قابوس وشمگیر
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
ابوالحسن قابوس بن وشمگیر بن زیار ملقب به شمس المعالی، از امیران سلسلسهٔ زیاری، شاعر و خوشنویس.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
در ۳۶۷ ه.ق. پس از برادرش بیستون بن وشمگیر در گرگان(جرجان) به تخت نشست. در همین سال رکن الدوله از امیر آلبویه نیز درگذشت و سرزمینهای تحت حکومت او میان سه پسرش عضدالدوله و مویدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد. عضدالدوله و مویدالدوله با فخرالدوله اختلاف پیدا کردند و بین آنها جنگ درگرفت فخرالدوله به طبرستان گریخت و به وی که شوهر خاله او بود پناه برد. عضدالدوله و مویدالدوله به قابوس پیغام فرستادند که فخرالدوله را به ایشان تحویل دهد. قابوس نپذیرفت و عضدالدوله به تبرستان(طبرستان) و گرگان لشکرکشی کرد اما قابوس تاب مقاومت نداشت و در جنگی کوتاه مدت در نزدیکی استرآباد شکست خورد و در ۳۷۱ ه.ق. پس از چهار سال حکمرانی از حکومت معزول و با فخرالدوله به خراسان گریختند. در حدود ۱۸ سال (۳۷۱ - ۳۸۸) از حکومت محروم بود و در خراسان در پناه آل سامان زندگی میکرد. در تحولات بعدی و با مرگ عضدالدوله و سپس فخرالدوله و ضعیف شدند حکومت آل بویه او با کمک یاران دیلمی و طبری خود به گرگان حمله کرد و توانست گرگان را از آلبویه پس بگیرد و مجددا در ۳۸۸ ه.ق. به تخت بنشیند. او تا سال ۴۰۳ ه.ق. حکومت کرد و دامنه متصرفات خود را از سوی مغرب گسترش داد.
در ۴۰۳ ه.ق. وقتی که پردهدار مخصوص خود را که مردی بیآزار و محبوب لشکر بود کشت. لشکریان شورش کرده او را به زندان انداختند و کشتند.
[ویرایش] هنر و منش
قابوس وشمگیر از سویی ادیب و خوشنویس بود و در نظم و نثر به عربی و فارسی سرآمد روزگار خود بود اما از سوی دیگر بسیار خشن و سنگدل بود. لغتنامه دهخدا در باره او نوشته است: «قابوس مردی درشت خو و بیرحم و با خشم و غضب بود و بآسانی حکم بکشتن میداد و به اندک سوءظنی دست به قتل هر بیگناهی میزد، و بهمین علت جمعی بسیار بدست او کشته شدند و کینهٔ او در سینه غالب سران لشکری جا گرفت.»[۱] و در چند سطر پایینتر مینویسد:« قابوس مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و ادیب و فضل دوست و خوش خط بود. گویند صاحب بن عباد هرگاه خط او را دیدی گفتی اهذا خط قابوس او جناح طاوس. در انشاء نثر عربی با بهترین بلغای این زمان دم برابری میزد و درشعر فارسی و تازی هر دو ماهر بود.» [۲]»
با هر حال او از دانشمندان و ادبای عصر خود حمایت میکرد و ابوریحان بیرونی چند سال را در دربار او گذراند و کتاب معروف خود آثارالباقیه عن القرون الخالیه را در ۳۹۰ ه.ق. در گرگان (جرجان) نوشت و به قابوس تقدیم کرد.
[ویرایش] آثار
از او اشعار زیادی به جا نمانده است ولی نامههای او را ابوالحسن علی بن محمد یزدادی در کتابی به نام کمال البلاغه گردآوری کرده است و قسمتهایی از آن را محمدبن اسفندیار در تاریخ طبرستان نقل کرده است.
- کار جهان
کار جهان سراسر آز است یا نیاز | من پیش دل نیارم آز و نیاز را | |
من هشت چیز را ز جهان برگزیده ام | تا هم بدان گذارم عمر دراز را | |
شعر و سرود و رود و می خوشگوار را | شطرنج و نَرد و صیدگه و یوز و باز را[۳] | |
میدان و گوی و بارگه و رزم و بزم را | اسب و سلاح و خُود[۴] و دعا و نماز را[۵]. |
- نصیب دل
شش چیز در آن زلف تو دارد مسکن | پیچ و گره و بند و خم و تاب و شکن | |
شش چیز دگر از آن نصیب دل من | عشق و غم و درد و رنج و تیمار و محن. [۶] |
[ویرایش] پانویس
- ↑ علیاکبر دهخدا، جلد ۳۸ صفحهٔ ۱۲-۱۳
- ↑ همان جا، صفحهٔ ۱۳
- ↑ علیاکبر دهخدا، این شعر نقل شده است اما این بیت در آن نیست.
- ↑ علیاکبر دهخدا، « جود» آمده است.
- ↑ محمد دبیرسیاقی، صفحهٔ ۱۹۳
- ↑ علیاکبر دهخدا، جلد ۳۸ صفحهٔ ۱۳
[ویرایش] منابع
- دهخدا، علیاکبر. لغتنامه دهخدا جلد ۳۸ شماره مسلسل ۵۷. زیر نظر دکتر محمد معین. تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغتنامه، ۱۳۳۹.
- پیشاهنگان شعر پارسی (سدههای سوم و چهارم و آغاز سدهٔ پنجم هجری). به کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران: انتشارات فراکلین، ۲۵۳۶.
[ویرایش] جستارهای وابسته
[ویرایش] پیوند به بیرون
امیران زیاری | |
مرداویج - وشمگیر - بیستون - قابوس - منوچهر - انوشیروان |