سید جمال الدین اسدآبادی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
سید جمال الدین اسدآبادی (افغانی) متفکر سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام و از پیشگامان اندیشه مشروطیت در ایران.
روبرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» در مورد سید جمالالدین مینویسد: [1]
«مردی که در ۱۸۸۵ متشکل ساختن جنبشی پان اسلامیستی با هدایت بریتانیا را پیشنهاد داد کسی نبود جز "سید جمال الدین ". از دههی ۱۸۷۰ تا دههی ۱۸۹۰ سید جمال الدین از سوی بریتانیا حمایت شد. دست کم یکجا در اسناد رسمی و پرونده های محرمانه سرویس جاسوسی دولت هند، پیشنهاد سید جمال الدین در ۱۸۸۲ در هند مبنی بر این که به عنوان جاسوس بریتانیا در هند به خدمت درآید، آمده است.
[ویرایش] زندگی
تاریخ و محل تولد او مورد اختلاف است ، منابعی او را زاده اسدآباد همدان محله سید خندان و گروهی متولد اسعد آباد( مرکز ولایت کنر) افغانستان میدانند. در اینکه در کجا بزرگ شد و کجا تحصیل کرد هم گفته یکسانی در دست نیست و گاه تحصیلات او را در همدان و قزوین و اصفهان و مشهد گفتهاند و گاه در کابل. بعدها شیخ محمد عبده که از نزدیکان او در مصر بود شرحی از زندگی او داده که برپایه آن سیدجمال در هیجدهسالگی به هند رفته و بعد برای حج به مکه و و کشورهای عربی سفر کرده و باز به افغانستان بازگشته است. بالاخره از راه هند و حجاز به استانبول رفت در آنجا به تبلیغ اندیشههای خود در اصلاح امور اجتماع پرداخت. مخالفت شیخالاسلام بزرگ عثمانی حسن فهمی افندی او را ناچار به ترک استانبول و عزیمت به مصر کرد.
در مصر با استقبال برخی مقامات دولت روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود میدانست. در تحولات سیاسی مصر نقش موثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر میدیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت.
در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود و با نشر مقالات اندیشههای خود در مورد اتحاد اسلام را میپراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امینالضرب ساکن شد.
چند بار با ناصرالدینشاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدینشاه و امینالسلطان ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاهعبدالعظیم بود که باز به دستور شاه با افتضاح او را بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت. سلطان عبدالحمید او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد.
در استانبول میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند.
پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی میکرد تا اینکه به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در 1314 هجری قمری در استانبول درگذشت.
بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد سید به زادگاه او - این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و اکنون مزار و آرامگاه سید جمالالدین اسدآبادی در محوطه دانشگاه کابل میباشد. آثار و افکار او نقش مهمی در جنبش مشروطه ایران داشت.
[ویرایش] آثار
- رساله نیچریه
- مقالات در روزنامه "عروةالوثقی"
- مقاله در رد خطابه ارنست رنان
- نامهها
- مقالات در نشریه "ضیاءالخافقین"
- تتمة البیان فی تاریخ الافغان
[ویرایش] منابعی برای مطالعه
- (ترجمهء مقالهء از عروةالوثقی)دعوة الفرس الی الاتحاد مع الافغان