بحث:سید جمال الدین اسدآبادی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
[ویرایش] «سید جمالالدین نیای بزرگ اسامه بن لادن»
روبرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» در مورد سید جمالالدین مینویسد: [1]
«مردی که در ۱۸۸۵ متشکل ساختن جنبشی پان اسلامیستی با هدایت بریتانیا را پیشنهاد داد کسی نبود جز "سید جمال الدین ". از دههی ۱۸۷۰ تا دههی ۱۸۹۰ سید جمال الدین از سوی بریتانیا حمایت شد. دست کم یکجا در اسناد رسمی و پرونده های محرمانه سرویس جاسوسی دولت هند، پیشنهاد سید جمال الدین در ۱۸۸۲ در هند مبنی بر این که به عنوان جاسوس بریتانیا در هند به خدمت درآید، آمده است. ("سيد جمال و محمد عبده": مقالهيی دربارهی ناباوری مذهبی و فعاليت سياسی اسلام مدرن، نوشتهی "ايلی کدوری" - انتشارات The Humanities Press نيويورک، چاپ 1966، صفحه 30).
سید جمال الدین، بنیادگزار پان اسلامیسم، در واقع نیای بزرگ اسامه بن لادن است؛ نه از نظر نسبی که بلحاظ نظری.
سید جمال شالوده ی فکری جنبش پان اسلامیسم را با پشتیبانی بریتانیا و حمایت شرق شناس برجستهی انگلیسی، "ادوارد براون" (Edward Brown)، بنیاد نهاد.
سید جمال که ظاهرا در ایران، به سال ۱۸۳۸ بدنیا آمده است، شهرت "افغانی" را برای القاء این گمان که در افغانستان بدنیا آمده است برگزید. با این حیله او اولاً هویت ایرانی و شیعی خود را پنهان میکرد، زیرا تشیع شاخهی اقلیت اسلام است، ثانیا میتوانست بر اکثریت مسلمانان جهان که اهل تسنن بودند بیشتر اثر گذارد. پنهان کردن هویت واقعی تنها نخستین نیرنگ سید جمال بود.چنانکه "إیلی كدوری"(Elie Kedourie)، شرق شناس برجستهی بریتانیایی گفته است، سید جمال و شاگردانش از جمله "محمد عبده" و "رشید رضا"، "بیشترین امساک را در حقیقت گویی" داشتند.
سید جمال از مذهب استفادهی ابزاری کرد. ظاهرا دینداری پارسا بود که میخواست جزئیات الگوی سیاسی از حکومتی با قوانین صدر اسلام را در مکه مسلط کند، اما در نوشته های محرمانهاش باورهای حقیقی خود را آشکار می کند:
"ما سر مذهب را نمی بریم، مگر بوسیلهی خود مذهب. بنابراین اگر اکنون به ما بنگرید ما را پارسایانی تارک دنیا، و پرستندگانی نماز خوان که هرگز از فرمان خدا سر نمی پیچند، میبینید."
"کدوری" مینویسد: "این نامه آشکارا نشان میدهد که یکی از اهداف سید جمال، که شاگرد ارشد او عبده نیز بدان آگاه بوده، تخریب از درون اسلام بوده است، و روش او برای متحقق کردن این هدف "تظاهری وفادارانه" به اسلام بوده است."
در واقع اگرچه سید جمال مبلّغ اسلام راست آیین (ارتودوکس) برای توده ها بود، اما در نهان خدا ناباوری ضدّ اسلام بود که به دیگر ادیان نیز می تاخت. او خطاب به محفلی زیرزمینی میگوید: "مذاهب، تحت هر نامی، ماهیتی یکسان دارند. هیچ آشتی و درک متقابلی میان آنها و فلسفه تحقق پذیر نیست. مذهب، باور ایمانی را به فرد تحمیل میکند، اما فلسفه او را یکباره از قید مذهب می رهاند."
سید جمال الدین را خواه آنگونه که اسمیت او را مردی پویا شناسانده است، یا او رو فردی فرصت طلب بدانیم، در نقش او بعنوان پدرخواندهی سازمان "الاخوان المسلمون" و گروههای اسلامگرای افراطی مشابه، نمی توان شک کرد. بی گمان، چنانچه به "برادران مسلمان" ستیزه جو و متعصب امروز گفته شود که مراد و رهبر معنوی آنان، سید جمال الدین افغانی، خداناباور و فراماسون بوده است، دچار ضربه ای روحی خواهند شد. با وجود این، "ریچارد میشل" (Richard P.Mitchell) که کتابش، "درون سازمان الاخوان المسلمون" صریح ترین و روشن ترین نمونهی تحقیقی دربارهی این سازمان است، می گوید که سرآغاز سازمانهای تروریستی و ستیزه جویانی که پس از جنگ دوم جهانی در مصر غالب شدند، مستقیماً به سید جمال الدین افغانی باز می گردد. وی مینویسد "اعضای اخوان المسلمون خود را در مسیر جنبشی اصلاح طلب و مدرن یافتند که از سوی سید جمال، محمد عبده و رشید رضا مطرح می شد." او میافزاید: " اعضای سازمان نسبت به سید جمال گونه ای بستگی و نزدیکی احساس می کردند. بسیاری از ایشان او را "پدر روحانی" جنبش می دانستند و در این میان حسن البناء کسی است که بیشترین شباهت را به وی دارد."» [2]
Bejan ۲۳:۰۸, ۳ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)
جالب بود!!
Heravi ۲۳:۱۵, ۴ نوامبر ۲۰۰۶ (UTC)