حسن صباح
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود. مذهب وی و پیروانش اسماعیلیه بود که شاخهای از تشیع است با این تفاوت که آنان به هفت امام اعتقاد دارند و امامت را بعد از امام جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را امام زمان و امام آخر میدانند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.
حسن صباح نیز که اسماعیلی بود به مصر رفت و آنجا با حکیم ناصرخسرو قبادیانی و خواجه موید الدین شیرازی ملاقات کرده سپس به ایران آمد و از آنجایی که کلامی آتشین و پر نفوذ داشت روز بروز بر طرفدارانش افزوده شد. سرانجام توانست برخی از قلاع [1] موجود در ایران بود را تصرف نموده علنا بر ضد ملکشاه سلجوقی و وزیرش خواجه نظام الملک طوسی که با اسماعیلیان شدیدا مخالف بود به مبارزه برخیزد و از این کار دو هدف داشت: هدف اول و اصلی آزاد کردن ایران از زیر سلطه اعراب بود و هدف دوم ترویج مذهب اسماعیلی در ایران. شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل (یعنی همان چیزی که امروزه ترور مینامیم) بود. ماموران حسن صباح بسیاری از سران سلجوقی را کشتند و این کار در زمان جانشینان وی از جمله کیابزرگ امید ادامه پیدا کرد. نهضت آنان نزدیک به صد و پنجاه سال ادامه داشت تا اینکه هلاکوخان شعله این جنبش را که از درون به فساد کشیده شده بود خاموش کرد و آخرین رهبر آنان را که رکن الدین خورشاه نام داشت به قتل رسانید.
مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته میشد، به نام حشیشیون معروف بود. که ریشهٔ کلمهٔ Assasination در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است. این فرقه اولین سازمان تروریستی شناخته شده در تاریخ بشر است آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله میدانستند و به خود اجازه میدادند با تظاهر و تزویر به سازمان دشمن نفوذ کنند و به همین خاطر بود که سالها هیچ ارتشی نزدیک الموت هم نشد زیرا که همواره عوامل الموتیان در ارتش نفوذ کرده و فرماندهان آن را به قتل میرساندند. این فرقه در ده سطح طراحی شده بود و یه افراد در پایین تر سطح گفته میشد که قرآن علاوه بر معنای ظاهری معانی عمیق تر و نهفتهای نیز دارد. همچنین معروف است که به آنان مواد مخدر داده میشده و آنها را در باغی زیبا در الموت رها میکردهاند و پس از آن که هوش خود را باز میافتهاند به آنها گفته میشده که آنها بهشت را دیدهاند و بدین گونه با وعدهٔ بهشت اینان را مرید میکردند. در آخرین سطح (امامت) فرد همه چیز را حتی تجربههای شخصی خویش را تنها در صورتی میپذیرد که عقل بر آن حکم دهد. عقاید بدین حد سخت گیرانه تنها در عدهای از اندیشههای بودایی دیده میشود. حسن صبباح عقیده داشت همهٔ افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و لذابیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت. در دوره سینان جانشین صباح، وی دو تن از زیردستانش را دستور داد که خود را بکشند و آنها خود را از دیوار به پایین پرتاب کردند که این واقعه در تاریخ ثبت شده است. بسیاری از سازمانهای زیرزمینی مانند Illuminati و Free Masons شیفتهٔ حسن صباح و سازماندهی او بوده اند.
در افسانهها از حسن صباح، خیام و نظام به عنوان سه یار یاد شده است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] مذهب باطنی
طرفداران حسن صباح به او اعتقاد بسیار داشتند و دستوراتش را کاملاً اجرا مینمودند. پس از مدتی حسن صباح خود را مهدی موعود معرفی کرد و کم کم شاخهای از اسماعیلیه بوجود آمد که باطنی نامیده شد اما دشمنانشان آنها را ملحد (کافر) مینامیدند. آنها علاوه بر مهدویت حسن صباح معاد را قبول نداشته معتقد بودند که انسانها با مرگ نابود میشوند و آنچه به عنوان اجر نیک و بد ذکر شده در مورد نام نیک یا بدی است که از آدمیان باقی میماند. علت نامیده شدن آنها به باطنی دو مورد ذکر شده:
- چون طرفداران حسن صباح دین خود را مخفی میکردند به باطنی معروف شدند.
- آنها معتقد بودند که آنچه را که در دین شان به آن اعتقاد دارند از باطن قرآن و معانی درونی دین برداشت میکنند و لذا باطنی نامیده شدند.
[ویرایش] افسانههای فراوانی که در مورد حسن صباح ساخته شده
از آنجایی که حسن صباح یک دین جدید را ترویج میکرد و با خلفای عباسی و حکام سلجوقی دشمن بود، لذا در ایران مخالفان بسیاری پیدا کرد و خلفای عباسی بر ضد او رسالاتی سرشار از دروغ منتشر میکردند و او را فردی خونخوار و ستمکار معرفی مینمودند. مخالفان حسن صباح منتشر کردند که حسن صباح با حشیش هواداران خود را از حال طبیعی خارج میکرده به کارهایی مثل ترور وامیداشته است. همچنین افسانه پیمان دوران کودکی خیام و خواجه نظام الملک و حسن صباح جز برای این ساخته نشده که انگیزه حسن صباح از این قیام را دشمنی شخصی با نظام الملک جلوه دهند. باطنیان اگرچه با تلاش زیاد موفق به کشتن خواجه نظام الملک طوسی نشدند، اما در قتل مرموز وی اولین و بزرگترین متهم هستند.
[ویرایش] پانویس
^ مهمترین این قلعهها قلعه الموت در نزدیکی قزوین که مقر خود حسن صباح بود و دیگر قلعه طبس در جنوب خراسان که رهبری آن را شیرزاد قهستانی یار وفادار حسن صباح بر عهده داشت. این قلعه بر بلندای کوهی قرار داشت که شیب فوق العاده تندی داشت و راه ورود به قلعه تا مدت ها پنهان بود. و کسی نمی توانست بدون خواست باطنیان (اسماعیلی ها) وارد قلعه شود. طبق اسناد تاریخی این قلعه یکی از مقر های تربیت فداییان مطلق بوده که برای ترور اشخاص مهم تربیت می شده اند.
[ویرایش] منبع
نوشتههای پل آمیر در کتاب خداوند الموت ترجمه ذبیحالله منصوری