چاشم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] موقعیت جغرافیایی دهستان چاشم
روستای چاشم درفاصلهٔ ۵۵ کیلومتری شمال غربی سمنان (بخش سنگسر) و ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی پل سفید در مرز استان سمنان و مازندران در البرز مرکزی و شرقی واقع شدهاست. ارتفاع این روستا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا است که مرتفعترین روستای استان سمنان میباشد همچنین این روستا در دامنهٔ دوّمین کوه مرتفع استان سمنان به نام نیزوا(۳۸۱۰ متر) واقع شده و کوههای مرتفع آنرا از نواحی داخلیِ استان سمنان و مازندران جداکردهاست.
بارش برف در این منطقه بسیار زیاد است بطوریکه در قدیم مردم از پشت بام رفت و آمد میکردند (۲ تا ۵/۲ متر). امروزه نیز از آبان تااردیبهشت حدود ۱ متر بر روی کوهها و کمتر بر روی زمین برف نشستهاست این روستا را نزدیک به ۹۰ درصد شبها مه سنگینی میپوشاند که رفت و آمد رامشکل میسازد. رودهای چاشم و نواحی غربی آن پس از پیوستن به تالار قائم شهر ورودهای شرقی آن پس از پیوستن به تجن ساری به دریای مازندران میریزد.
مرتفعترین قلل استان سمنان در منطقه چاشم واقع شدهاست که عبارتند از:
- نیزوا با ۳۸۱۰ متر ارتفاع درشمال شرق
- قدمگاه با ۳۶۵۰ متر ارتفاع در جنوب غرب و در فاصلهٔ ۱۰ کیلومتری
- چاشم(بشم) با ۳۳۰۸ متر ارتفاع در ۱۰ کیلومتری جنوب
- ارم با ۳۳۲۵ متر ارتفاع در ۴ کیلومتری جنوب غرب
- سه آب با ۳۵۰۰ متر ارتفاع در ۸ کیلومتری جنوب غرب
- کوه دکارتچال با ۳۱۰۰ متر ارتفاع در شمال(دامنه)
- کوه چموزچال با ۳۰۹۰ متر ارتفاع در شمال غرب (سه دیم سنگچال)
[ویرایش] تاریخچه چاشم
منطقهٔ چاشم و شهمیرزاد و روستاهای این ناحیه غیر از خطیرکوه و فولادمحله در قدیم به شهریارکوه (قارن کوه) معروف بودهاست. در کتب قدیم در مورد قارن کوه که در شمال این محل واقع شده چنین میخوانیم:
نویسندگان مسلمان پیوسته از کوهی به نام قارن (کارن) نام بردهاند (نک: طبری، ۹/۹۰؛ ابن اثیر، ۸/۱۶۶؛ ابن خلدون، ۳(۴)/۷۸۱، ۴(۴)/ ۷۳۱).
مسعودی کوه قارن را میان طبرستان و ناحیهٔ قومس میداند (البته ممکن است به مدّت کوتاهی در آن زمان جزء قومس بوده) و در اکثر کتب از تبرستان(طبرستان) که ریشهٔ تپورستان است جدا از مازندران و نواحی جلگه یاد میشود بنابراین میتوان گفت در گذشته کیاسر ، فریم ، چاشم و سوادکوه یک ناحیه بودهاست.
این ناحیه در دوران گذشته نشیمنگاه تپورها (نژادی ازقوم سکا در شمال سمنان امروزی) از قویترین جنگجویان (هخامنشی و اشکانی) بودهاست. تپورها توانستند از شهریارکوه به جلگه نفوذ کرده و حکومت مازندران را در دست بگیرند و قلمروی آنها تپورستان نامیده شد(افسانههای مردم مازندران) تپوریها درکنار مردها در جنگ گوگمل (داریوش سوم و اسکندر مقدونی) دلیرانه جنگیدند ، تپوریها چنان قوی واستوار جنگیده بودند که موجب حیرت دشمن گردید.[نیاز به ذکر منبع] درعهد ساسانی گروهی به نام آل قارن به شهریارکوه میآیند و از این مکان سوادکوه و فریم را تحت اختیار خود در میآورند. شهریارکوه در واقع همان جبال قارن و پیشتر مرکز خاندان قارن وند بود (جوینی ج۳ص۳۸۵). این کوهستان به کوهستان شروین ونداد هرمز و هزارگری قارن کوه و... یادشدهاست (کوهستان شروین و شهریارکوه و جبال رونج نام اختصاصی منطقهٔ چاشم بودهاست). به خاطر کوه تاریخی شهریارکوه (قارن یااحتمالاً همان کوه قاف) در شمال شرقی بنابراین به سوادکوه و فریم و شهریارکوه قارن کوه میگفتند. از کتب تاریخ میتوان دریافت که شهریارکوه (نواحی چاشم) بیشتر از سایر نواحی اهمّیت نظامی داشتهاست. منطقهٔ چاشم در قدیم ۳ راه مهم داشته ، یکی شمال به جنوب که کلید فتح طبرستان و بهترین راه شمال به جنوب بوده و دیگری راه شاهی که صددروازه را به فیروزکوه و ری و سوادکوه متصل میکرده و دیگری راه بشم به فیروزکوه بوده که راه لشکرکشی تیمور و گریز حسن صباح و ناصرالدین شاه بودهاست.
[ویرایش] آسران یا آساران
در ۳ کیلومتری جنوب چاشم سرزمین وسیع و با چشمههای فراوانی وجود دارد که نام آن آسوران است این منطقه در قدیم شهری آباد با جمعیتی حدود ۱۶۰۰۰ نفر بوده است[نیاز به ذکر منبع] و از آن بعنوان مرکز شهریار کوه و مرکز حکومت آل قارن یاد میشود این شهر در حملهٔ اعراب از بین رفته و مردم آن در کوهستانهای اطراف سرسختانه با اعراب مقابله و آنها را از این ناحیه بیرون میکنند این منطقه دوباره بازسازی میشود و پس از آن در زلزله ۱۱۲۷ میلادی کوهستان فریم آسیب چندان میبیند و بعنوان بزرگترین دهستان که نواحی تحت اختیار آن بسیار وسیع و از جنوب تا نزدیکیهای سمنان و از شمال تا نزدیک ساری بودهاست.[نیاز به ذکر منبع] این شهر در قرن ۸ بعلّت جنگهای داخلی از بین رفت و حکومت آل قارن منقرض گردید و ۴۰۰ خانوار از مردم چاشم به فریم مهاجرت کردند.(تاریخ سربداران) در مجموع به کوههای شهریارکوه جبال قارن میگفتند.
همچنین در دوران هخامنشی و اشکانی این منطقه جزیی از استان ساکارتیه و در دوران ساسانی جزیی از مناطق ایالت پتشخوارگر بودهاست و با تطبیق نقشه این استان معدل شهرهای ساری ، بهشهر تا آمل ، سوادکوه ، سمنان و گرمسار و نواحی کویر مرکزی بودهاست.[نیاز به ذکر منبع]
[ویرایش] شهریار کوه
به گفتهٔ نظامی عروضی (ص ۴۹-۵۰) فردوسی پس از بی مهری محمود غزنوی به طبرستان نزد شهریار رفت و هجویهای را که دربارهٔ سلطان سروده بود به او عرضه کرد و خواست شاهنامه را به نام او کند اما شهریار او را از این کار منع و در حق او خوبیها کرد. شهریار در ۳۹۷ درگذشت و با مرگ او نخستین سلسلهٔ باوندیان از میان رفت. سکهای به نام او و فخرالدوله ضرب ۳۷۶ در فریم نشان میدهد که او از این تاریخ تا ۳۸۷ (مرگ فخرالدوله) به طور یقین فرمانروای شهریارکوه بودهاست.
در مورد شهریارکوه (آساران) در کتب تاریخ سخن رفته که به چند نمونهٔ زیر اشاره میشود:
شهریارکوه در واقع همان جبال قارن و پیشتر مرکز خاندان قارن وند بود. (جوینی ج۳ص۳۸۵) همچنین درمورد شجاعت مردم شهریارکوه وفریم میخوانیم: یکی از فرمانروایان شروین معروف به ملک الجبال بود. در زمان او کارگزاران خلیفهٔ عباسی بر دشت طبرستان چیره و با حاکمان کوهستانها درگیر شدند تا اینکه شروین با عمربن العلا (متوفی ۱۶۵) نایب منصور در طبرستان که قصابی از اهل ری بود جنگید و بر او پیروز شد (همان قسم ۱ ص ۱۸۱ بلاذری ص ۳۳۰) و آبادیهایی را که خالد بن برمک والی پیشین ساخته بود ویران کرد. پس از منصور مهدی عباسی عبدالحمید مضروب را والی طبرستان کرد امّا به سبب ظلم و خراج بسیار مردم شکایت او را نزد وندادهرمز از دودمان قارن وند(در شهریارکوه) بردند و از او یاری خواستند. وندادهرمز پس از مشورت با اسپهبد شروین در شهریارکوه و مصمغان ولاش در میانه رود و اطمینان از حمایت آن دو در ۱۶۶ به همراهی مردم در یک روز به آنان و ایرانیانی که مسلمان شده بودند حمله کردند. همبستگی مردم در این شبیخون چنان استوار بود که زنانی که به عقد مسلمانان درآمده بودند شوهران خویش را «از ریش گرفته» دم تیغ دادند. خلیفه پس از دریافت این خبر سالم فرغانی مشهور به شیطان فرغانی را به طبرستان فرستاد (ابن اسفندیار قسم ۱ ص ۱۸۳) اما او به دست وندامید فرزند ونداد هرمز کشته شد (همان ص ۱۸۵). از اینرو مهدی فراشه را با ده هزار مرد به طبرستان فرستاد ولی آنان نیز دربرابر وندادهرمز و شروین کاری از پیش نبردند (همان قسم ۱ ص ۱۸۶). سپس در ۱۶۷ مهدی پسرش موسی ملقّب به هادی را راهی طبرستان کرد و او نیز پسر فرید شیبانی را به جنگ شروین و وندادهرمز فرستاد اما نتیجهای نداشت و والیان مهدی هرگز نتوانستند کوهستان شروین و وندادهرمز را در طبرستان فتح کنند.
درقدیم راه شهمیرزاد چاشم قارن کوه ساری کلید فتح طبرستان و یکی از مهمترین راههای مهم منطقه بودهاست و همچنین راه مهم دیگری که ا ز این منطقه میگذشته به راه شاهی معروف بوده و صددروازه را به سوادکوه و فیروزکوه و ری متصل میکردهاست و راه لشکر کشی تیمور نیز بودهاست آساران در قرنهای بعدی نتوانست منزلت خود رامانند پیش حفظ کند(بعلت زلزله درسال ۱۰۲۷ میلادی که کوهستان فریم را بشدت لرزاند وبعضی از روستاها را جابجا نمود) وبه عنوان بزرگترین دهستان جنوب طبرستان در هزارجریب که از جنوب به سنگسر و از شمال به فریم میرسید[نیاز به ذکر منبع] به حیات خود ادامه داد و در قرن ۸ به علّت جنگهای مردم کیاسر با این ناحیه و غافلگیرشدن آنها با خاک یکسان شد. ضمناً در۷ کیلومتری شرق چاشم تپه گورستانهای تاریخی خرند مربوط به عصر آهن وجود دارد.
[ویرایش] فرهنگ و آداب و رسوم
زبان مردم چاشم ساروی و زبان مازندرانی است و با سنگسری و شهمیرزادی قرابت دارد و زندگی و طریقهٔ ساخت خانهها مانند نواحی منجیل رودبار و ماسوله میباشد.
[ویرایش] مفاخر
آل قارن نسبشان به دودمان اشکانی میرسد و درضمن باید دانست این قارن که در آل قارن آمدهاست همان تنها فرزند کاوه آهنگر میباشد..[نیاز به ذکر منبع]
مازیار طبرستانی که با جداشدن شهریار کوه دیگر به مازیار طبرستانی معروف شدهاست شروین معروف به ملک الجبال که حاکم شهریارکوه وسوادکوه بوده و ... مانند ونداد هرمز و شهریار و همچنین القاب پهلو و پهلوان که از دلاورمردیهای مردم چاشم و شهمیرزاد میباشد و نام این پهلوانان چندین بار در شاهنامه بکار برده شده وحتی تا قرون اخیر نیز انسانهای بزرگی در این منطقه پرورش یافتندونویسندگان کتابهای مرزبان نامه و قابوس نامه.[نیاز به ذکر منبع]
[ویرایش] مردم چاشم
مردم چاشم به گویش طبری تکلم میکنند و قبل از طلوع خورشید تا غروب به دامداری و کشاورزی مشغول میباشند لباس قدیم مازندرانی میپوشند وآنها مردم جلگهٔ مازندران را مازرونی یا مازندرونی میگویند. مردم چاشم از سادات جلیل النسب موسوی اند[نیاز به ذکر منبع] و برای ائمه احترام خاصی قائلند و معتقدند ائمه در کوهها و ییلاقها گردش و به مشکلات مردم رسیدگی میکنند. آمار قبولی آن در همهٔ زمینهها مخصوصاً دانشگاههای تهران مانند آمار رزمندگان و شهدای خونین کفن میباشد.[نیاز به ذکر منبع]
مردم چاشم در قبل از انقلاب تماماً در فعالیتهای سیاسی در مازندران ، تهران ، قم و قزوین شرکت نمودهاند و اکثریّت نیز در زندان اوین شکنجه شدهاند. مردمان چاشم مردمان بسیار روشنفکری در زمینهٔ اجتماعی و سیاسی هستند.(تعداد زیادی فرمانده و ۴۵ نفر مجاهد در شهر اشرف و رهبر حزب مارکسیستی پیکار امیر حسین احمدیان چاشمی و ۷ مجاهد اعدامی)[نیاز به ذکر منبع]
[ویرایش] شهدا
- سردار شهید سید احمد نبوی فرمانده سپاه کرج ری وقم وفرماندهی عملیات والفجر۸ و شهید نمونهٔ کشور که یک میدان بزرگ در قم به نام اوست امّا نام او در استان سمنان غریب است با تمام خدماتی که برای مردم سمنان انجام داد.
- سردار سید زین العابدین نبوی فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا شهادت در عملیات کربلای۵ مسئولیت پدآفند هوایی.
جمعیت ساکن درروستا (درجنگ )۶۱۸ نفر بوده که جمعیت آن امروزه درتابستان به ۴۰۰۰ نفر میرسد اما از جمعیت ساکن روستا ۱۵۰ رزمنده به جنگ رفتند و ۲۱ نفر از این انسانهای پاک و شجاع شهید شدند که اگر جمعیت این روستارا با شهر خونین مهدیشهر مقایسه کنیم ۵۰۰ شهید میشود درحالیکه مهدیشهر ۱۱۲ شهید بیشتر ندارد.
- آمار در ایران هر۲۵۰ نفر ۱ شهید
- آماردرچاشم هر۳۰ نفر ۱ شهید