرد چرا که فعالیتهای گورکی مورد توجه پلیسِ تزاری قرار گرفته بود. پلیس اکنون پرونده ای برای این نویسنده تشکیل داده بود زیرا به خاطرعقاید صریحش، او را تهدیدی به حساب می آورد. علاوه براین، مقامات، انتخاب او را برای عضویت درآکادمی هنرمندان امپراطوری روسیه ردکردند که مخالفت های زیادی را برانگیخت و حتی شخص میانه رویی مانند چخوف به نشانه ی اعتراض به این عمل ازعضویت در آکادمی استعفا داد. زمانی که برای اولین بار نمایش به روی صحنه رفت، سالن توسط دسته ای از قزاقان سواره محاصره شده بود تا از نمایش عمومی این کار جلوگیری به عمل بیاید. هرچند امروزه، «شهروندازخودراضی» کارِمهمی به حساب نمی آید اما در زمان خود، موفقیتش، با توجه به بحث ها و جَدل هایی که پیرامونش شکل گرفته بود، میان توده ی مردم روسیه تضمین شده بود. اما نمایشنامه ی دوم گورکی یعنی «دراعماق»(1902) موفق تر بود. این نمایش که در سال 1902 توسط انجمن هنری تئاتر مسکو تهیه شد حاوی شخصیت پردازی های جذابی است که گورکی بر اساس افرادِ مطرود از جامعه که طی سفرهایش با آنها برخورد داشته، انجام داده بود. مانند تمام رمان ها، داستان های کوتاه و نمایشنامه هایش، «دراعماق» هم اعتراضی بود به رفتارهای غیرانسانی؛ اما گورکی نه تنها راجع به بی عدالتی های جامعه اش می نوشت بلکه برضد آنها نیز فعالیت می کرد. او به عضویت در فعالیت های انقلابی ادامه داد و به زودی با مارکسیستها هم سو شد. درحقیقت درآمد او از نمایش ها، که به حمایت از فعالیت های حزب اختصاص داده شده بود، سهم مهمی از درآمد تشکیلات را شامل می شد. در اثر این فعالیت ها، به زندان افتادن های مقطعی او هم ادامه پیدا کرد. طی گذراندن یکی از همین احکام زندان بود که «فرزندان آفتاب»(1905) را نوشت. پس از انقلاب ناموفق 1905 که گورکی هم در آن شرکت داشت، به منظور جمع آوری پول برای مارکسیستها به خارج رفت. در طی این مدت این کارها را به رشته ی تحریر درآورد؛ مردم تابستان(1903)، وحشیان(1906)، دشمنان(1906)، آخرین نفرات(1908)، مردمان عجیب(1910) و واسا ژِلِزنووا(1910). البته مقامات، تئاترهای روسیه را از ساختن «دشمنان» و «آخرین نفرات» منع کرده بودند. گورکی در 1914 یعنی درست در زمان جنگ جهانی اول و انقلاب بلشویکی به روسیه بازگشت. هرچند او با نظر بلشویک ها در مخالفت با ورود روسیه به جنگ جهانی، هم عقیده بود اما در 1917 با تصدی قدرت توسط آنها مخالفت کرده و روشهای لنین را علناً نقد کرد. سرخورده ازشرایطِ زندگی بعدِانقلاب، دوباره وطن را ترک کرد؛ این بار به مقصد ایتالیا؛ جایی که از 1922 تا 1930 در آن باقی ماند. در 1928، گورکی تسلیمِ فشار اذهان عمومی برای بازگشت به روسیه شد و در بازگشت با برگزاری جشن های پرشکوه از او استقبال شد. گورکی در14 ژوئن 1936 در سن 68 سالگی در گذشت که البته چگونگی مرگ او نیز اندکی مبهم است. اگرچه پس از خودکشی ناموفقش در 21 سالگی برای همیشه از سل رنج می برد اما چون به طور مداوم تحت درمان های مناسب این بیماری قرار داشت، زندگی او به هیچ وجه در معرضِ خطر تلقی نمی شد. بعدها یک افسر پلیس به نام گِنریخ یاگودا اعتراف کرد که دستورقتل گورکی را صادر کرده بوده و اگرچه هیچ مدرکِ مستدلی وجود ندارد اما برخی مورخین معتقدند که یاگودا مستقیماً از خودِ استالین دستور می گرفته است. گورکی سبکی در نوشتن از خود باقی گذاشت که به بنیاد نهادن «رئالیسم اجتماعی» کمک زیادی نمود. نمایشنامه های دیگر او عبارتند از زایکوف ها(1914)،پیرمرد(1919)،سکه ی بدلی(1926)، یگور بولیچوف(1931) و دوستیگایِف و دیگران (1933). علاوه بر نمایشنامه ها، رمان ها و داستان های کوتاه، گورکی یک اتوبیوگرافی سه گانه شامل کتاب های، کودکی من(1914)، دراین دنیا(1916) و دانشگاه های من(1923) نیز نوشت.
[ویرایش] آثار
- مادر
- مادر
- دوران کودکی
- زندانبان
- خاطرات من
- در اعماق