آیزاک آسیموف
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
آیزاک آسیموف یا به روایتی اِسحاق عاصِماُف (به روسی Исаак Озимов و بعدها Айзек Азимов) (۲ ژانویه ۱۹۲۰ - ۶ آوریل ۱۹۹۲) نویسندهٔ آمریکایی روسی تبار ژانرهای علمی، علمی-تخیلی، فانتزی، وحشت و دکتر در بیوشیمی بود. شهرت اصلی او بیشتر به خاطر سری بنیاد (در ایران سری امپراطوری کهکشانی) است. قوانین سهگانهٔ رباتیک وی از شهرت جهانی برخوردار است و دایرهالمعارف بریتانیکا وی را واضع واژه رباتیک در زبان انگلیسی میشناسد. وی بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب در تمام دستههای اصلی ردهبندی دیوی (به جز فلسفه) دارد و سیارک آسیموف ۵۰۲۰ به افتخار وی نامگذاری شده. آسیموف، کلارک و هاینلاین به عنوان سه نویسندهٔ بزرگ ژانر علمی-تخیلی شناخته میشوند.
فهرست مندرجات |
[ویرایش] زندگی
متولد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (روسیهٔ امروزی) از خاندان یهودی میلر. در سن پنج سالگی خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کردند. از آنجا در خانه با او به زبانهای ییدیش (زبان یهودیان اروپای شرقی) و انگلیسی صحبت میکردند به هر دو زبان روان سخن میگفت، اما روسی نیاموخت.
خواندن را از پنج سالگی آموخت و از آن هنگام در امور ادارهٔ مغازهٔ لبنیاتفروشی به خانواده کمک میکرد. خود وی سحرخیزیاش در سالهای آینده را مرهون همین کمکها و تلاشش برای راضی کردن پدر به اینکه تنبل نیست میدانست. در همان مغازه مجلههای علمی-تخیلی هم فروخته میشد و آیزاک کوچک آنها را میخواند. در حدود یازده سالگی او شروع به نوشتن داستان کرد و چند سالی بیشتر نگذشته بود که توانست داستانهایش را به مجلههای عامه پسند بفروشد.در ۱۸ سالگی نخستین داستانش را به نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» نوشت که در شماره اکتبر ۱۹۳۸مجله داستانهای حیرتآور چاپ شد.
سه سال بعد، در سال ۱۹۴۱ داستان دیگری با عنوان شبانگاه به مجله داستان علمی - تخیلی حیرتآور فروخت که در آن زمان برترین مجله در این عرصه بود. مجله داستان علمی - تخیلی حیرتآور برای هر کلمه یک سنت پرداخت میکرد. آسیموف در مورد این داستان چنین میگوید: "پس برای یک داستان ۱۲هزار کلمهای ۱۲۰ دلار باید میگرفتم ولی وقتی چک ۱۵۰ دلاری دریافت کردم گمان کردم اشتباه شده و پس از تماس با سردبیر دریافتم که او آنقدر از داستان خوشش آمده که یک چهارم سنت برای هر کلمه فوق العاده پرداخت کردهاست.» او از ابتدا نبوغ خود را در آموختن نشان داد. او چند کلاس را یک مرتبه بالا رفت و در ۱۵ سالگی دیپلم گرفت. او در ۱۹۳۹ از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شد و به سال ۱۹۴۸ دکتری بیوشیمیاش را اخذ کرد. پس از اخذ مدرک عضو هیئت علمی دانشگاه بوستون شد. از سال ۱۹۵۸ تدریس را کنار گذاشت و به صورت تمام وقت به نوشتن پرداخت (درآمد نویسندگیاش از حقوق دانشگاه بیشتر شده بود). با داشتن حق تصدی حتی در چنین شرایطی عضو هیئت علمی باقی ماند (همین حق تصدی در کتاب آزمایش مرگ نقش مهمی بازی میکند.). در ۱۹۷۹ دانشگاه به پاس نوشتههایش او به استاد کامل ارتقا داد. وی دوبار ازدواج کرد، بار دوم با جانت ا. جپسون (که او نیز یک نویسندهٔ سبک علمی-تخیلی نیز است) و دو فرزند داشت.
زندگی عادی او چنین بود که راس ساعت ۶ صبح بیدار شود و در ساعت ۷:۳۰ پشت ماشین تحریر خود بنشیند و تا ۱۰ شب کار کند. آسیموف در جلد نخست زندگینامه خود با عنوان «خاطرهای هنوز سرسبز» که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، توضیح داده که چگونه نویسندهای وقت شناس شدهاست. پدر روسی او در بروکلین چند دکان شیرینی فروشی داشت که از ساعت ۶ صبح تا ۱ نیمه شب باز بودند. آیزاک نوجوان هر صبح ساعت ۶ از خواب بر میخواست تا روزنامه پخش کند و هر بعد از ظهر تند از مدرسه باز میگشت تا به پدرش کمک کند و اگر چند دقیقه دیر میکرد پدرش او را سرزنش میکرد که بچه تنبلی است. پس از گذشت ۵۰ سال آسیموف در زندگینامهاش از این عادت چنین یاد میکند: «برای من مایه غرور است که هر چند ساعت شماطه داری دارم اما هیچ گاه آن را کوک نمیکنم و ساعت ۶ صبح خود از خواب بیدار میشوم، من هنوز به پدرم ثابت میکنم که آدم تنبلی نیستم.»
آسیموف دچار ترس از فضاهای باز بود و جاهای کوچک و بسته را ترجیح میداد. اگر چه آسیموف درباره سفرهای فضایی در دنیاهای ناشناخته و به مدت سالهای نوری بیشمار نوشت، ولی خودش از پرواز کردن با هواپیما اکراه داشت. بن بوا، ویراستار آثار او گفتهاست: «آیزاک میگوید دوست دارد در فضا و در پهنه آسمانها پرواز کند، اما فقط در تخیلش.» جلوهٔ این ترس را میتوان در داستان غارهای پولادی (جزو سری روبوتی آسیموف) مشاهده کرد که در آن تمام جمعیت زمین در شهرهای بسته و زیرزمینی در فضاهای کوچک زندگی میکنند. آسیموف دچار ترس از پرواز هم بود و در تمام عمرش تنها دو بار با هواپیما مسافرت کرد، که هر دو بار آن اجباری و غیر قابل اجتناب بود. در همان کتاب غارهای پولادی، الیجاه بیلی (قهرمان اصلی این کتاب و کتابهای خورشید عریان و روبوتهای سپیدهدم) دچار ترس از پرواز است و آسیموف نیم صفحهای را به شرح چگونگی ترس و احساس بیلی میپردازد.
او از ۱۹۸۵ تا پیش از مرگش رییس انجمن امانیستهای آمریکا بود. بعد از مرگش جای او را دوست و همکار نویسندهاش کورت ونهگات گرفت. او همچنین دوست نزدیک جین رودنبری (نویسندهٔ اصلی داستانهای پیشتازان فضا Star Trek) هم بود و در وهلهٔ اول او علمی-تخیلی بودن ایدهٔهای رودنبری را برای مسوولان کمپانی پارامونت تایید کرد. بعدها در یکی از قسمتهای سریال شخصیتی روبوتی معرفی شد که به یاد آسیموف مغز پوزیترونی داشت، که البته این تنها شباهت آن به روبوتهای آسیموف بود.) هم بود.
آیزاک آسیموف در ششم آوریل سال ۱۹۹۲، درگذشت.
[ویرایش] افتخارات
داستانهای علمی - تخیلی آسیموف جایزههای متعددی برد : ۵ جایزه «هوگو» که با انتخاب خوانندگان اعطا میشود و سه جایزه «نیبولاً که از طرف نویسندگان علمی - تخیلی اعطا میشود. تریلوژی یا داستانهای سهگانه او که داستان یک امپراطوری کهکشانی در آیندهاست و از کتابهای»بنیاد«(۱۹۵۱)،»بنیاد امپراطوری«(۱۹۵۲)، و»بنیاد دوم" (۱۹۵۳) تشکیل یافتهاست جایزه هوگو سال ۱۹۶۶ را به عنوان بهترین مجموعه داستان علمی - تخیلی برای او به ارمغان آورد. او همچنین جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی آمریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینه داستان نویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد در سال ۱۹۸۷ به دست آورد.
[ویرایش] آثار
پرکاری آسیموف حیرت آور بود. او قریب به ۵۰۰ کتاب در دامنه وسیعی از موضوعات، از کتابهای کودکان گرفته تا کتابهای درسی دانشگاهی نوشت. بیشترین شهرت وی شاید به خاطر داستانهای علمی - تخیلی بود و نقش پیشتازانهای در بالا بردن داستانهای علمی - تخیلی از سطح مجلات بیژرفا به سطح فکری مربوط به جامعهشناسی و تاریخ و ریاضیات و علم داشت. آسیموف همچنین داستانهای اسرار آمیز نیز نوشتهاست و کتابهایی در نقد مسائل فیزیک، شیمی، زیست شناسی، اخترشناسی، طنز، شکسپیر، کتاب مقدس و موضوعات زیاد دیگر تالیف کردهاست.
نخستین کتاب آسیموف یک داستان علمی - تخیلی به نام «سنگریزهای در آسمان» بود که در سال ۱۹۵۰ انتشار یافت. ۲۳۷ ماه یا تقریبا ۲۰ سال طول کشید تا وی صد کتاب بنویسد که تا اکتبر ۱۹۶۹ به طول انجامید. صد کتاب بعدی، مرحله مهمی از زندگی او بود که در مارس ۱۹۷۹یعنی در عرض ۱۱۳ ماه یا در حدود ۹ سال. نیم به آن رسید یعنی چیزی بیش از ۱۰ کتاب در سال. در دسامبر ۱۹۸۴، فقط پس از گذشت ۶۹ ماه یا کمتر از ۶ سال دیگر وی سیصدمین کتابش را نیز منتشر کرد.
روزی توضیح داد که چگونه به تالیف کتاب رهنمود آسیموف به شکسپیر پرداخت. به گفته او این کار با نوشتن کتابی به نام واژههای علم شروع شد. وی در این مورد چنین میگوید: «این کتاب من را به واژههای روی نقشه کشاند، از آنجا به کتابهای یونانیان، جمهوری روم، امپراطوری روم، مصریان، خاور نزدیک، عصر تاریک، تشکیل انگلستان و بعد به کتاب واژههای تاریخ، با جستی آسان به کتاب واژههای سفر پیدایش پرداختم که من را به واژههای سفر خروج رسانید. این به کتاب رهنمود آسیموف به عهد عتیق منجر شد و سپس به عهد جدید. لذا چیز دیگری نمانده جز شکسپیر.»
در میان آثار او کتاب «رهنمود آسیموف به علم» یکی از بهترین کتابهایی است که درباره علم برای مردم عامه نوشته شدهاست. این کتاب با عنوان «رهبر علم» و در دو جلد با ترجمه «استاد احمد بیرشک» توسط انتشارات خوارزمی و نیز با عنوان «در جهان علم» با ترجمه «هوشنگ شریف زاده» توسط انتشارات فاطمی به فارسی منتشر شدهاست.
«کناره بنیاد» که از سوی نیویورک تایمز در فهرست بهترین کتابهای پرفروش سال ۱۹۸۲ قرار داشت، دنباله داستانهای تریلوژی بنیاد بود. منتقد ادبی نیویورک تایمز در نقد آن چنین نوشت: «آسیموف بسیار بهتر از ۳۳ سال پیش مینویسد و در عین حال آن شور و حرارت داستان را در ایامی که او و کهکشان جوانتر بودند حفظ کردهاست.» کتاب کناره بنیاد به عنوان بهترین داستان علمی - تخیلی سال ۱۹۸۳ جایزه هوگو را برد. «بنیاد و زمین» (۱۹۸۶)، «در آمدی به بنیاد» (۱۹۸۸) و «پیشبرد بنیاد» (۱۹۸۹) جزو آخرین آثار او محسوب میشوند.
آسیموف خود در مورد آثارش ادعاهای بزرگی نداشت. در مصاحبهای به سال ۱۹۸۴ گفت:«من سعی نمیکنم شاعرانه یا به سبک ادبی عالی بنویسم. میکوشم تا صرفاً ساده بنویسم و خوش اقبالی من این است که چنان واضح میاندیشم که نوشتهام همچون اندیشهام به شکلی رضایت بخش در میآید. من هرگز آثار همینگوی، فیتز جرالد، جویس یا کافکا را نخواندهام. تا به امروز با شعر و رمانهای قرن بیستم غریبهام که بی تردید این امر خود را در نوشتههایم نشان میدهد.»
او ابتدا نوشتههایش را با ماشین تایپ میکرد و بعدها این کار را با واژه پرداز کامپیوتری انجام میداد و همه چیز را فقط یک بار از نو مینوشت. به قول خودش: «اینکه فقط یک بار نوشتههایم را باز نویسی میکنم از سر خودبینی نیست، بلکه مطالب زیادی وجود دارد که میخواهم آنها را بنویسم و اگر با دلدادگی به نوشتهای بچسبم ابداً نمیتوانم چیزی بنویسم.»
البته همه این نوشتنها به آسانی انجام نمیشد. یک بار کتاب کودکانهای را در یک روز تمام کرد، اما کتاب شکسپیر دو سال طول کشید. نوشتن «قتل در ا.ب.اً (۱۹۷۶) کتاب محبوبش و رمانی اسرار آمیز که خود آسیموف یکی از شخصیتهای آن بود هفت هفته طول کشید، اما»خود خدایان" (۱۹۷۲)، داستان علمی - تخیلی که جایزههای هوگو و نبیولا را برد، هفت ماه به طول انجامید. آسیموف کتابهای علمی غیر تخیلی و مقالات زیادی درباره موضوعات گوناگونی نوشت و سرپرستی هیأت تحریریه مجله علمی - تخیلی آیزاک آسیموف که به نام خود او منتشر میشد را عهدهدار بود و نیز به مدت سی و سه سال به طور ماهیانه مقالهای برای مجله «داستانهای علمی - تخیلی و فانتزی» مینوشت، که بالغ بر ۴۰۰ مقاله شده بود.
نوشتن ۱۰ کتاب یا بیشتر در هر سال روال عادی زندگی آسیموف بود، و این پرکاری را حتی پس از حمله قلبی در سال ۱۹۷۷ و سه عمل جراحی کوچک در سال ۱۹۸۳ ادامه داد. خودش میگفت: «من نیکبخت بودهام که با ذهنی پر تکاپو و کارآمد و با قدرتی برای واضح اندیشیدن و توانایی برای ابراز چنان اندیشههایی زاده شدهام.»
[ویرایش] علمی-تخیلی
[ویرایش] مجموعهها
- سری بنیاد، که سهگانهٔ اول آن در ایران به نام سری امپراطوری کهکشانی توسط انتشارات شقایق چاپ شدهاست.
- سری روبوتها (شامل غارهای پولادی، خورشید عریان، روبوتهای سپیدهدم و رباتها و امپراطوری)
- سری لاکی استار (شنهای مریخ، اقیانوسهای زهره، خورشید بزرگ عطارد، راهزنان سیارکها، حلقههای زحل و ... )