گلپایگان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
گُلپایـِگان شهری در استان اصفهان ایران است.
شهر گلپایگان مرکز بخش مرکزی شهرستان گلپایگان است.گلپايگان ، يكي از شهرستانهاي استان اصفهان مي باشد كه از شمال به شهرستان محلات و خمين ، از جنوب به شهرستان خوانسار،از شرق به ميمه و از غرب به شهرستان اليگودرز محدود مي باشد.
بر اساس آنچه كه از متون تاريخي مانند نزهت القلوب نوشته حمد ا... مستوفي بر مي آيد: گلپايگان 5225 سال بعد از هبوط آدم توسط هماي چهر آزاد ، دختر بهمن كياني (بهمن دراز دست) پور اسفنديار رويين تن ، كه به تخت پادشاهي جلوس كرده بود ساخته شد و از ابتدا اين شهر را به نام خود چهرآزادگان و يا گلبادگان ناميد.(حمدالله مستوفي ، 1366 ، ص75) بر اساس شواهد باستان شناسي و بررسي ها انجام گرفته بر روي سنگ نبشته هاي تاريخي ، سابقه سكونت انسان اوليه در دشت گلپايگان به حدود هفت هزار سال قبل مي رسد ولي شروع مدنيت را مي بايست هم زمان با اواسط حكومت سلسله هخامنشي دانست كه كاربري اين شهر به عنوان يك پادگان بزرگ تغيير يافت و حتي گروهي را اعتقاد بر اين است نام اوليه اين شهر گردپاذگان بوده است.(برهان قاطع،1361، ذيل گلپايگان)، گروهی دیگر نام اصلی آن را گَرپادگان به معنی کوهپایه میدانند. «گَر» در زبان پارسی میانه به معنای کوه است. (گریوه و گریبان هم از همین ریشه هستند).
به هرحال پس از حمله اعراب مسلمان گروهي از آنان در اطراف اين شهر ساكن شده و نام آنرا معرب گردانيده ، جرفادقان ناميدند. در دوران بعد از اسلام علي الخصوص در دوران عباسيان گلپايگان از مناطق معتبر و آباد كشور بوده است، ولي اوج شكوفايي و آباداني آن در زمان حكومت سلجوقيان به خصوص محمد بن ملكشاه سلجوقي بوده كه آثار و ابنيه زيادي از جمله مناره و بازار و مسجد جامع را از خود باقي گذاشته است.
از آن پس به دنبال آشوب هاي اسماعيليه و فتنه مغول و يورشهاي تيمور اين شهر از اعتبار و رونق ساقط گشت و تنها در زمان اوزون حسن بود كه مجددا نامي از آن بر سر راه تجاري همدان به اصفهان به ميان مي آيد.آخرين دوران طلايي آن كه آثار و ابنيه تاريخي موجود ، مبين رونق شهر در آنزمان مي باشد ، مقارن با دوران حكومت شاه عباس كبير و امارت امامقلي خان سردار بزرگ صفوي در گلپايگان مي باشد.
با شروع فتنه افغان گلپايگان كه مقر فرماندهي عليمردان خان بختياري و محل تجمع نيروهاي كمكي به اصفهان بود به شدت از طرف محمود افغان مورد انتقام جويي واقع گشت و نه تنها اكثر اهالي آن از دم تيغ گذشتند بلكه اغلب آثار و ابنيه و تاسيسات كشاورزي و قنوات آن هم تخريب گشت و ديگر هرگز اين شهر به اعتباري كه در گذشته داشت ، دست نيافت. شهري كه بنا به گفته ظل السلطان زماني از حدود 200 الي 300 هزار نفر جمعيت برخوردار بود ، هرچند كه به اين اظهار نظر بايد با ديده ترديد نگريست، در زمان حكمراني ظل السلطان به زحمت حدود 15 هزار نفر جمعيت ساكن را در خود جاي داده بود ونماي شهر به ويرانه اي بزرگ مي ماند. (اشراقي ،1383 ، ص157 به نقل از تاريخ مسعودي نوشته ظل السلطان)
[ویرایش] منابع
مستوفی، حمدالله، نزهت القلوب،1366.
قاطع، برهان، ذيل گلپايگان، 1361.
ظل السلطان،تاريخ مسعودي.