صمد بهرنگی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
صمد بهرنگی (۲ تیر ۱۳۱۸ ــ شهریور ۱۳۴۷)، داستاننویس، محقق، مترجم، و شاعر ایرانی بود. معروفترین اثر او کتاب ماهی سیاه کوچولو برای کودکان است.
او همچنین تألیفاتی در مورد آموزش بیقاعده زبان فارسی در آذربایجان[1] و تحقیقاتی در مورد ادبیات شفاهی آذربایجان نیز نگاشته است.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
صمد در ۱۳۱۸ در محلهٔ چرنداب شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش زهتاب بود. پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در مهر ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت که در خرداد ۱۳۳۶ از آنجا فارغالتحصیل شد. از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمر در روستاهای آذرشهر، ممقان، قدجهان، گوگان، و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی ایران تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به دورهٔ شبانهٔ دانشکدهٔ ادبیات تبریز رفت و همزمان با آموزگاری تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامهٔ پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی در ۱۳۳۹ اولین داستان منتشر شدهاش به نام عادت را نوشت. که با تلخون در ۱۳۴۰، بینام در ۱۳۴۲، و داستانهای دیگر ادامه یافت. او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمهٔ شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده است.
کیوان باژن در کتاب صمد بهرنگی تلاش کرده است شرایط اجتماعی دوران زندگی بهرنگی را از خلال مصاحبههایی تصویر کند.
[ویرایش] مرگ
بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده است.
تنها کسی که معلوم شده است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولتآبادی دیده است، از قول او گفته است (باژن، ص ۱۱۴): «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانهها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشته است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده است.
سیروس طاهباز دراینباره مینویسد (طاهباز، ص ۳۱): «بهرنگی [...] خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آلاحمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد [...] اما حرف بهروز دولتآبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلدنبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید میکند (باژن، ص ۱۱۸) ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران میگوید (باژن، ص ۱۱۶) «همه از دهان بهروز دولتآبادی حرف زدهاند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد [...] تا به حال برخوردی تحقیقی دربارهی مرگ صمد نشده است.»
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کمآب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میمانند. اسد بهرنگی کمآب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید میکند و دراینباره میگوید (باژن، ص ۱۱۸) «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. [...] هیچکس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند (همانجا، ص ۱۱۶): «البته هیچکس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.»
جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شده است. از جمله اسد بهرنگی گفته است (باژن، ص ۱۱۲): «جسد [...] صورت و بدنش سالم بود. [...] دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. [...] رئیس پاسگاه در صورتجلسهاش، به جای زخمها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری، این صورتجلسه عوض شد». در همان جا (ص ۱۱۵)، اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کرده است، از جمله این که گفته است فرج سرکوهی در جایی نوشته است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد میگشتهاند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهرهای بهرنگی بوده است) همراهی میکرده است، در حالی که چنین نبوده است.
جلال آلاحمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه ای به منصور اوجی شاعر شيرازی می نويسد "...اما در باب صمد. درين ترديدی نيست که غرق شده. اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازيم ساختيم..." نقل از کتاب خاطرات حمزه فلاحتی http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2006/11/061120_mv-mb-samad-hamze.shtml
در این زمینه مقالات و کتابهایی نیز نوشته شده است، از جمله کتابی به قلم اشرف دهقانی و کتاب خاطرات حمزه فراهتی با عنوان از آن سال ها و سال های ديگر.
[ویرایش] آثار
برخی آثار صمد بهرنگی با نام مستعار چاپ شده است. از جملهٔ نامهای مستعار وی میتوان به «ص. قارانقوش»، «چنگیز مرآتی»، «صاد»، «داریوش نوابمراغی»، «بهرنگ»، «بابک بهرامی»، «ص. آدام»، و «آدی باتمیش» اشاره کرد.
[ویرایش] قصه کودکان
بینام - ۱۳۴۴ |
اولدوز و کلاغها - پاییز ۱۳۴۵ |
اولدوز و عروسک سخنگو - پاییز ۱۳۴۶ |
کچل کفتر باز - آذر ۱۳۴۶ |
پسرک لبو فروش - آذر ۱۳۴۶ |
افسانه محبت - زمستان۱۳۴۶ |
ماهی سیاه کوچولو - تهران ، مرداد ۱۳۴۷ |
پیرزن و جوجه طلاییاش - ۱۳۴۷ |
یک هلو هزار هلو - بهار ۱۳۴۸ |
۲۴ ساعت در خواب و بیداری - بهار ۱۳۴۸ |
کوراوغلو وکچل حمزه - بهار ۱۳۴۸ |
تلخون و چند قصه دیگر - ۱۳۴۲ |
کلاغها ، عروسکها و آدمها |
[ویرایش] کتاب و مقاله
کند و کاو در مسائل تربیتی ایران - تابستان ۱۳۴۴ |
الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان |
مجموعه مقاله ها - تیر ۱۳۴۸ |
فولکلور وشعر |
افسانه های آذربایجان(ترجمه فارسی) - جلد۱- اردیبهشت ۱۳۴۴ |
افسانه های آذربایجان(ترجمه فارسی) - جلد۲- تهران،اردیبهشت ۱۳۴۷ |
تاپما جالار ، قوشما جالار(مثلها و چیستانها) - بهار ۱۳۴۵ |
پاره پاره (مجموعه شعر از چند شاعر) - تیر ۱۳۴۲ |
مجموعه مقاله ها' |
انشا و نامه نگاری برای کلاسهای ۲و۳ دبستان |
آذربایجان در جنبش مشروطه |
[ویرایش] ترجمه ها
ما الاغها! - (عزیز نسین) - پاییز ۱۳۴۴ |
دفتر اشعار معاصر از چند شاعر فارسی زبان |
خرابکار(قصه هایی از چند نویسنده ترک زبان) - تیر ۱۳۴۸ |
کلاغ سیاهه - مامین سیبیریاک (و چند قصه دیگر برای کودکان) خرداد ۱۳۴۸ |
[ویرایش] آثار در باره او
صمد جاودانه شد - (علی اشرف درویشیان) - ۱۳۵۲ |
کتاب جمعه - سال اول - شماره۶ - ۱۵ شهریور ۱۳۵۸ |
آرش دوره دوم ، شماره ۵ - (۱۸) -آذر ۱۳۴۷ |
[ویرایش] منابع
- باژن، کیوان. صمد بهرنگی (مجموعهٔ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران). چاپ اول، تهران: نشر روزنگار: ۱۳۸۳. شابک ۹۶۴‐۵۸۶۹‐۳۶‐۶.
- طاهباز، سیروس. صمد بهرنگی و ماهی سیاه دانا. چاپ اول، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴‐۳۲۱‐۰۸۷‐۱.